🔺طبقهی چهارم، بدون آسانسور
🔸 زینب بیات
پشت تلفن میگوید، دفتر ما طبقهی چهارم ساختمان است، آسانسور هم ندارد مشکلی ندارید ؟
میگویم نه استاد، میرسم خدمتتان... و درود میفرستم به این ظرافت سنجی که از یک دل پر از مهر سرچشمه میگیرد.
استاد فرهاد حسنزاده را قرار است ببینم،
صاحب داستانهای جذاب کودک و نوجوان، برنده دو دوره جایزه هانس کریستین آندرسن و نامزد جایزه لیندگرن و استاد کارگاههای آموزشی خلاقیت در داستان نویسی که مریم ما افتخار شاگردیاش را دارد.
در باز میشود و من چهارپله را دو پله میکنم و میرسم به فضای آرام دفتر ساده اما پر از مهر استاد حسنزاده، با روی باز استقبال میکند، گپ و گفت و حال و احوال و بعد هم گفتن از وضعیت اسفبار آموزش در افغانستان و بسته شدن درهای مکاتب دخترانه و تاسف...
و استاد هم متاثر است از فیلترینگها و سرعت کند اینترنت و سخت شدن برگزاری کلاسهای آنلاین در ایران، سر درد دل باز میشود و من هم از تعطیلی جلسات آنلاین شرح بیدل استاد کاظمی میگویم، اینکه چقدر مشتاق داشت و افسوس که حالا این پنجره بسته شده و افسوس از این بسته شدنها ....
محو در و دیوار دفتر استاد میشوم ساده اما پر از تازگی و طرح و خیال و خلاقیت.
استاد فرهاد حسن زاده، یکی از رمانهای نوجوانش را برای مریم و نرگس تقدیم میکند و من با اشتیاق تحویل میگیرمش با به خاطر سپردن نشانی نشر چشمه که سایر کتابهای استاد را از آنجا میشود تهیه کرد.
کتاب مریم جان «ناگفتههای یک مرده» را هم قبلا برای استاد فرستادهام و امیدوارم که استاد وقت کند و بخواندش، از استاد خداحافظی میکنم از پلهها پایین میآیم و از فکرم میگذرد که،
دفتر طبقهی چهارم استاد حسنزاده، چقدر به آسمان نزدیک است.
🔺نشانی صفحهی اینستاگرام فرهاد حسنزاده
farhad_hasanzade
#فرهاد_حسنزاده#نوشتن_خلاق#کودک_نوجوان#این_وبلاگ_واگذار_میشود#ناگفتههای_یک_مرده@zaynabbayat