من
#دریا_نظم_ده 27 ساله اهل
#کرج هستم. همراه دوستانم مثل هزاران نفر دیگر در 12 آبان 1401، به مراسم چهلم
#حدیث_نجفی رفتیم. در مراسم حدیث ماموران امنیتی و گشت ثارالله به مردم تیراندازی کردند. بمب صوتی و گار اشک آور شلیک کردند. درگیری بین مردم خشمگین بخصوص جوانان دختر و پسر با نیروهای امنیتی آغاز شد. تعدادی در همان شب کشته و تعداد زیادی نیزدستگیر شدند. من و دوستانم در حین درگیری مجبور شدیم فرار کنیم، اما ماشین گشت ثارالله به ما رسید و می خواست همه ما را دستگیر کند. من با ماموران درگیر شدم و جلوی آن ها ایستادم تا فرصتی ایجاد شود و دوستانم بتوانند فرار کنند. مامورها شروع به ضرب و شتم من کردند و بزور سوار ماشین کردند و با خود بردند. خانواده ام با دل خون و غرق در اضطراب به همه جاهایی که ممکن بود ردی از من پیدا کنند، سر زدند. اما هیچ نشانی از من نبود. به آگاهی ثبت شکایت کردند. چندین بار به ستاد خبری اداره اطلاعات شهر کرج رفتند، زندان ها، کلانتری ها، درمانگاه ها، بیمارستان ها را در طول دو هفته تمام گشتند، اما اثری از من نبود. به سردخانه ها مراجعه کردند و پیکر بی جان من توسط پدر و عموهایم در سردخانه بهشت سکینه کرج پیدا شد. بعد از شناسایی پیکر من، سناریو سازی نهادهای امنیتی و فشار بر خانواده ام برای پذیرش سناریو آغاز می شود. شرط آنان برای تحویل پیکر من و برگزاری مراسم خاک سپاری این بود که خانواده ام اعلام کنند که من در نتیجه تصادف کشته شده ام. تهدید کردند که اگر غیر از این عمل کنید، خود نیز به همین سرنوشت دچار خواهید شد. خانواده ام تحت فشارهای شدید امنیتی پیکر من را در روستای قلعه شهر کوهسار که با کرج 25 کیلومتر فاصله دارد به خاک سپردند. مراسم سوم و هفتم من با این که دور از شهر بود، شلوغ شد. چهلم من که روز پنجشنبه 24 آذر 1401 بود خیلی ها خودشان را به مراسم رساندند و طبق این روزها که گورستان ها هم به یکی از مراکز مبارزه با جمهوری اسلامی بدل شده، در گورستانی که من خاک شده بودم نیز این مبارزه علیرغم تدابیر امنیتی پیش رفت.../کارزار
#زن_زندگی_آزادی #پوشش_اختیاری #قیام_ژینا_ادامه_دارد #حکومت_جنایت@zan_j