داستان زندگی شهدا

#حضرت_زینب
Channel
Logo of the Telegram channel داستان زندگی شهدا
@zendegishahidPromote
138
subscribers
31.4K
photos
11K
videos
2.56K
links
"﷽ " امروز فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست مقام معظم رهبرے❤️ به امیدِ روزی که بگویند؛خـادِمٌ الشٌـهدا به شــهدا پیوست تبادل و تبلیغ نداریم🚫 لینک ما درایتا👇 http://eitta.com/@zendegishahid
#حضرت_زینب
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا

مثل یک شیشه ی عِطری که درش وا شده بود
سر جدا از بدن زاده ی طاها شده بود

گشت آکنده ز عِطرش همه ی دشت بلا
بر لب جن و ملَک بانگ خدایا شده بود

لاله هایش همه پرپر شده آغشته به خون
باغبانی که بهارش همه یغما شده بود

عِطرش آمیخت چو با رایحه ای با گل یاس
قتلگَه خواستگه ناله ی زهرا شده بود

زینب آمد که سرِ سرو به دامان گیرد
لیک سر بهر سر نیزه مهیا شده بود

جای یک بوسه نَبُد بر تن آن سرو بلند
و گلو بوسه گه خنجر اعدا شده بود

تا به رگ های بریده سر خود را بنهاد
عالمی غرق در آن صحنه ی زیبا شده بود

و در آن لحظه که زینب همه زیبایی دید
گشت هنگامه به پا محشر کبری شده بود

آفرینش همه میرفت شود کُن فیکون
عرش لرزید و فلک هم کمرش تا شده بود

زین مصیبت چو ز احجار زمین خون جوشید
آسمان گریه کنان زین غم عظمی شده بود

شیشه ی عطر تنش خرد و درش گم شده بود
همچو تسبیح که پاشیده ی اعضا شده بود

بر سِنان تا که سَنان زد سر پر خون حسین
در دل زینب غم دیده چه غوغا شده بود

کس ندانست در آن لحظه به زینب چه گذشت
آه از آن شیشه ی عِطری که درش وا شده بود

جواد کریم زاده

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🏴

@zendegishahid
#حضرت_زینب

@zendegishahid
زینبم نائبة الزهرایم
مادرم گفته که بی همتایم
بشنوید ارض و سما! آوایم
این حسینی که بُوَد، آقایم ...
... تا که دیده به روی من وا کرد
مهر خود را به دل من جا کرد

کوثر حضرت کوثر هستم
زین اَب هستم و زیور هستم
زیور فاتح خیبر هستم
خطبه ام گفت: که حیدر هستم
همه دیدند هنر دارم من
مثل عباس، جگر دارم من

ذوالفقار سخنم برّان است
یکی از لشکر من طوفان است
دشمن از «مردی» من حیران است
بی سبب نیست که سرگردان است...
... دیده هر بار، حریف همه ام
پروش یافته ی فاطمه ام

ای برادر! به دلم غم دارم
دل سوزان و قدی خم دارم
دم آخر شده ماتم دارم
خاطراتی ز محرّم دارم
لرزش دستم اگر جلوه نماست
همه اش زیر سر عاشوراست

همه جا پای به پایت بودم
دائماً زیر لوایت بودم
مثل یک کوه برایت بودم
شاهد کرب و بلایت بودم
من که بازیچه ی تقدیر شدم
از غم تو به خدا پیر شدم

روضه ی باز شنیدن سخت است
بار بر دوش کشیدن سخت است
تلخی آه چشیدن سخت است
سوی گودال دویدن سخت است
دیدم آن جا که چه غوغا کرده
بی حیا، کار خودش را کرده

حنجری سوخته شد بعد از آن ...
جگری سوخته شد بعد از آن ...
مادری سوخته شد بعد از آن ...
معجری سوخته شد بعد از آن ...
زیر و رو شد بدنت با نیزه
تا که شد در تن تو تا نیزه

وای از آن سفر شام، حسین!
وای از آن ملأ عام، حسین !
وای از طعنه و دشنام، حسین !
وای از سنگ لب بام، حسین !
آن دیاری که پر از بیداد است
شام نه، کشور کُفر آباد است

ذرّه ای رحم در آن ناس نبود
بینشان عاطفه بشناس نبود
حرفی از غیرت و احساس نبود
کاش آن جا سر عبّاس نبود ...
... تا نبیند سر بی معجر را
پای پر آبله ی خواهر را

محمد فردوسی

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
📌 پیامت به گوش جهان رسید دختر فاطمه

◾️ در اوج بلا هم می‌توان پای امام زمان ایستاد طوری که دشمن لحظه‌ای هم احساس پیروزی نکند. می‌توان صدای امام زمان شد وقتی که صدای او را میان هلهله‌های جهالت گم می‌کنند.

◽️ می‌دانم چقدر دلتنگ برادری. می‌دانم چقدر شوق رفتن داری... آغوش برادرت باز است. می‌توانی بغض‌های فروخورده را در آغوشش بشکنی.

◾️ دیگر دنیا می‌ماند و پیامی که به گوش مردمش رساندی. دیگر دنیا می‌ماند و زمانه‌ای که امامش از شیعیان می‌خواهد خدا را به حق شما قسم دهند تا ظلمت غیبت تمام شود.

⚪️ امام مهدی: به دوستان و شیعیانم بگویید خدا را به حق عمه‌ام زینب قسم دهند که فرج مرا نزدیک گرداند. (شیفتگان حضرت مهدی، ج ۱، ص۲۵۱)

🔘وفات #حضرت_زینب_س_تسلیت

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
#حضرت_زینب

@zendegishahid

بود آخرین لحظه عمر من
الاشام غم با تو گویم سخن

چه خوش بود آیین غمخواریت
ز آل علی میهمان داریت

دگر جانم از غصه بر لب رسید
گذشت آنچه از تو به زینب رسید

خداحافظ ای شهر آزارها
خداحافظ ای کوی و بازارها

خداحافظ ای شاهد جنگ ها
خداحافظ ای بارش سنگ ها

خداحافظ ای شهر رنج و بلا
خداحافظ ای چوب و طشت طلا

خداحافظ ای قصه بزم می
خداحافظ ای رأس بالای نی

خداحافظ ای اشک جمّازه ها
خداحافظ ای زیب دروازه ها

خداحافظ ای شهر دشنام ها
خداحافظ ای کوچه ها، بام ها

خداحافظ ای سنگ خون و جبین
خداحافظ ای سیدالساجدین

خداحافظ ای رنج ها، دردها
خداحافظ ای خاک ها، گردها

خداحافظ ای ناقة بی جهاز
خداحافظ ای اختران حجاز

خداحافظ ای خاک ویران سرا
خداحافظ ای آل خیرالورا

خداحافظ ای خردسال اسیر
خداحافظ ای چار ساله صغیر

خداحافظ ای یاس نیلی شده
یتیم نوازش به سیلی شده

همین جا خودم دیدم از خون خضاب
سر نیزه ها هجده آفتاب

همین جا کنارم نی و دف زدند
به دیدار هیجده گلم صف زدند

همین جا دلم شد ز غم چاک چاک
که خورشیدم افتاده بر روی خاک

همین جا به زخمم نمک می زدند
عزیز دلم را کتک می زدند

همین جا به فرقم عدو خاک ریخت
به روی گلم خاک و خاشاک ریخت

همین جا ز غم جان من خسته بود
که ده تن به یک ریسمان بسته بود

همین جا ز غم بود جان بر لبم
که بنشسته طی شد نماز شبم

همین جا به ما خصم دشنام داد
حسین مرا خارجی نام داد

همین جا دو چشمم ز خون تر شده
که یاسم به ویرانه پرپر شده

همین جا به ویرانه بلبل گریست
غریبانه بر غربت گل گریست

همین جا ز غم جانم آمد به لب
که در گِل گُلم دفن شد نیمه شب

دریغا که آن گوهر پاک رفت
چو زهرا غریبانه در خاک رفت

الا ای همه نسل ها بعد من
بگویید از قول من این سخن

که زینب بدین کوه اندوه و درد
به موج بلا چون علی صبر کرد

خدا داند و غصه های دلش
که داغ حسینش بود قاتلش

مرا یک جهان درد و داغ و غم است
که توصیف آن بر لب میثم است

استاد غلامرضا سازگار

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #ڪلیپ

یک شب دلش شکست
به زینب گلایه کرد

فردا هنوز سَر نزده،
انتخاب شد ...!

📎 پ ن :
این فیلم را اگر هزار بار هم ببینیم .باز هم ارزش دیدن داره.😭

#وفات_حضرت_زینب
#حاج_قاسم_سليماني
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
#اللهم عجل لولیک الفرج🏴

@zendegishahid
#حضرت_زینب

@zendegishahid
نخ روی نخ آمد که حیا داشته باشد
باتیرگی اش نورخدا داشته باشد
معجر شدو میخواست بها داشته باشد
تابرسر خورشید نما داشته باشد

آمد بشود سایه روی سر زینب
میخواست که نامش بشود معجر زینب

با نور نماز شب او نور گرفته
تا ستر شده رتبه مستور گرفته
درخلوت بی بی شرف طور گرفته
به به به چنین قرب که اینجور گرفته

از عطر نفس های علی تافته باشد
این تافته باید که جدا بافته باشد

هرچند حجاب است به سنگر زده کارش
تا حشر وقارست بدهکار وقارش
تقوا و حیا ریخته در تاربه تارش
از طایفه ی چادر زهراست تبارش

