داستان زندگی شهدا

#حزب_اللهی
Channel
Logo of the Telegram channel داستان زندگی شهدا
@zendegishahidPromote
138
subscribers
31.4K
photos
11K
videos
2.56K
links
"﷽ " امروز فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست مقام معظم رهبرے❤️ به امیدِ روزی که بگویند؛خـادِمٌ الشٌـهدا به شــهدا پیوست تبادل و تبلیغ نداریم🚫 لینک ما درایتا👇 http://eitta.com/@zendegishahid
📸 رهبرانقلاب،در #دیدار_دانشجویان خطاب به جوانان:

🔸زمینه را برای روی کار آمدن #دولت_جوان و #حزب_اللهی فراهم کنید. ۹۸/۳/۱


@zendegishahid
@zendegishahid

#من مظلوم ترین مادر شهید هستم...

مادر #شهیدیوسف_داورپناه میگوید: ضد انقلاب و دمکرات کینه عجیبی از یوسف در سینه داشتند، چندین نفر از سرکرده هایشان را غافل گیر و در بند کرده بود شب خوابید گفته بود برای نماز بیدارش کنم نیم ساعتی به اذان مانده بود که بیدار شدم، دیدم دمکرات ها روی دیوار های خانه با چراغ به یکدیگر علامت میدهند، پدرش را بیدار کردم گفتم: دمکرات ها بیرون خانه هستند
گفت: آن ها هیچ کاری نمیتوانند بکنند آقا یوسف بیدار شد گفت: مامان چه خبره؟ گفتم: چیزی نیست، نگاهی به ساعت کرد و برای نماز #وضو گرفت رکعت اول نمازش را خوانده بود که دمکرات ها وارد خانه شدند، همه جا را گرفتند، یوسف بدون توجه به آن ها نمازش را خواند و تمام کرد اسلحه را به سمت من گرفتند، گفتند لامصب تو هم #حزب_اللهی هستی؟
یوسف تفنگ را از پیشانیم کشید و گفت: شما برای گرفتن من آمده اید، پس با مادرم کاری نداشته باشد میخواستند یوسف را ببرند یوسف گفت: مرا از پشت بام ببرید گفتند: میترسی که از نگاه های مردم روستا شرم سار باشی؟
گفت: میترسم که زنان روستا مرا ببیند و هراس دلهایشان را فرا بگیرد و فکر کنند که شما به منطقه مسلط شده اید
گفتند: تو نماز میخوانی؟ برای رهبرت است؟ این نماز برای خدا نیست و این عبادت ها قبول نیست
گفت: نام رهبرم را به زبان نیاور، من برای رهبری میجنگم که یک ملت در نماز به او #اقتدا می کنند
در این حال یکی از زنان دمکرات با قنداق تفنگ ضربه محکمی به دهان یوسف زد که غرق در خون شد
خلاصه یوسفم را بردند صبح که شد پیغام آوردند که یوسف را شهید کرده ایم، پدر و مادرش برای تحویل جنازه به مقر حزب بیایند پدرش با شنیدن این خبر همان جا دق کرد و جان سپرد من و برادرش به آن سوی رودخانه رفتیم، یوسف را همان جایی که #سپاه چندی از اعضای ضدانقلاب را به هلاکت رسانده بود، شهید کرده بودند بدن یوسفم تکه تکه شده بود انگشت هایش، جگرش، اعضا و جوارحش...
گفتند: اجازه نداری از اینجا خارجش کنی، همین جا دفنش کن در حالی که اعضای ضدانقلاب  به صورت مسلح بالای کوه ایستاده بودند، با دست هایم زمین را کندم، تکه تکه یوسفم را در قبر گذاشتم، یک مهر کربلا در دستم بود، خرد کرده و روی تکه های جسدش پاشیدم با فریاد لااله الا الله، الله اکبر و خمینی رهبر دفنش کردم...

#امان_از_دل_مادر
#بوی_پیراهن_یوسف
#شهیدیوسف_داورپناه

@zendegishahid