#مطالعات_فمینیستی بووآر دربارهی ساد: از سکسوالیته تا اخلاق
🖍 جودیت باتلر / ترجمهی نگین صنیعی
آیا باید ساد را سوزاند؟
داوری بووآر دربارهی مارکی دو ساد، از بسیاری جهات تعجببرانگیز است. بهواقع نام این متفکر عمیقاً با مبارزات
فمینیستی پیوند خورده، حال آنکه نام ساد سبب پدید آمدن چیزی است که آن را سادیسم جنسی می نامیم. در حالی که بخش بزرگی از آثار بووآر وقف رهایی زنان شده است، ساد بهدنبال مجازات و تسلط یافتن بر زنان از راه سکسوالیته بوده است. او خالق نوعی لیبرتیناژ [آزادی از قیدوبندها در امر جنسی] بود که آن را با دقت در آثار تخیلی و جستارهایش مستند کرده است. دو پرسش به ذهن خطور میکند: نخست اینکه چرا بووآر ساد را میخواند و دیگر اینکه آیا باید او را سوزاند یا نه؟ اما پرسش اصلی در فهم اشتراک موجود میان فلسفهی
فمینیستیِ مبتنی بر آزادی است که بووآر طلایهدار آن است و فلسفه، و نیز پراکسیس، لیبرتیناژی که در آن ژوئیسانس زادهی سلطه بر زنان در یک رابطهی دگرجنسگراست.
دور از انتظار نیست که سیمون دوبووآر فمینیست، در بسیاری از موارد ساد را محکوم کند، از جمله: رفتار بیرحمانهاش با زنان، امتناعش در پذیرش روابط جنسی در چهارچوبی از احترام متقابل، اِعمال سلطه و خشونت در زمینهی جنسی. بااینحال او بهوضوح ما را به خواندن ساد و مقالهی خودش، آیا باید ساد را سوزاند؟[2] در تفسیر شخصی وی تشویق میکند. حین خواندن این جستار، به ما نشان میدهد که ساد ارزش خوانده شدن دارد. برای وضوح بیشتر باید گفت که او با ساد متحد نمیشود، یا پیشنهاد نمیکند که او را تبرئه کنیم، او را الگویی برای عمل یا نمونهای برای آن نوع آزادی جنسی که خود برایش مبارزه میکند نیز قرار نمیدهد. او در پایان با قاطعیت اعلام میکند که ساد در برداشت خود از شورش بهمثابه یک کنش فردی در اشتباه است چرا که از معنای «کنش» میگذرد و از انکار پایههای نخبهگراییِ فرهنگیِ استراتژیهای جنسی و ادبیاش امتناع میکند. ساد بدون اینکه الگو باشد، مسیرهایی را برای تأمل در زمینهی سکسوالیته میگشاید، خصوصاً سبب میشود...
https://wp.me/p2GDHh-5R4@zan_j