یک پارچه اما زره محکم پیکار
نه اینکه زره،معجره اعظم پیکار

الحق و الانصاف مهیای خطر شد
در بحبوحه ی فاجعه مردانه سپر شد
هرچند که خاکی شد و راهی سفر شد
در کوفه و درشام چو شمشیر دوسر شد

هرگز که به کوهی گذر کاه نیفتاد
یکبار به سویش نظر ماه نیفتاد

سوگند به این کوه گسستی نرسیده
به سوره توحید شکستی نرسیده
سوگند به او پنجه و دستی نرسیده
یا چشم بد مردم پستی نرسیده

باید که خلایق ز رخش دور بمانند
هرجاکه گذر کرد همه کور بمانند

هرچند که عمریست شده همدم زینب
دارد به دلش داغ ز قد خم زینب
گریان شده و سوخته پای غم زینب
انگار که او نیست دگر محرم زینب

امروز بنا کرده که آرام بماند
وقتش شده تا بی بی ما روضه بخواند

یکسال فراغت صد و ده سال گذشته
از زینب تو گفتن از حال گذشته
سخت است بگویم به چه منوال گذشته
با یاد تو و روضه ی گودال گذشته

من صابره ام باز ولی تاب ندارم
باور بکن از روز دهم خواب ندارم

رفتی و کسی خنده به این دیده ی تر کرد
امنیت این قافله احساس خطر کرد
کفر آمد و در شام به توحید نظر کرد
آیات حجاب از سر بازار گذرکرد

تا قرعه بی کس شدن افتاد به زینب
شهر پدری خوب محل داد به زینب

درشام چه داغی بروی قلب حیا خورد
اسلام معاویه به اسلام خدا خورد
سنگینی چشم همه بدجور به ما خورد
زینب وسط شهر کشیده دوسه جا خورد

من بت شکنی کردم و جایش دهنم سوخت
از ضربه ی شلاق تمام بدنم سوخت

حالا شده ام خیره به این در تو بیایی
خوبست که این لحظه ی آخر تو بیایی
خواهر شده ام تا که برادر تو بیایی
ای بی سر من کاش که با سر توبیایی

این پیرهن توست که برسینه فشردم
یک آب خنک بعد تو ولله نخوردم

سید پوریا هاشمی 🏴
#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🏴

@zendegishahid
📌 پیامت به گوش جهان رسید دختر فاطمه

◾️ در اوج بلا هم می‌توان پای امام زمان ایستاد طوری که دشمن لحظه‌ای هم احساس پیروزی نکند. می‌توان صدای امام زمان شد وقتی که صدای او را میان هلهله‌های جهالت گم می‌کنند.

◽️ می‌دانم چقدر دلتنگ برادری. می‌دانم چقدر شوق رفتن داری... آغوش برادرت باز است. می‌توانی بغض‌های فروخورده را در آغوشش بشکنی.

◾️ دیگر دنیا می‌ماند و پیامی که به گوش مردمش رساندی. دیگر دنیا می‌ماند و زمانه‌ای که امامش از شیعیان می‌خواهد خدا را به حق شما قسم دهند تا ظلمت غیبت تمام شود.

⚪️ امام مهدی: به دوستان و شیعیانم بگویید خدا را به حق عمه‌ام زینب قسم دهند که فرج مرا نزدیک گرداند. (شیفتگان حضرت مهدی، ج ۱، ص۲۵۱)

🔘وفات #حضرت_زینب_س_تسلیت

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🏴

@zendegishahid
#حضرت_زینب
#مصائب_شام

نه روز عید صیام و نه عید قربان است
چه روی داده که شام اینچنین چراغان است

زنان شام همه می زنند و می رقصند
به هر که می نگرم سخت شاد و خندان است

چه روی داده که در دست شامیان سنگ است؟
مگر که دختر حیدر به شام مهمان است

میان هلهله ها هیجده سر است به نی
به هر سری نگرم مثل ماه تابان است

سری به نوک سنان می خورد لبش بر هم
هنوز روی لبش آیه های قرآن است

نقاب بانویی از گرد و خاک و خون سرش
حجاب دخترکی گیسوی پریشان است

سوار ناقه جوانی است در غل و زنجیر
که چشم سلسله بر ساق پاش گریان است

دلا در آتش غم مثل آفتاب بسوز
که سایبان اسیران سر شهیدان است

سر حسین به بالای نیزه قرآن خواند
یکی نگفت که این سر، سر مسلمان است

هنوز بر لبش آثار تشنگی پیداست
هنوز آن گلوی پاره پاره، عطشان است

حرامیان ستم پیشه! کعب نی نزنید
به کودکی که تنش مثل بید لرزان است

ز دست دختر زهرا طناب باز کنید
که او بر این اسرا یاور و نگهبان است

به سیل اشک جهان را خراب کن «میثم»
که جای گنج الهی به شام ویران است

استاد حاج غلامرضا سازگار

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🏴

@zendegishahid
#حضرت_زینب

دلش دریای صدها کهکشان صبر
غمش طوفان صدها آسمان ابر

دو چشم از گریه همچون ابر خسته
ز دست صبر ِزینب، صبر خسته

صدایش رنگ و بویی آشنا داشت
طنین ِموج آیات خدا داشت

زبانش ذوالفقاری صیقلی بود
صدا، آیینه ی صوت علی بود

چه گوشی می کند باور شنیدن؟
خروشی این چنین مردانه از زن

به این پرسش نخواهد داد پاسخ
مگر اندیشه ی اهل تناسخ :

حلول روح او، درجسم زینب
علی دیگری با اسم زینب

زنی عاشق، زنی اینگونه عاشق
زنی، پیغمبر ِقرآن ناطق

زنی، خون خدایی را پیامبر
زن و پیغمبری ؟ الله اکبر

مرحوم قیصر امین پور
#محرم_الحرام_۱۴۰۱ ه ش

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🏴

@zendegishahid
#حضرت_زینب
#امام_حسین

نبریدم! پسر مادرم اینجا مانده
پنج تن یک تنه بر دامن زهرا مانده

هیچ کس نیست که بالای سرش گریه کند
مونس بی کسی من تک و تنها مانده

کاش میشد که لباسی برسانم به تنش
آبروی همه عریان روى صحرا مانده

بین یک گونی کهنه سر او را بردند
ته گودال ولی پیکر او جا مانده

ساربان داد مزن ما کس و کاری داریم
ساربان راه مرو همسفر ما مانده

چند باری شده گم کرده ام او را اصلاً
بس که از دور تنش مثل معما مانده

باز چشمش به که افتاد که غش کرد رباب؟
بازهم آمده این حرمله ى وا مانده

برسانید خبر را به علمدار حرم
چادر زینب تو زیر لگدها مانده

ناقه زانو زده تا اینکه سوارش بشوم
چشم من سمت علی اکبرم اما مانده

سید پوریا هاشمی
#محرم_الحرام_۱۴۰۱ ه ش

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🏴

@zendegishahid
#حضرت_زینب
#اسارت

آفتابا هلال ماه شدی 
کاروان را چراغ راه شدی

بر سرم سایهء سرت افتاد
ما تَوَهَّمت یا شَقیقَ فؤاد

بر سر نی سر تو آیت نور
نِی شجر، من کلیم محمل طور

چشمهای تو محملم را برد
صوت قرآن تو دلم را برد

مصحف سرخ هیفده آیه 
سر نی کرده بر سرم سایه 

من شدم سایه بان پیکر تو 
حال شد سایه بان من سر تو

کاش یک دم به خاطر دل من
خم شود نیزه در مقابل من

تا بگیرم ز نوک نی به برت 
بزنم بوسه ها به زخم سرت
 
نیزه از خون حنجرت خجل است 
نیزه دارت چقدر سنگدل است

نی که خم می شود مقابل من
او شود دورتر ز محمل من

کاش سنگی که خورده بر سر تو
خصم می زد به فرق خواهر تو

کس ندیده کنار یکدیگر 
آفتاب و غبار و خاکستر

یاد روزی که مادرت زهرا
همچو جان در بغل گرفت مرا

شانه زد حلقه حلقه مویم را
غرق گلبوسه کرد رویم را

گفت: زینب تو نور عین منی
که شبیه من و حسین منی

گردش آفتاب و مه تا بود
این شباهت همیشه در ما بود

حال ای جان و دل ز من برده
این شباهت چرا به هم خورده؟

موی زینب سفید و موی تو سرخ
روی زینب کبود و روی تو سرخ

صورت من ز آفتاب، کبود
صورت تو ز سنگ، خون آلود

در دو چشمم نگاه خستهء توست 
عکس پیشانی شکستهء توست

یا بیا خون ز صورتت شویم
یا تو خون پاک کن ز گیسویم

کاش می شد که جامه چاک کنم
خون ز پیشانی تو پاک کنم
 
کاش پیش از بریدن سر تو 
می بریدند سر ز خواهر تو

تیر تا از کمان شتافته بود 
کاش قلب مرا شکافته بود

 نیزه بر صورت تو چنگ زده
کی به پیشانی تو سنگ زده؟

از سر تو شکسته تر، کمرم
از گلوی تو پاره تر، جگرم

آسمان بر سرم خراب شده 
گرد ره بر رخم حجاب شده
 
یوسف فاطمه! عزیز دلم 
از تو و دختران تو خجلم...

استاد حاج غلامرضا سازگار

#محرم_الحرام_۱۴۰۱ ه ش

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🏴

@zendegishahid
#حضرت_زینب

آن قدر عاشقیم که املا نمی‌شود
مستی ما که در قلمی جا نمی‌شود

زلف مرا به پنجره‌های ضریح عشق
طوری گره زدند، دگر وا نمی‌شود

باید که ناز داشت، کمی نیز غمزه داشت
هر دختر قبیله که لیلا نمی‌شود

آن کس که خاک پای مریدان میکده است
محتاج معجزات مسیحا نمی‌شود

«تاک» مرا به عشق تو در خم گذاشتند
حالا شراب می‌شود و یا نمی‌شود

ما مثل باده‌ایم شبی امتحان کنید
انگور زاده‌ایم شبی امتحان کنید

شکر خدا که نام مرا مبتلا نوشت
از حاجیان کعبه سبز شما نوشت

شکر خدا که دست قدر، دست سرنوشت
نام مرا شریف‌ترین خاک پا نوشت

صبح ازل به خاک تو پیشانی‌ام رسید
این سجده را فرشته به پای خدا نوشت

از ما سؤال شد که اسیر تو می‌شویم؟
ما خواستیم و آیه «قالو بلی» نوشت

بالای سر در حرم کبریاییش
نام تو را به خط خودش با طلا نوشت

یعنی تمام جلوه آل عبا تویی
آیینه تمام نمای خدا تویی

اعجاز بی مثال شما تا ادامه داشت
موسی ادامه داشت مسیحا ادامه داشت

ای بارش همیشه سجاده‌های نور
در امتداد چشم تو دریا ادامه داشت

بانو اگر به آینه‌ها سر نمی‌زدید
تاریکی همیشه‌ی دنیا ادامه داشت

در آسمان چهارم افلاک جا زدیم
آیات رد پای تو اما ادامه داشت

تا زندگی‌ات را به تماشا گذاشتی
آن عمر جاودانه زهرا ادامه داشت

ای آفتاب روشن شب‌های کربلا
ای زینب مدینه و زهرای کربلا

گفتیم آسمانی و دیدیم برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم بهتری

گفتیم دختر اسد الله غالبی
ایام کوفه آمد و دیدیم حیدری

تو از زمان کودکیت تا بزرگیت
شیواترین مفسر الله اکبری

تو از کدام طایفه هستی که مستقیم
فیض از حضور علم خداوند می‌بری

بر شانه‌های سبز تو باز رسالت است
تو اولین پیمبر بعد از پیمبری

خورشید روی تو شرف مشرقین شد
یک نیمه‌ات حسن شد و نیمت حسین شد

ای ماورای حد تصور کمال تو
بالاتر از پریدن جبریل بال تو

از مادری چنین چنین دختری شود
هم خوش به حال فاطمه هم خوش به حال تو

غیر از حسین فاطمه، چیزی ندیده‌ایم
در انعکاس آینه‌های زلال تو

نزدیک سایه‌های عبورت نمی‌شویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو

از گوشه‌های چشم تو ساحل درست شد
محض رضای پای تو محمل درست شد

تو زینبی و شیر زن بعد کربلا
تفسیر نفس مطمئن بعد کربلا

زهرا، نبی، حسین و علی و حسن تویی
بانو تویی تو «پنج تن» بعد کربلا

ای سایه بلند اباالفضل بر سرت
ای بال جبرئیل گلستان معبرت

عباس هم رشیدی قد تو را ندید
از بس که سر به زیر بود در برابرت

شب زنده دار شام غریبان کربلا
دل بسته بر نماز شب تو برادرت

ای خطبه صدای تو نهج البلاغه‌ات
وی محمل بدون جهاز تو منبرت

 هجده سربریده به دنبال چشم تو
هجده سر بریده نگهبان معجرت

ای قله نجابت توحید، جای تو  
عطر حضور فاطمه دارد حیای تو

علی اکبر لطیفیان

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
#اللهم عجل لولیک الفرج🌸

@zendegishahid
#حضرت_زینب

@zendegishahid
زینبم نائبة الزهرایم
مادرم گفته که بی همتایم
بشنوید ارض و سما! آوایم
این حسینی که بُوَد، آقایم ...
... تا که دیده به روی من وا کرد
مهر خود را به دل من جا کرد

کوثر حضرت کوثر هستم
زین اَب هستم و زیور هستم
زیور فاتح خیبر هستم
خطبه ام گفت: که حیدر هستم
همه دیدند هنر دارم من
مثل عباس، جگر دارم من

ذوالفقار سخنم برّان است
یکی از لشکر من طوفان است
دشمن از «مردی» من حیران است
بی سبب نیست که سرگردان است...
... دیده هر بار، حریف همه ام
پروش یافته ی فاطمه ام

