داستان زندگی شهدا

#شب_بخیــــر
Канал
Логотип телеграм канала داستان زندگی شهدا
@zendegishahidПродвигать
138
подписчиков
31,4 тыс.
фото
11 тыс.
видео
2,56 тыс.
ссылок
"﷽ " امروز فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست مقام معظم رهبرے❤️ به امیدِ روزی که بگویند؛خـادِمٌ الشٌـهدا به شــهدا پیوست تبادل و تبلیغ نداریم🚫 لینک ما درایتا👇 http://eitta.com/@zendegishahid
#موج_عشق

دیروز اینجا موج می زد از تو ای مرد
امروز اما از تو خالی مانده، برگرد

یادش به خیر این چشمهای منجمد را
دیروز خورشید نگاهت آب می کرد

مهتاب می پاشیدمان دست تو هر شب
کو؟ آه کو آن دستهای آسمان گرد؟

این روزها هرجا نگاهی پر کشیده است
زرد است چشم انداز تا بی انتها زرد

امروز این صحرا تو را در خود ندارد
دیروز اما موج می زد از توی ای مرد

شاعر: حمیدرضا شکارسری
#شهید_مهدی_زین‌الدین
#شب_بخیــــر

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
سفیر عشق شهید است
و ارباب عشق حسین(ع)
و وادی عشاق، کربلا...
جایی که ارباب سر به باد می دهد
تا اسرار عشاق را بازگو کند
که برای عشاق راهی جز از #کربلا گذشتن نیست...

#شهیدابراهیم_بابائی_توسکی
#شب_بخیــــر
@zendegishahid
کور می مانم
ببر پیراهنش را ای نسیم

من خودش را خواستم
بینا شدن بی فایده است....

#شهید_مدافع_حرم
#حمید_سیاهکالی

#شب_بخیــــر
@zendegishahid
گاهی در میان دشت شقایق
پرسه زنان سراغ بوی پیراهنت را میگیرم
شاید یقین دارم
شقایق بوی خود را
از میان زلف تو وام گرفته
و شاید...
پیرهن گلدار تو دشت شقایق من است...

من، تو را به رخ تمام #شقایق‌ها میکشم و میگویم:
تا گل من هست زندگى باید کرد...

#شهید_مهدی_محراب‌خانی
#شب_بخیــــر
@zendegishahid
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سایه‌ات بر سرم خدا را شکر
شده‌ام محترم خدا را شکر
من گدایِ قدیمیِ حرمم
شده‌ای سرورم خدا را شکر
همهٔ خانواده‌ام شده اند
نوکرِ این حرم خدا را شکر
کفتر جلد گنبدت هستم
دور تو می پرم خدا را شکر
مُستَمَندم .. اسیرِ خوانِ توام
سائلم .. نوکرم .. خدا را شکر
هرچه دارم فقط برای شماست
صدفم .. دُرّ ِمن .. وِلایِ شماست

السلام علیک یا اباعبدالله
#شب_بخیــــر
@zendegishahid
ما که این همه
برای #عشق
آه و ناله ی دروغ می کنیم
راستی چرا
در رثای بی شمار عاشقان
که بی دریغ خون خویش را
نثار عشق می کنند
از نثار یک دریغ هم دریغ می کنیم؟

#قیصر_امین‌پور
#شب_بخیــــر
@zendegishahid
در نـگاهـت چیـزیست ...
ڪہ نمی دانم چیـسـت؟

مثل آرامـــش بعد از یڪ غـم
مثل پیدا شدن یڪ لبــخـنــد
مثل بـــوی نــم بعد از بـاران

در نـگاهـت چـیـزیــسـت
ڪه نمـی دانـم چـیـست؟
مــن بہ آن محـــتـاجـــم ...

