🍃 شهر گُر گرفته بود! انگار نه انگار قلبِ زمستان میتپید!!چند ساعتی؛ همه چیز در
آتش میسوخت و هر بار شعله ها از گوشه و کنار زبانهای تازه میکشیدند.
.
🌱همه چیز تحت کنترل بود حتی زبانههای بیرحم و خانمان سوز اما...اوضاع وقتی از دست رفت که#
پلاسکو پنجاه ساله، تاب و توان از دست داد و ناگاه همه چیز را بلعید!
.
🍃حالا از آن ساختمانِ سوزان؛ تلِّ عظیمی از خاک و سنگ و آهن به چشم میخورد و
آتش در قلبِ آنهمه خاک و مصالح،هنوز میسوخت
😥.
🌱چشمها خیره به آن ساختمان فروریخته و قلبها پر تپش برای جانهایی که محصور در
آتش بودند.
.
🍃دما هر لحظه بالاتر میرفت و راه ارتباطی تنگتر...تاجایی که صدایِ هیچ
#آتشنشانی به بیرون از شعله ها نمیرسید!
.
🌱اولویتِ
#مردانِ_میدان نه رفقایِ خودشان بلکه مردمی بودند که در
آتش میسوختند و عزیزانشان این بیرون چشم به راه و مضطر تنها التماس میکردند و التماس
💔🍃۶ روزِ تمام
پلاسکو سوخت و
آتش
نشانها تلاش کردند مردم را بیرون بیاورند.گه گاهی پرستویِ سوختهای هم به بیرون میرسید و آنلحظه بود که
#کربلایی به پا میشد.
.
🌱لباسی سوخته...پوتینِ سوخته... ماسکِ اکسیژنی که زورش به
آتش نرسیده بود.و تنها پیکرهای سوخته بود که تسلایِ قلبِ به
آتش کشیده رفقایشان میشد.
.
🍃پلاسکو خاموش شد و مردم، عزیزِ سوختهشان را در آغوش کشیدند اما آنچه باقی ماند ؛ یاد و خاطره شیردلانی است که عاشقانه به
آتش زدند و سوختند اما مردمشان را تا حد توان بیرون آوردند... تاجایی که
آتش خودشان را هم به#آغوش کشید
🖤.
🌱چندسالیست از لرزیدن
پلاسکو میگذردو
پلاسکو خاموش، میان هیاهو هاست اما یادِ آنهایی که خودشان فدایِ نجاتِ مردمشان کردند، تا ابد در یادها باقیست.
.
"
آتش نشانی شغل نیست،
#عشق است
جز عشق، چه چیز تو را به کام
آتش میکشد؟
و تو جز عشق، جان را فدایِ چه میکنی؟!"
.
✍نویسنده:
#زهرا_قائمی.
به مناسبت سالروز شهادت
#شهدای_آتش_نشان_حادثه_پلاسکو.