بسیاری از افسران جزء ارتش آلمان «روشنفکرانی در لباس فرم» بودند. از میان دانشجویان و طبقه متوسط بالا استخدام شده بودند. پس از جنگ جهانی اول، آنها هیچ شغل و درآمدی در دوران صلح نداشتند، و برای بسیاری از آنها دوران افسری، بهترین دوران زندگی باقی ماند؛ امید به بازگشت آن دوران طلایی، به ایشان تسلی درونی میداد. آنها که در باطن افسر مانده بودند، احساس بیهودگی شخصی خود را با تحقیر ناشی از شکست ملی مرتبط میکردند و تقصیر هر دو را به گردن جمهوری مردم سالار جدید میانداختند. از پایان جنگ تا بسیج مجدد در قالب دسته های شبه نظامی که در دهه ۱۹۲۰ مثل قارچ سبز شدند و اعضای حرفه ای جنبش نازی را تشکیل دادند، فاصله کمی وجود داشت. بروز بحران اقتصادی باعث شد که صف روشنفکران بی طبقه شده و فارغ التحصیلان دانشگاهی بیکار، بزرگتر شود. یعنی کسانی که با افسران جزءِ پیوسته به نازیها، هم صدا شدند. در راس این «کولیهای مسلح» بی رحم ترین افراد قرار داشتند. کسانی که کمترین چیز را برای از دست دادن داشتند و در نتیجه صاحب بیشترین قدرت بودند. کاشانه و زادگاهشان جنگ بود.