Literature

Channel
Logo of the Telegram channel Literature
@whyliteraturePromote
6.96K
subscribers
I am still so naive; I know pretty much what I like and dislike; but please, don't ask me who I am. A passionate, fragmentary girl, maybe? The unabridged journals of Sylvia Plath.
خیلی دنیا ترسناکه. شاید نه دنیا، بلکه آدماش!
In your books and your stories, you described and depicted masterfully the possibility of friendship, compassion, and even love between black and white individuals. Your work is a testament of how understanding and kindness can prevail over the prejudice! And I really hope to convey your message well in my presentation, sharing its depth and meaning in way that it deserves to be.
Forwarded from fig tree
Just how?
Literature
یکی از عجیب‌ترین تولد‌ها در یونان باستان!
The more you explore Greek mythology, the stranger its stories of birth become. One of the most unusual is the birth of Helen of Troy!
این شعر استیفن کرین رو خیلی دوست داشتم و خوشم اومد. کلا امروز داشتیم درمورد اسیفن کرین صحبت می‌کردیم.
Literature pinned an audio file
Literature
بعد از وقتى که دیدمت، احساس نگرانی کردم. احساسى که هیچ‌‌‌ موقع بعد از دیدنت سراغم نیومده بود. احساس میکردم، همه‌ی احساسم سوخته. البته نه فقط نسبت به تو، کماکان به همه‌ی اطرافیانم. کم‌ صحبت کردیم و عجله داشتیم، و این مثل‌ همیشه نبود. شاید نباید سخت بگیرم و…
از وقتی از شیراز رفتی، زنده بودن و صمیمیت از زندگی رفت. یک‌وقتی آرزو می‌کنم درست مثل تو باشم: صبور، بشنو، و پرطاقت. هنوز دل‌تنگت می‌شم؟ هنوز هم هزاربار! می‌دونم یکی از همین‌روزا تولدته و از‌ حسرت‌های بزرگ زندگی من روزهایی‌ شدن که بدون تو می‌گذرن و روزهایی که با تو بودن و تموم شدن. هنوز رفیق منی؛ کسی که تو این کره خاکی صداقتش رو می‌پرستم.
این جو رو خیلی دوست دارم. جوی که یاد می‌دی و یاد می‌گیری. جوی که همه چیز برات روشن می‌شه و انگار داری می‌ترکی. مثل این‌که روز خوب برات همونه. روزی‌ که از یاد گرفتن بترکی. پر از «وای، چه جالب» یا «نمی‌دونستم، اهااا» باشه. سه‌شنبه‌هایی که از خودم محرومش کردم، ولی از این به بعد نمی‌ذارم این اتفاق بیفته. هرچی میخوان بگن. هر حس غریبگی هم که اون‌جا ممکنه بهم تحمیل بشه. هیچ کدومش مهم نیست. بالاخره انقدر میرم تا خودم یک‌بخشی ازش بشم. نه بخشی از همه. بخشی از گروهی که خودم می‌خوام بهشون راه پیدا کنم که خیلی هم زمان زیادی باهاش فاصله ندارم.
اسطوره داره به پایان خودش نزدیک می‌شه و من دارم سر‌کلاس‌ها ساکت‌تر می‌شم. نه برای این‌که دلم نمی‌خواد مشارکت کنم. برای این‌که دلم میخواد بچه‌های دیگه هم سرکلاس حرف بزنن و کلاس اسطوره بهشون خوش بگذره. و همه‌ش من نباشم که دستم رو بالا می‌برم یا میخواد ارائه‌ها رو یک تنه خودش جلو ببره. اما برای ریویو دارم پاورپوینت درست می‌کنم، چون هیچ وقت دلم نخواسته به سادگی از کنار همه چی بگذرم. بیشتر از هر چیز دیگه‌ای در ترم پنج، مطمئنا دل‌تنگ کلاس اسطوره می‌شم. انگار واقعا کلاس نیست. فقط خوش می‌گذره و یهو به خودت میای می‌بینی تموم شده. البته اگر شب قبلش تا دیر وقت بیدار نبوده باشی و سر کلاس خواب نمونی.
الد انگلیش به پایان خودش رسید. قبل از امتحانش، خیلی آروم بودم. مطمئن بودم انقدر خوب توی ذهنم رفته که به دوباره خوندنش نیازی ندارم. به بهترین شکل ممکن تا جایی که می‌دونم یادش گرفتم. و واقعا مدیون استادمم. حالا قرون وسطی‌ایم و توی ذهنم تکرار می‌کنم: کلیسا، مسیحیت. کلیسا، مسیحیت. نورتن رو که می‌خونم استادم میاد جلوی چشمم. همه حرکاتش. شعر‌هایی که برامون می‌خوند. و دماغم می‌سوزه از این‌که اگر ترم بعد باهاش کلاس نداشتیم چی؟ اگر استادی که دلم نمیخواد باهاش کلاس داشته باشیم بیاد چی؟
درختی که در عکس می‌بنید، ممکنه یکی از هزاران درختی باشه که در اسکاتلند دیده می‌شه. ولی این درخت از دوره آنگلوساکسون‌ها اون‌جاست. درست مثل جرئت و جسارت‌شون در نبرد‌ها.
Literature
Earl Byrhtnoth
Commander
The battle of Maldon
Literature
Aethelred the Unready
The battle of Maldon in 991
Literature
Aethelstan
The Fight at Finn’s Borough (Brunanburg)
Alfred the Great (849-899)
Aethelred the Unready
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily