📍از آخرین نامه های #فروغ_فرخزاد به برادرش فریدون فرخزاد
🔻نمی دانی چقدر غصه دار هستم و قلبم چقدر گرفته ممکن هست تا آمدن شماها من خفه شده باشم، فایده اش چیست، فایده تمام این کارها چیست؟ تا حالا من خوشحال بودم. که اقلا تو از انجا راضی هستی و کار میکنی و کارت این همه موفقیت پیدا کرده حالا تو برمی گردی و تمام نصایح من در تو اثری نداشته،..حیف...
🔻اینجا تو باید میان کسانی زندگی کنی که تمام زندگی مرا خرد ونابود کردند. اینها هیچ هستند، هیچ هستند، هیچ هستند.... انهائی که امروز صد دفعه عکس تو را توی مجلاتشان چاپ می کنند و به زور بخورد آن بقیه میدهند و فردا هیچ کاری ندارند غیر از آنکه هرجا می نشینند از تو بد بگویند و هرجا مینویسند از تو بد بنویسند...من نمی دانم قدرت تحمل تو تا چه اندازه است، من میان اینها زندگی کرده ام میان اینها مرده ام تا توانسته ام خودم باشم.
🔻منم مثل تو عاشق گرد و خاک کوچه مان و بچه گداهای خیابان امیریه و کبوترها و سگ ها و گل های افتابگردان هستم ولی تو برای که می خواهی اینها را تعریف کنی؟تو از سادگیت و از احساسات پاک و بچه گانه ات زندگی میکنی واین ها با مسخره کردن همین احساسات تو نان خواهند خورد. من به این عادت کرده ام و این دلقک ها را خوب میشناسم تو هم بیا تا آنها را بهتر بشناسی. منتظر آمدن تو و اینای عزیزم هستم. به هر جهت اولین کسی که در فامیل ما می میرد من هستم و بعد از من نوبت تو است. من این را میدانم!