هفتاد و سه روز بعد از جنایت سپاه در آسمان تهران در شاهدشهر، محل افتادن هواپیما، همهچیز عادی شده است. زمین منطقه جای بیل بولدوزرها و لودرها را بر خود دارد و شیارهای خاک نشان میدهد همهچیز را جمعآوری کردهاند. دیگر حتا ماموری هم آنجا نیست. دوربینی در جایی کاشتهاند که مراقب رفت و آمدها باشد اما دیگر ماموری هم نیست چون همانطور که همه میدانید زندگی باید بر روال عادی برگردد. خبرنگاران هم که...
میگویند هنوز تکهپارهی لباسی یا کفش کودکانهی پارهای در گوشهای هست. یا اسباببازی شکستهای. میگویند دو شال رنگی زنانه را خارها به امانت گرفتهاند. اما باقی وسایل چه شده است. گفتهام غارت کردهاند و امیدوارم گزارشی که پلیس کانادا تهیه خواهد کرد نوری بر این تاراج بتاباند. پلیس تهران موظف بود بگوید با جواهرات با پول و با مدارک شناسایی چه کرده است. چگونه است که کارت سلامت پارهی ریرا را (تنها چیزی که از دخترم مانده) با وجود درج اسمش به مسافری دیگر میدهد و چگونه است که دستبند چرمیِ نگیندار را بدون نگین به کسی برمیگرداند و چگونه است به کسی که یورو همراهش بوده است دویست هزار تومان پول و یک اسکناس یک دلاری برمیگرداند؟
با باقی وسایل که بر خاک مانده چه کردهاند؟ پاسخ آسان است. آتش زدهاند. سه بار عوامل شهرداری به منطقه اعزام شدهاند و چمدانها و لباسهای باقیمانده را آتش زدهاند. شهرداری یعنی همان نهادی که میخواهد برای ما برای عزیزان ما بنای یادبود بسازد سه بار یادگارهای عزیزان ما را در بیابانهای شاهدشهر به آتش کشیده است و ما یعقوبوار در حسرت به چشم کشیدنِ پیراهنپارهی خونینی از پارههای تنمان سوختیم و خاکستر شدیم.
حال، امروز، هفتاد و سه روز بعد از جنایت، باغداران منطقه دیوار باغهایشان را رنگ میزنند. هیچ از پوست و خون مسافران نباید بر دیوارها بماند. پارک تخریب شده و دیوار فروریختهاش را هم به حول و قوهی الهی! در مدتی کوتاه بازسازی میکنند تا همه بدانند نه خانی آمده است و نه خانی رفته. این است آنچه جمهوری اسلامی با فجایع خود و با حافظهی جمعی میکند. تازه به نظر من تاخیر هم در کار بوده است. وقتی محل سوانح هوایی تا ماهها و سالها و تا کیلومترها دستنخورده میماند جمهوری اسلامی صحنهی یک جنایت را تبدیل به باغ، بوستان یا استیجِ کارناوالی مبتذل میکند. این است آنچه جمهوری اسلامی با حافظهی مردم میکند. دور نخواهد بود که مجری لوس احمقی را هم به صحنه بفرستند تا از به جریان افتادن زندگی در محل، رپرتاژی برای فرماندهی سپاه یا شهردار بیشرف منطقه بسازد. اگر به جریان افتادن زندگی این است، اگر زندگی را باید بر ویرانههای زندگی دیگران ساخت، چطور میشود حال آدم از زندگی به هم نخورد؟
من البته تمام مدارک را به جویندگان حقیقت خواهم سپرد. و برای تاریخ هم خواهد ماند.
#دادخواهی#fathers_of_752#همسران752#Justice752از فیس بوک
#حامد_اسماعیلیون#دادخواهی @zan_j