📌برای
نوامبر نارنجی؛ تلاش برای پایان دادن به خشونت علیه زنان
یک ماه؛ سی بزنگاه
|یک: چیستی
و چرایی|
✍🏽 مهسا غلامعلیزاده
#بیدارزنی: خشونت علیه زنان (Violence against Women) یکی از مهمترین
و شایعترین موارد نقض حقوق بشر در دنیاست؛ امری که وابسته به مختصات زمانی
و مکانی ویژهای نیست
و به صورت مستمر
و مداوم در جغرافیاهای مختلف در حال وقوع است. در سال ۱۹۶۰ میلادی با دستور رهبر دیکتاتور جمهوری دومینیکن، سه فعال حقوق زنان این کشور به قتل رسیدند. در سالهای بعد فعالان حقوق زنان این روز را روز افزایش آگاهی نسبت به خشونت علیه زنان در نظر گرفتند
و در نهایت در سال ۱۹۹۹ سازمان ملل متحد، ۲۵
نوامبر را به صورت رسمی، روز پایان دادن به خشونت علیه زنان اعلام کرد. به مناسبت این روز، معمولا این ماه به
نوامبر نارنجی شناخته میشود؛ ماهی که در آن کشورهای مختلف برای آگاهیرسانی در ارتباط با انواع خشونت علیه زنان
و راههای پایان دادن به آن، دست به اقداماتی با کموکیف متفاوت میزنند.
به این مناسبت، در این یک ماه طی سی یادداشت، از سی بزنگاهِ حقوقی که در کمین نقضِ حقوق زنان نشستهاند، میگوییم. بدیهی است مسائل زنان محدود به این موارد نیست
و علل
و عواملی که در این نوشتهها میآیند تنها روایتگر بخشی از حقیقت موجود هستند. این یادداشتها، با رویکردی انتقادی، نظام حقوقی ایران را بررسی میکنند. در این نوشتهها، تکیهی اصلی بر خلاها
و نواقص قانونی است. به تعبیر بهتر خشونت قانونی به معنای عام آن مورد نقد
و نظر ماست؛ اینکه قانونگذار به عنوان متولی اصلی تدوین
و تنظیم قوانین عادلانه
و منصفانه، چه اندازه در انجام این رسالت موفق بوده
و در نهایت خروجی این فرایند چه مقدار از تبعیض
و خشونت علیه زنان دور ایستاده، نقطهی مرکزی پرداخت این نوشتههاست.
با این مقدمه در نخستین یادداشت از چیستیِ خشونت علیه زنان میگوییم.
آنچه در تعریف خشونت (Violence) اهمیت دارد، استفاده از زور یا اجبار است. همچنین آسیبزا بودن نتیجهی خشونت نیز مهم است. به زبان ساده هر رفتاری که بدون رضایت دیگری، نسبت به او صورت گیرد
و منجر به آسیب
و ضرر در انواع مختلف آن شود، خشونت تلقی میشود. بدیهی است زور لزوما به مفهوم استفاده از نیروی فیزیکی نیست
و اعم از انواع نرم
و سخت این مفهوم است. از سوی دیگر آسیب وارد شده نیز دارای طیف متنوعی با شدت
و ضعف متفاوت است.
به طور خلاصه اگر یک نفر یا یک گروه یا یک سیستم در مورد موضوعی مرتبط با ما چه به صورت مستقیم چه غیرمستقیم، رضایت ما را تماما نادیده بگیرد یا به بیان سادهتر چیزی را بر ما تحمیل کند، مرتکب خشونت علیه ما شده است.
در مورد زنان، خشونت مورد اشاره مبتنی بر جنسیت است؛ به این معنا که زنان تنها به این خاطر که زن هستند، هدف رفتارهایی قرار میگیرند که اساسا آنها را به عنوان افراد بشر نادیده میگیرد
و در نهایت نیز به انواع آسیبهای جسمی، روانی، عاطفی، اقتصادی، حقوقی
و ... نسبت به آنها منتهی میشود.
نکتهی قابل توجه در این زمینه، فراگیر بودن خشونت یا اختصاصی نبودن آن است؛ در حقیقت اگرچه با اختلاف زنان قربانی اصلی
و اولیهی خشونت جنسیتمحور هستند اما دیگر گروههای حاضر در جوامع مثل مردان، کودکان
و دگرباشان نیز از تیر این آسیبها در امان نبوده
و نیستند. به همین دلیل است که علاوه بر اهمیت حقوق زنان به عنوان یک موضوع مستقل، تاثیرگذاری این پدیده بر سایر مسائل اجتماعی نیز ما را به تلاش برای پایان دادن به خشونت علیه زنان تشویق میکند.
یک ماه فرصت کمی برای بازاندیشی در باورها
و رفتارهایمان نیست. هدف از نوشتن این یادداشتها، تلنگر به عادات
و عرفهایی است که گاه در مقام یک قانونِ تبعیضآمیز ما را از تامل
و تفکر دربارهی چیستی
و چراییشان بازداشتهاند. قرار است در این کوتاهنوشتهها، بیش از آنکه پاسخهای مفصل
و تحلیلی در اختیار مخاطب قرار بگیرد، روحیهی پرسشگری آنها تحریک شود.
بد نیست کمی در آنچه تا کنون حقیقت مطلق میپنداشتیم، تردید کنیم!
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت#بیست_و_پنج_نوامبر@bidarzani#علیه_خشونت_ساختاری https://t.me/zan_j/23017