تو یکی از هزارانی پایان شیرین داستانی در بند ضحاک زمانه تو آزاد و قهرمانی توماج صدای یارانی تو بازمانده آبانی در این شب سرد و تاریک قلم در دست تو انسانی من با صدای تو ما شد لبخندت طلوع فردا شد آزادی فریاد ما شد آزادی فریاد ما شد توماج صدای یارانی تو بازمانده آبانی در این شب سرد و تاریک قلم در دست تو انسانی با صدای تو بیداریم تا رهایی تو را داریم رویای برابری را با دستان هم میکاریم توماج صدای یارانی تو بازمانده آبانی در این شب سرد و تاریک قلم در دست تو انسانی