ای برادر! به دلم غم دارم
دل سوزان و قدی خم دارم
دم آخر شده ماتم دارم
خاطراتی ز محرّم دارم
لرزش دستم اگر جلوه نماست
همه اش زیر سر عاشوراست

همه جا پای به پایت بودم
دائماً زیر لوایت بودم
مثل یک کوه برایت بودم
شاهد کرب و بلایت بودم
من که بازیچه ی تقدیر شدم
از غم تو به خدا پیر شدم

روضه ی باز شنیدن سخت است
بار بر دوش کشیدن سخت است
تلخی آه چشیدن سخت است
سوی گودال دویدن سخت است
دیدم آن جا که چه غوغا کرده
بی حیا، کار خودش را کرده

حنجری سوخته شد بعد از آن ...
جگری سوخته شد بعد از آن ...
مادری سوخته شد بعد از آن ...
معجری سوخته شد بعد از آن ...
زیر و رو شد بدنت با نیزه
تا که شد در تن تو تا نیزه

وای از آن سفر شام، حسین!
وای از آن ملأ عام، حسین !
وای از طعنه و دشنام، حسین !
وای از سنگ لب بام، حسین !
آن دیاری که پر از بیداد است
شام نه، کشور کُفر آباد است

ذرّه ای رحم در آن ناس نبود
بینشان عاطفه بشناس نبود
حرفی از غیرت و احساس نبود
کاش آن جا سر عبّاس نبود ...
... تا نبیند سر بی معجر را
پای پر آبله ی خواهر را

محمد فردوسی

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
📌 پیامت به گوش جهان رسید دختر فاطمه

◾️ در اوج بلا هم می‌توان پای امام زمان ایستاد طوری که دشمن لحظه‌ای هم احساس پیروزی نکند. می‌توان صدای امام زمان شد وقتی که صدای او را میان هلهله‌های جهالت گم می‌کنند.

◽️ می‌دانم چقدر دلتنگ برادری. می‌دانم چقدر شوق رفتن داری... آغوش برادرت باز است. می‌توانی بغض‌های فروخورده را در آغوشش بشکنی.

◾️ دیگر دنیا می‌ماند و پیامی که به گوش مردمش رساندی. دیگر دنیا می‌ماند و زمانه‌ای که امامش از شیعیان می‌خواهد خدا را به حق شما قسم دهند تا ظلمت غیبت تمام شود.

⚪️ امام مهدی: به دوستان و شیعیانم بگویید خدا را به حق عمه‌ام زینب قسم دهند که فرج مرا نزدیک گرداند. (شیفتگان حضرت مهدی، ج ۱، ص۲۵۱)

🔘وفات #حضرت_زینب_س_تسلیت

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #ڪلیپ

یک شب دلش شکست
به زینب گلایه کرد

فردا هنوز سَر نزده،
انتخاب شد ...!

📎 پ ن :
این فیلم را اگر هزار بار هم ببینیم .باز هم ارزش دیدن داره.😭

#وفات_حضرت_زینب
#حاج_قاسم_سليماني
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
#اللهم عجل لولیک الفرج🌸

@zendegishahid
#حضرت_زینب

@zendegishahid
نخ روی نخ آمد که حیا داشته باشد
باتیرگی اش نورخدا داشته باشد
معجر شدو میخواست بها داشته باشد
تابرسر خورشید نما داشته باشد

آمد بشود سایه روی سر زینب
میخواست که نامش بشود معجر زینب

با نور نماز شب او نور گرفته
تا ستر شده رتبه مستور گرفته
درخلوت بی بی شرف طور گرفته
به به به چنین قرب که اینجور گرفته

از عطر نفس های علی تافته باشد
این تافته باید که جدا بافته باشد

هرچند حجاب است به سنگر زده کارش
تا حشر وقارست بدهکار وقارش
تقوا و حیا ریخته در تاربه تارش
از طایفه ی چادر زهراست تبارش

یک پارچه اما زره محکم پیکار
نه اینکه زره،معجره اعظم پیکار

الحق و الانصاف مهیای خطر شد
در بحبوحه ی فاجعه مردانه سپر شد
هرچند که خاکی شد و راهی سفر شد
در کوفه و درشام چو شمشیر دوسر شد

هرگز که به کوهی گذر کاه نیفتاد
یکبار به سویش نظر ماه نیفتاد

سوگند به این کوه گسستی نرسیده
به سوره توحید شکستی نرسیده
سوگند به او پنجه و دستی نرسیده
یا چشم بد مردم پستی نرسیده

باید که خلایق ز رخش دور بمانند
هرجاکه گذر کرد همه کور بمانند

هرچند که عمریست شده همدم زینب
دارد به دلش داغ ز قد خم زینب
گریان شده و سوخته پای غم زینب
انگار که او نیست دگر محرم زینب