#شب_بخیــــر
@zendegishahid
#موج_عشق

دیروز اینجا موج می زد از تو ای مرد
امروز اما از تو خالی مانده، برگرد

یادش به خیر این چشمهای منجمد را
دیروز خورشید نگاهت آب می کرد

مهتاب می پاشیدمان دست تو هر شب
کو؟ آه کو آن دستهای آسمان گرد؟

این روزها هرجا نگاهی پر کشیده است
زرد است چشم انداز تا بی انتها زرد

امروز این صحرا تو را در خود ندارد
دیروز اما موج می زد از توی ای مرد

شاعر: حمیدرضا شکارسری
#شهید_مهدی_زین‌الدین
#شب_بخیــــر

@zendegishahid
آنها که با خدا به هم پیوند خورده اند، حتی در جدایی ها جمعند و دیگران، حتی در جمع شان، جدا هستند و این نقطه ضعف اهل باطل است که نقطه های اتصال آنها عامل جدایی شان می تواند باشد.در حالی که اهل حق، حتی در جدایی شان با هم جمعند و هماهنگند که وحدت در جهت، اختلاف در عمل را توجیه می کند و اختلاف در جهت، وحدت عمل را خنثی می سازد...

استاد علی صفایی حائری
(نامه های بلوغ ص ۴۵)

پ.ن: تصویر مربوط به شهید حاج محمود شفیعی می باشد...
#شب_بخیــــر

@zendegishahid
حاجی! تمام گشته مهمات‌مان، تمام
ما مانده‌ایم و چند تنِ نیمه‌جان، تمام

ما مانده‌ایم و غربت تلخی از ابتدا
تا انتهای وحشت آخرالزمان، تمام

خرچنگ‌ها محاصره را تنگ کرده‌اند
اما امید ماست خدا بی‌گمان، تمام

حاجی! خدا کند که بفهمی چه دیده‌ام
از پشت زخم‌های دل آسمان، تمام

این‌جا هنوز اول خط شروع ماست
پایان انتظارِ به خون خفته‌مان، تمام

فرصت گذشته است، مرا هم حلال کن!
شاید شکسته شیشه‌ی عمر جهان، تمام

تنها صدای خش‌خشِ بی‌سیم بود و بس
تنها صدای اشهد یک نوجوان، تمام

ده سالِ بعد، کار تفحص نتیجه داد
بی‌سیم تکه‌تکه و یک استخوان، تمام

حالا کنار تربت حاجی نوشته‌اند:
گم‌نام، عشق ما و خدا، بی‌کران ... تمام

#شب_بخیــــر

@zendegishahid
قبل از خواب زمزمه کنیم...

خدای مهربانم...

أَنَا لا أَنْسَی أَیَادِیَکَ عِنْدِی
وَ سَتْرَکَ عَلَیَّ فِی دَارِ الدُّنْیَا
من محبت هایت را فراموش نمیکنم
و فراموش نمیکم پرده پوشی هایت را در دنیا...

#شب_بخیــــر

@zendegishahid
ترکش توپ خورده بود
به گلوی حاج حسین و راننده اش خونریزیش شدید بود نمیذاشت زخمش رو ببندمـ ...
می گفت: اول اون (رانندش رو میگفت)
شنیدمـ حاج حسین زیرلب می گفت: اون زن و بچه داره امانته دست من کمـ کمـ چشماش داشت بسته می شد بیهوش شد...

شبیه #شهدا رفتار کنیمـ ...
ایثار و از خود گذشتگی برای خانواده و دوستان و افراد جامعه و مسلمانها و شیعیان....
دلیل دفاع از سوریه همین احساس ایثار و کمک به همنوعان هست

#شب_بخیــــر
@zendegishahid
مرا به بوی
خوشت جان ببخش و زنده بدار....
که از تو
چیزی ازین بیشتر نمیخواهم....
اگرچه وسوسه دیدنت، همیشگی است!
که هیچ؛
وسوسه را این قدر نمیخواهم...

#همسران_صبور_شهدا
#شب_بخیــــر
@zendegishahid
خوشا عشق و
خوشا خون جگر خوردن

خوشا مردن،
خوشا از عاشقی مردن...

#شهید_محمدکسی‌سومار
کربلای پنج؛ شلمچه

#شب_بخیــــر

@zendegishahid
یکی از دوستاش زنگ زد...
علی اصغر با شوق عجیبی بهش گفت: "میدونی الان کجام؟ پیش بابام... دستم رو سرشه، دارم نوازشش میکنم...."

