ترجمه سرودی برای کارگران معدن. متن
بسوی کوره ی معدن پایین آمدم، به دیار الماس سیاه
گفتم گرم شود سطح زمین، ای دوست
سالها مشغول کندن زمین بودم، در سکوت این زندان
گفتم بچه هایم لبخند زنند، ای دوست
برای همین است، کسی در خانه ی ما لبخند نمی زند.
میگویند راه بی افت، راه بی افت، بسوی گرسنگی راه بی افت
اینک الماس سیاه تابوت شده است، اگر لازم باشد، می گویند بمیرید
روزی می رسد، با بیشرمی به آنانکه گریه می کنند، می گویند بخندید
دیگر تحمل شنیدن دروغ ها را ندارم.
امروز به کوره ی معدن، به دیار الماس سیاه
نرفتیم، سلام بر تو ای دوست
برای آنکه در حال مرگ است، حسرت نور در چهره اش پژمرده است
اعتصاب و اعتصاب، نور زاییده است، ای دوست
دیگر چیزی برای از دست دادن نمانده است.
آنانکه، در زیر زمین منکوب گردیده اند، به کسانی که روز زمین هستند، فریاد برمیآورند
معادن مال ماست،
روز اعتصاب رسید، ای دوست
دیگر چیزی برای از دست دادن نمانده است.
زونگولداک و اینک سوما
از اعماق زمین آمدند
در دستانشان نوری از عمق زمین که "سکوت" را نمی فهمد
هر چقدر در اعماق فرو برده شوند
به همان درجه، خفگی نمی داند، ارتعاش قلب شان
سنگین و مقاوم آمدند..
@zan_j