امروز بنا کرده که آرام بماند
وقتش شده تا بی بی ما روضه بخواند

یکسال فراغت صد و ده سال گذشته
از زینب تو گفتن از حال گذشته
سخت است بگویم به چه منوال گذشته
با یاد تو و روضه ی گودال گذشته

من صابره ام باز ولی تاب ندارم
باور بکن از روز دهم خواب ندارم

رفتی و کسی خنده به این دیده ی تر کرد
امنیت این قافله احساس خطر کرد
کفر آمد و در شام به توحید نظر کرد
آیات حجاب از سر بازار گذرکرد

تا قرعه بی کس شدن افتاد به زینب
شهر پدری خوب محل داد به زینب

درشام چه داغی بروی قلب حیا خورد
اسلام معاویه به اسلام خدا خورد
سنگینی چشم همه بدجور به ما خورد
زینب وسط شهر کشیده دوسه جا خورد

من بت شکنی کردم و جایش دهنم سوخت
از ضربه ی شلاق تمام بدنم سوخت

حالا شده ام خیره به این در تو بیایی
خوبست که این لحظه ی آخر تو بیایی
خواهر شده ام تا که برادر تو بیایی
ای بی سر من کاش که با سر توبیایی

این پیرهن توست که برسینه فشردم
یک آب خنک بعد تو ولله نخوردم

سید پوریا هاشمی

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
#حضرت_زینب

@zendegishahid

بود آخرین لحظه عمر من
الاشام غم با تو گویم سخن

چه خوش بود آیین غمخواریت
ز آل علی میهمان داریت

دگر جانم از غصه بر لب رسید
گذشت آنچه از تو به زینب رسید

خداحافظ ای شهر آزارها
خداحافظ ای کوی و بازارها

خداحافظ ای شاهد جنگ ها
خداحافظ ای بارش سنگ ها

خداحافظ ای شهر رنج و بلا
خداحافظ ای چوب و طشت طلا

خداحافظ ای قصه بزم می
خداحافظ ای رأس بالای نی

خداحافظ ای اشک جمّازه ها
خداحافظ ای زیب دروازه ها

خداحافظ ای شهر دشنام ها
خداحافظ ای کوچه ها، بام ها

خداحافظ ای سنگ خون و جبین
خداحافظ ای سیدالساجدین

خداحافظ ای رنج ها، دردها
خداحافظ ای خاک ها، گردها

خداحافظ ای ناقة بی جهاز
خداحافظ ای اختران حجاز

خداحافظ ای خاک ویران سرا
خداحافظ ای آل خیرالورا

خداحافظ ای خردسال اسیر
خداحافظ ای چار ساله صغیر

خداحافظ ای یاس نیلی شده
یتیم نوازش به سیلی شده

همین جا خودم دیدم از خون خضاب
سر نیزه ها هجده آفتاب

همین جا کنارم نی و دف زدند
به دیدار هیجده گلم صف زدند

همین جا دلم شد ز غم چاک چاک
که خورشیدم افتاده بر روی خاک

همین جا به زخمم نمک می زدند
عزیز دلم را کتک می زدند

همین جا به فرقم عدو خاک ریخت
به روی گلم خاک و خاشاک ریخت

همین جا ز غم جان من خسته بود
که ده تن به یک ریسمان بسته بود

همین جا ز غم بود جان بر لبم
که بنشسته طی شد نماز شبم

همین جا به ما خصم دشنام داد
حسین مرا خارجی نام داد

همین جا دو چشمم ز خون تر شده
که یاسم به ویرانه پرپر شده

همین جا به ویرانه بلبل گریست
غریبانه بر غربت گل گریست

همین جا ز غم جانم آمد به لب
که در گِل گُلم دفن شد نیمه شب

دریغا که آن گوهر پاک رفت
چو زهرا غریبانه در خاک رفت

الا ای همه نسل ها بعد من
بگویید از قول من این سخن

که زینب بدین کوه اندوه و درد
به موج بلا چون علی صبر کرد

خدا داند و غصه های دلش
که داغ حسینش بود قاتلش

مرا یک جهان درد و داغ و غم است
که توصیف آن بر لب میثم است

استاد غلامرضا سازگار

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
#حضرت_زینب

@zendegishahid

سِر علی سِتر علی سُکر علی راز علی
همه‌ی حرف خداوند از آغاز علی
گفت معراج علی آنهمه اعجاز علی
در حرا یاکه حرم باز علی باز علی

از علی گفتم و گفتند که اما زینب
نقطه‌ی با علی و نقطه‌ی زهرا زینب


پنج تَن می‌شود اینگونه مجسم : زینب
همه از جَدّ و اُم و اَب همه باهم زینب
پنج تَن نقطه شده تا بنویسم زینب
پنج نقطه زده‌ام تا بزنم دَم زینب

