🟤من مادر نیستم، پس وجود ندارم
✍نویسنده: شیرین ابولنقا
🖋مترجم: غنچه قوامی
زاگاه- «چند تا بچه داری؟» شمارش دفعاتی که این سوال را (عموما زنان دیگر در مصر) از من پرسیدهاند، از دستم خارج شده است. طبق پیشفرض قاطعانه آنها من میبایست یک مادر باشم، پس فقط باید تعداد فرزندانی را که قاعدتا زاییدهام، بپرسند. به محض اینکه اعلام میکنم مادر نیستم- که این مادر نبودن خود بهظاهر مفهومی غیرقابل درک است- با واکنشهای متعددی مواجه میشوم. از به زبان آوردن الفاظ تسکیندهنده مذهبی گرفته تا متعجب شدن، لبخندهای مصنوعی و شوکه شدن.
◽ما زنانی که در جوامع عرب زندگی میکنیم با این ایده بار آمدیم که زندگی و بدنمان متعلق به خودمان نیست و با وجود نابرابریهایی که واقعیت و تجارب زیسته ما را شکل دادهاند، پای
مادری که به میان میآید، همچنان با همان انتظارات اجتماعی گذشته روبروییم. گویی مشارکت اجتماعی و فرهنگی من در نمایش عکسهای فرزندانم به دیگران خلاصه میشود.
◽«
#سیمون_دوبووار»، فیلسوف فرانسوی در کتاب «خاطرات یک دختر وظیفهشناس»[۲]، گذشته خود را با جزئیات توصیف میکند. دوراهیهایش، رها شدنش از سنتها و رسوم و رفتنش به آغوش مهماننواز فلسفه. دوبووار در محیطی رشد کرد که فرمانبرداری، ذات زنانگی تلقی میشد. غلبه بر پیشینه محافظهکارانه کاتولیک، که با خرافهپرستی و تعصبات مادر و بورژوازی خانواده (هستهای و گسترده) تجسم یافته بود، برایش غیرممکن به نظر میرسید. او باید توأمان با فیگور مادر، مذهب و طبقه مبارزه میکرد، سهگانهای مملو از اسطورههایی پیرامون اصطلاحا «طبیعت زنان».
@zaagaah #مادری_اجباری #حقوق_باروری #عدالت_باروری #زاگاه#mandatorymotherhood🔻ادامه مطلب:
https://zaagaah.com/cuyk