علی اصغر وقتی جنین سه ماهه ای بود، پدرش توی جبهه #شهید و #مفقودالاثر شد؛ ۳۱ سال گذشت تا اینکه پیکر پدر شهیدش پیدا شد و به وطن بازگشت...
وقتی علی اصغر برای اولین بار پدرش رو دید، ازش پرسیدم: چه حس و حالی داری؟

گفت: "همه بچه دار میشن من پدر دار شدم...."

مرا ببر آنجا که بودنت تمام نمیشود...

#شب_بخیــــر
@zendegishahid
سال ها بود که عصر پنجشنبه هایش قضا نمی شد، اما مدت هاست که از کنج خانه دل را به زیارت روانه میسازد...
سکوت عمیق و تلاش #مادر برای پنهان کردن سِرّ درون؛ عظمتی دیدنی دارد اما امان از وقتی که دل به تنگ آمده و چشم میبارد اینجاست که ناگهان یک قطره کار دریا میکند...

پدران و مادران شهدا سایه تان بر سرمان مستدام باد...

#شب_بخیــــر
@zendegishahid
مَعشوق و عاشِقند کُنون روبروی هم
هر دو شُدند مَستِ شَراب از سبوی هم

گنجینه های عَرش، سرازیر شد به خاک
تا وا شدند چَشمِ دو دلبر به روی هم

از دو بدن عُروج به یک روح می کنند
وقتی که می کِشند نَفَس از گَلوی هم

لَبخند می زنند، ولی گِریه می کنند
از حال می روند دَمادَم زِ بوی هم

باشند زیرِ سایه ی هَم تا که زِنده اند
دارند هَر دو دَر سَرِشان آرزوی هم...

پ.ن: دیدار عاشقانه مادر و فرزند پس از ۲۹ سال

#مادر_شهید_بهرام_بابا
#شب_بخیــــر
@zendegishahid
ماجرای این عکس چیست؟
سمت راست: شهید حجت مقدم
نفر وسط: آقا عطا
سمت چپ: شهید مالک اوزمچلویی
شهادت: ۱۳۶۶/۱۱/۱؛ عملیات بیت المقدس ۲

اما ماجرای عکس:
زمستان سال شصت وشش عملیاتی به نام بیت المقدس دو در منطقه غرب کشور در کردستان صورت می گیرد در ساعات ابتدایی بامداد اول بهمن طی درگیری هایی در منطقه کوهستانی #ماووت عراق و در جنگ روبرو توسط تیر بار عراقی در تاریکی شب این دو شهید بزرگوار به شهادت میرسند همرزمان این شهدا این عزیزان رو زیر برف پنهان می کنند و به عقب برمی گردند اما آقا عطا و چند نفر دیگه می مانند تا حتما دوستانشون رو برگردونن...
روزها به خاطر داشتن دید توسط دشمن حرکتی نداشتن و در تاریکی شب و در اون برف و سرما و کوهستان، شهدا رو روی دوششون حمل میکردن...
سه شبانه روز طول میکشه تا به نیروهای خودی برسند و پیکرها رو تحویل بدن که اونجا این عکس و چند تا عکس دیگه به یادگار می مونه...

دعای مادران شهدا همیشه پشت سر عزیزانی ست که نگذاشتند مادرها چشم انتظار بمانند...

#شب_بخیــــر
@zendegishahid
وقتــ رفتن دل خون توشـہ راهت ڪردم
بوسـہ با بغض گلـو بر رخ ماهت ڪردم

بہ سـلامت بـرو اے یار خوش دیـروزم
بعـد تو پنجـره را وقف نگـاهت ڪردم ...

....نمیدانم حالش چطور بود
ولی فقط دنبال یک اسم می گشت....

#پدران_صبور_شهدا

#شب_بخیــــر
@zendegishahid
این آسمان
چه دل پُری دارد
هرچه می بارد
تمام نمی شود!
من اما
یاد تو افتادم
آن روز که نبودی
من هم
هرچه می باریدم
تمام نمی شدم ..

پ.ن: جز رنج چه بود سهمت از این همه عشق مادر؟!
مادر #شهید_مفقودالاثر_محسن‌_جاویدی که در عملیات کربلای چهار فرزندش مفقود می‌شه و اروند اونو با خودش می بره...

#شب_بخیــــر
@zendegishahid
Ещё