⤵️برادر سهراب صدرنشين، در نقل خاطره اي از سردارِ
🌺شهيد حاج علي اكبر رحمانيان مي گويد:
«در پايگاه اميديه بوديم، چند دقيقه اي به اذان صبح مانده بود. علي اكبر را ديدم كه بعد از چهار شبانه روز، از منطقه عملياتي برگشته بود. خستگي شديد در چهره اش آشكار بود. فكر كردم مي خواهد استراحت كند و بعد
#نماز صبح بخواند؛ چون خواب از چشمانش مي باريد، ولي برعكس، تا اذان گفتند، جا
#نمازش را پهن كرد و آماده
#نماز شد.
به او گفتم: خسته هستي؛ كمي دراز بكش، بعد
#نماز بخوان. لبخندي زد و گفت: ما الآن براي همين
#نماز داريم مي جنگيم. وقتي به
#نماز ايستاد، ديگر آثار خستگي در او نمي ديدم».