🔷یادداشتهای کلاس فن بیان (۱)
🔺از دختر سیزده ساله تا پدر پنجاه ساله
اشتیاق دارم برای دیدن دوستانی که در کلاس «فن بیان» ثبتنام کردهاند، یکی یکی وارد میشوند، نگاهها در هم گره میخورد و لبخندها هم...
تعداد شرکتکنندههای خانم که از راه دور هم آمدهاند قابل توجه است در شرایطی که طالبان در داخل کشور، آموزش را برای زنان ممنوع کرده این خودش حرف دارد...
دو دوست شرکت کننده به تازگی از افغانستان آمدهاند و از وضع نامناسب آموزشی داخل افغانستان میگویند، وضع خواندن و نوشتن تعریفی ندارد و در این سالها، بسیار آسیب دیده...
یک پدر و دختر با هم شرکت کردهاند و این یکی از قصههای قشنگ این دوره است، و یک دختر سیزده ساله و نوجوان که گل جمع است و حضورش فضای کلاس را تازه میكند به خصوص که خوب میخواند و صدای شفاف و روشنی هم دارد.
و مادرش که فرزند خود را برای شرکت در کلاس آورده، از این مادران کم نداریم، فرزند سر کلاس است و مادر پشت در کلاس منتظر... شرح این اشتیاق برای آموختن با شما...
دو دوست مشتاق دیگر، به شوق همدیگر آمدهاند، از نگاهشان و لبخندشان، زندگی می بارد، این دو بانو، روی صندلی چرخدار آمدهاند، قطعا معلولیت، محدودیت نیست مادامی که درونی سرشار از عشق داشته باشی...
یکی از دوستان شرکت کننده، ایرانی است، ایرانی و افغانستانی درکنار هم... و من با همان لهجهی رایج افغانستان صحبت میكنم...
دوستان دیگری هم حضور دارند و جلسهی اول آموزش است، میدانم که با این دوستان عاشق آموختن، قصههای قشنگی در این کلاس و این دوره رقم خواهد خورد.
همکارانم در بنیاد جیحون، کلاس را با نظم و ترتیب و امکاناتی درخور آماده کردهاند با همهی تنگناهای زندگی مهاجرت، تلاش دارند که کم و کاستی نباشد...
جلسه اول برگزار میشود و آخر کلاس هم به افتخار عضو نوجوان کلاس، کتاب شازده کوچولو را به خوانش میگیریم و هر کدام در حد یک بند میخوانیم، یک استفاده دو منظوره انشاالله...
خوشحالم از ایجاد این حلقهدوستی برپایه آموزش و فرهنگ.
#فن_بیان#آموختن#ایران_افغانستان@zaynabbayat