قابل تأمل
از خاطرات دکتر علیاکبر ساعدی برادر زنده
یاد غلامحسین ساعدی
مادرمان به خاطر زندان رفتن های غلامحسین خیلی عذاب کشید اما هیچ وقت خودش را نباخت و به زانو نیفتاد در جریان زندان آخر اوین سال ۱۳۵۳ که ساواک به انواع حیله ها می خواست از غلامحسین توبه نامه بگیرد یکی از ابزارشان همین رابطه مادر فرزندی بود مثلا دکتر صمیم از ساواک زنگ می زد که ما الان پیش غلامحسینایم، حالش خوب است و احتیاج به نصیحت شما دارد مادر میگفت: اگر آن جا هست گوشی را بدهید دستش، اما اگر نیست و میخواهید کلک بزنید من به شما می گویم به پسرم بگویید اگر مقاله ای، مصاحبه ای به نفع شما بکند شیرم را حلالش نمی کنم.
به مادرمان میگفتند: نصیحتش بکن تا او را پیش تو بیاوریم.
مادر میگفت: هیچ حرفی نمی زنم، اگر ملاقات هم ندادید مهم نیست.
#مادر#زنان#یاد_آر #غلامحسین_ساعدی📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi