فرقه سفیدکننده قاجار
بسیاری از علاقهمندان تاریخ ایرانِ عزیز سالهاست که متوجه شدهاند گروهی در تلاش برای سفید کردن قاجاریه با بهانههای مختلفی هستند. چند چهره به اصطلاح آکادمیک که هر چند وقت یک بار تحت عناوین مختلفی دور هم جمع میشوند و از یکدیگر تعریف و تمجید میکنند و در خلال همین نشستها تمام تریبون را به دست میگیرند و مرتکب کلیگویی میشوند، سپس برخی سایتهای خبری حامی این گروه حرفهای اینها را در فضای مجازی با تیتر خاصی منتشر میکنند تا دیده شود بلکه بازدید زیادی بگیرد! و به این صورت تلاش میکنند کلانروایتِ متوهمانهای تولید کنند و چنین اعتماد به نفسی ناشی از تملق تعدادی دانشجو و چهرههای آکادمیک دیگر است. اما کلانروایت این گروه چیست؟
اولا پایه و اساس و بهانه این کلانروایتِ ساختگی حمله به تاریخنگاری در دوران پهلویست بر این اساس که تاریخنگاری پهلوی از قاجاریه چهره سیاهی ساخته است. چندی پیش در یک مجلهای مطلبی دیدم که چنین ادعا کرده بود، تاریخنگاری پهلوی جزء به جزء دوران قاجار را از ابتدا تا انتها عامدانه روایت سازی کرده است، مثلا چهرههایی را برجسته و برخی را کمرنگ جلوه داده است. اما خود آن نویسنده در حال روایتسازیِ جدیدی بود و در حقیقت خود او بود که با مهندسیِ تاریخ روایتسازی میکرد! این کلانروایت ابداعی از چند بخش تشکیل شده است: بخش اول آن را که بارها نقد کردیم و کوبیدیم به اغامحمدخان اشاره میکند که اظهر من الشمس است. سعی در تحمیق مخاطب با ایرانگرا معرفی کردن آغامحمدخان با ترویج نگاه تکبعدی ارضی و زیر سوال بردن غارت تفلیس و کرمان بدون ارائه هیچ سند معتبری و رد کردن اسناد معتبر خارجی و داخلی تنها با تکیه بر تحلیل شخصی. برای این مرحله از تطهیر حتما باید علیه زندیه سیاهنمایی کنند! یعنی بدون این ترفند قادر نیستند یک خواجه بیمار را ایرانگرا معرفی کنند. بنابراین شروع میکنند به معکوس جلوه دادن تاریخ قرن هجدهم و ساخت چندین دروغ و تهمت علیه دوران کریم خانی و همچنین آخرین پادشاه شجاع زندیه. در مرحله بعدی این کلانروایت سعی میکنند تا قرارداد شوم ترکمانچای را یک دستاورد معرفی کنند که آن را هم قبلا نقد کردیم، این که روسها آذربایجان را نگرفتند برای این عده دستاورد محسوب میشود و در اینجا نیز به نوعی دیگر مخاطب را فریب میدهند زیرا اشارهای به لایههای عمیق این عهدنامه و نتايجی که برای ایران در پی داشت، نمیکنند.. مرحله بعدی این کلانروایت این است که دوران طولانی ناصری را هم یک دستاورد دیگر معرفی ميكنند! يعني از نظر اينها سياهي يك دوره مهم نيست، مهم اين است كه پنجاه سال دوام آورده است! اينجا هم باز دوباره مخاطبشان را گول میزنند و به دلايل طولانی بودن این دوره و دستهای بيگانه که اتفاقا از نتایج ترکمانچای است، اشاره نمیكنند. رسانههایی مانند بیبیسی هم بارها سعی در هنردوست معرفي كردن ناصرالدين كردهاند كه بلكه كمی اين سياهی را بشورد و ببرد! مرحله بعدی اين كلان روايت مشروطه است، يعني قاجاری معرفي كردن مشروطه كه با امضاي مظفرالدين منت بر سر مخاطبشان ميگذارند! امضايي كه از سر اجبار بود و نه اختيار.. اينها شرم را كنار گذاشته و محمدعلی را هم مشروطه خواه معرفی میكنند و در نهايت بزك كردن چهره احمد با دموكرات و مشروطهخواه معرفی كردن او كه اين آخری به قدري واضح است كه ديگر نيازي به توضيح ندارد! در اينجا هم تلاش ميكنند مشروطه را معكوس جلوه دهند. اما واکسن اين ويروس چيست؟! اولا در همان دوره پهلوی چهره اغامحمدخانی كه تعداد سالهای سلطنت مستقلش به تعداد انگشتان يك دست هم نمیرسيد را بر خيابانها میگذاشتند.. بنابراين اين كه میگويند تاريخنگاری پهلوی تاريخ قاجار را مهندسی كرده يك لاطائل است. منبعی چون خاطرات حاج سياح به تنهایی آبروی همه اين فرقه را ميبرد و با خواندن منابعی مشابه از خود دوران قاجار، خواننده متوجه ميشود كه همان ادعاي اول آنها كه تاريخنگاري ضدقاجاری پهلويست، از اساس باطل است ..
@zand_history