داستان زندگی شهدا

#احمد_کاظمی
Channel
Logo of the Telegram channel داستان زندگی شهدا
@zendegishahidPromote
138
subscribers
31.4K
photos
11K
videos
2.56K
links
"﷽ " امروز فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست مقام معظم رهبرے❤️ به امیدِ روزی که بگویند؛خـادِمٌ الشٌـهدا به شــهدا پیوست تبادل و تبلیغ نداریم🚫 لینک ما درایتا👇 http://eitta.com/@zendegishahid
💠حُب دنیا ...

🔸خاطره ای شنیدنی از زبان شهید حاج #احمد_کاظمی ...

دلبستگی به دنیا است
دلبستگی به مغازه، فرزند، پول، خانه، ماشین و… اینها مانع یاری کردنِ امام زمان است. حضرت که بیایند، بگویند به جنگ بروید، اگر وابستگی داشته باشید ترمز میکنید...!
نمیتونید جلو بِرید.
برعکسِ شهدا

شهید احمد کاظمی میگوید:
شهید حسین خرازی پیشم آمد و گفت: من در این عملیات شهید میشوم.
گفتم: از کجا میدانی؟ مگر علم غیب داری؟
گفت: نه، ولی مطمئنم. چند عملیات قبل، یک خمپاره کنار من خورد.
به آسمان رفتم.
فرشته ای دیدم که اسم های شهدا را مینویسد. تمام اسم ها را میخواند و میگفت وارد شوید...

به من رسید گفت حاضری شهید بشی و بهشت بری؟
یه لحظه زمین رو دیدم گفتم: " یک بار دیگر برگردم بچه و همسرم را ببینم، خوب میشود.
تا این در ذهنم آمد زمین خوردم.
چشم باز کردم دیدم دستم قطع شده و در بیمارستانم.
اما دیگر وابستگی ندارم. اگر بالا بروم به زمین نگاه نمیکنم..."

‼️گاهی ما بخاطر وابستگی هایمان، توفیقات بزرگی را از دست میدهیم ....

#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎵صوت مکالمه بی سیمی شهید #احمد_کاظمی در لحظات پر شور آزادی خرمشهر

🔊شهید کاظمی:خدا خرمشهر رو آزاد کرد

🕊سالروز شهادت سردار شهید حاج احمد کاظمی گرامی باد

@zendegishahid
@zendegishahid
بهمن ۵۷
هنوز دنیا نیامده بودیم
ما سربازان درون گهواره‌ی امام بعد از خمینی بودیم
فجر را ندیدیم
اما والفجر را چرا
و لیال عشر
والفجر ۸
#زندگی ما
خورد به پست #جنگ
و شغل پدران‌مان
شد یک معما
کجایی معلم انشا؟!
املا؟!
ریاضی؟!
از #اروند
اروند وحشی
بابای مریم طاهری
با چه محاسباتی توانست رد شود؟!
مگر می‌شد رد شد؟!
آهای خوارزمی!
الگوریتم لبخند #خرازی را چه می‌دانی
آهای ابن سینا!
کاش بودی
بودی و برای روحانی
نسخه‌ی #همت می‌پیچیدی
آهای ابوریحان!
این را بدان و بعد بمیر
عبور از اروند، کار خدا بود
آقای ظریف!
اما جوهر قلم پدر من
هیچ‌وقت حیف نمی‌شود
عشق است #مذاکره با #خدا
روی #قایق_عاشورا
در #بهمنشیر
آری!
ما از تبار شیران بهمنیم
عقابان بازی‌دراز
بچه‌های صبحگاه دوکوهه
دلاوران حمید
کجایید برادران باکری؟!
خیبر و بدر تمام شد
اما هنوز حاج‌قاسم ادامه دارد
الی بیت‌المقدس
سلام بر #مهدی_باکری
سلام بر #حمید_باکری
سلام بر #شهید_پیچک
که چه بوسه‌ای زد بر دست امام
در جماران
دلم زیارت عاشورای حاج‌منصور می‌خواهد
در فاطمیه‌ی جبهه‌ها
حرف را رک بزن!
اگر این #انقلاب
زمین بخورد
بچه‌های تو را مسخره می‌کنند فاطمه!
سلام بر مادر پهلوشکسته‌های شلمچه
که هنوز
هوای خون شهدا را دارد
خوب می‌دانم
بیمه‌ی دعای #مادر است
آن قطره‌های سرخ اردیبهشتی
السلام علیک یا مادر
السلام علیک یا زهرا
یا زهرا!
همه‌ی سربندها
حرف از شما بود
حتی بهشت زهرا
عطر تو را دارد
تو پلاک خانه‌ی پلارکی
تو نسیم سحر کرخه‌ای
تو عمود خیمه‌ی مجنونی
که دیروز
مادری کردی برای #احمد_کاظمی
و امروز
برای #محسن_حججی
باز هم برایت
مراسم گرفته آقا
چه خوب مادری دارد انقلاب
و رهبر انقلاب
و من
همیشه دوست دارم
این‌جور بنویسم؛
#مهدی_فاطمه
دعا کن برای بشریت
یا حضرت مادر
معصومیت‌مان از دست رفته
امام‌مان غائب است
غریب شده‌ایم
تنهاییم
وه که چه نیازی داشتیم به #فاطمیه
چه به موقع آمد
چه خوب شد که آمدی
داشت مدام
تو را صدا می‌زد انقلاب
یا زهرا!
یا زهرا!
اروند روزگار
باز وحشی شده
نه!
عادی نیست این همه جزر و مد
باز هم
مدد از تو می‌خواهند بچه‌ها
مادری دیگر
مادر گمنام‌ترین شهیدان
که خون‌شان را
تا کربلا جوشاندی
تا خود بین‌الحرمین
هدف #فاو بود
مانده‌ام چگونه #دعا کردی بچه‌ها را مادرجان!
که هدف شد #کربلا
که رسیدیم ما به #نینوا
اینک موسم دیار #قدس است
گویی سربند حاج‌قاسم
بر پیشانی #افق بسته شده
چه یا زهرای سرخی
چه سحر مبارکی
مانده‌ام کجا را می‌بیند
فرزندت سیدعلی
که این همه #امیدوار است
یا زهرا!
آخرین روزهایی است که از #مهدی بی‌خبریم
مگر نه؟!

#حسین_قدیانی
@zendegishahid
#ماجرای_عبا_و_انگشتر_آقا

روز عید قربان که مقام معظم رهبری آمده بودند در مسجد دانشگاه بالای سر پیکر شهیدان حادثه فالکون (شهدای عرفه)، سردار سلیمانی از ایشان یک انگشتر و عبا گرفت و به آقا گفتند یکی از انگشترهایی که با آن زیاد #نماز_شب خوانده اید را بدهید.
وقتی خواستیم بابا رو خاک کنیم، سردار سلیمانی رفت داخل قبر....
عبای آقا را پهن کرد، مقداری تربت کربلا آورده بود. آن را روی عبا پخش کرد. بعدش بابا را گذاشتند داخل قبر و آن انگشتر را هم گذاشتند زیر زبان بابا.
من و سعید هم بالای قبر ایستاده بودیم. آنجا هم خیلی سعید بی تابی می‌کرد. رفت پایین توی قبر و به زور از بابا جدایش کردیم. سردار سلیمانی و دکتر قالیباف هم خیلی متأثر بودند. عبا را دور بابا پیچیدند و… تمام شد!
به ما اجازه ندادند بالای سر قبر بمانیم و ببینیم که دارند خاک می‌ریزند روی بابا...

خاطرات فرزند سردار شهید حاج #احمد_کاظمی
@zendegishahid