نامِ او اول علی بعد ، علی زینب شد
آیه‌ی اعظم علی آیتِ عُظمی زینب


واژه‌ای کو که کُنَد شرح و بیان بانو را
قلمی کو که نویسد به زبان  بانو را
که چُنین خاک ندیده است چُنان بانو را
که جهان حیرتِ محض است جهان بانو را

فاطمه باید از این نام بگیرد پرده
بسکه در فهمِ جهان هست معما زینب


از همان روزِ تولد نظرش گفت حسین
بین آغوشِ همه چشمِ تَرش گفت حسین
مادرش گفت حسین و پدرش گفت حسین
از دلش گفت حسن از جگرش گفت حسین

همه دیدند حسن را به حجاب و غیرت
همه دیدند حسین است سراپا زینب


آمده تاکه ببینند غمی جاری را
آمده تاکه بگوید به بلا آری را
به سرِ دوش کشد بیرقِ بیداری را
تا به عباس دهد درسِ علمداری را

آمده تا بنویسند پس از اعجازش
کربلا کربُبلا گشت ولی با زینب


معنیِ محض شهود است که آرایه ندید
عینِ نوری است پسِ پرده که پیرایه ندید
سایه‌ی روشن او را زنِ همسایه ندید
غیرِ عباس و حسینش به سرش سایه ندید

بعد از آن خطبه شد و خطبه‌ی او تیغِ دو دَم
بعد از آن خصم خس و پهنه‌ی دریا زینب


فاطمه رفت  ولی نه دلِ خانه او بود
جایِ زهرا همه شب  شمعِ شبانه او بود
سه امام‌اند به گِردش که بهانه او بود
سپرِ هر سه در آن ظلمِ زمانه او بود

مادری کرده برای سه امامش جا داشت
که  بگویند به او اُمِ ابیها زینب


زیرِ دینش همه مدیون بلاءِ زینب
کعبه تا کرببلا زیر لواءِ زینب
زنده شد دینِ خدا پس به خداءِ زینب
باء بسمِ لله ما هست زِ باءِ زینب

اول فاتحه شد آخر نامش یعنی
 مانده قرانی اگرمانده به یک یازینب


مثل یک آه بلند آه که جانکاه گذشت
عمرش اندازه‌ی پنجاه و چهار آه گذشت
با حسین و حسنش آه چه کوتاه گذشت
کَس نفهمید چه بر او همه‌ی راه گذشت

همه‌ی راه بجای همه او خورد زمین
همه‌ی راه سپر بود به هرجا زینب


آن پیمبر که به هنگام سخن گریه کُنَد
گفت هرکس به غمِ زینب من گریه کُنَد
می‌بَرد گرچه  به یک پلک زدن گریه کُنَد
اَجر آنکه به  حسین و به حسن گریه کُنَد

در حدیث است که فرمود برای فَرَجَم
هفت دفعه قسم ماست به عُلیا زینب


روضه‌اش بود که دیدی کفنش را بُردند
ناله‌اش بود چرا پیرهنش را بُردند
تیغ‌ها زودتر از نیزه تنش را بُردند
خورجین‌ها سرِ دور از بدنش را بُردند

همه را بُرده ولیکن به تو سوگند نرفت
نخی از  مقعنه‌ی عصمتِ کبری زینب

حسن لطفی

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ولادت باسعادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها
مداحی حاج سید مهدی هوشی سادات

#حضرت_زینب
#ولادت

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸

@zendegishahid
📌 دخیل بسته‌ام به شفای دستانت

🔹 ای پرستارِ زخم‌های به خون‌نشستهٔ کربلا! در وجودم دخترکی نشسته است، خسته و غمگین، بیمار و مجروح...
کبودی زخم‌هایش، التیام دست‌های مهربانِ شما را می‌طلبد. در پیچ‌های سخت آخرالزمان راهش را گم کرده است. تشنه است، زمین‌گیر شده است، کم آورده است...

🔅 ای بانویِ نور و باران و بهار!
بر او بتاب، بر او ببار، زنده‌اش کن...
و آن‌چنان دستش را بگیر که در پس تمام اِنکارها و تمسخرهای آخرالزمان، به جای شکستن، محکم‌تر شود…
و آن‌چنان در وجودش بِدَم تا در او زینبی دیگر متولد شود که اگر در مسیر ولایت تیغی هم به پایش نشست، به یاد لبخند امامش، فریاد زند: «ما رَایتُ اِلاّ جَمیلاً...»

🌸 ولادت باسعادت #حضرت_زینب (سلام الله علیها) و روز پرستار مبارک باد.

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸

@zendegishahid
More