View in Telegram
در آموزه‌ی حقوق بشر، فرض بر آن نهاده شده که اگر مجازات‌ها و پاداش‌های جوامع تحت حکومت کنار گذاشته شوند، در آن صورت هنجارهای حقوق بشری، یادآور شایستگی طبیعی افراد است؛ اما این گزاره مستلزم آن است که امکان رفتار شایسته را خصلتی طبیعی فرض کنیم. گواه تجربی این مدعا چیست؟ یکی از فرض‌های احتمالی این است که اخلاقیات انسانی در کل، و حقوق به گونه‌ی خاص، تلاشی نظام‌مند را در جهت تصحیح و تقابل سویه‌های طبیعی (که ما در وجود خود چونان نوع بشر کشف می‌کنیم) اعمال می‌کند. سویه‌ی خاصی که ما به خاطر آن به کنش تقابلی دست می‌زنیم این است که همیشه به‌طور طبیعی، ژنتیکی و تاریخی برای مراقبت از نزدیکانمان مانند فرزندان، خانواده، خویشاوندان نزدیک، و حتی آن‌هایی که با ما خاستگاه مشترک مذهبی یا قومی دارند، برانگیخته می‌شویم، و طبیعتاً نسبت به دیگران در بیرون از دایره‌ی ذکر شده بی‌تفاوت می‌مانیم. از نظر تاریخی، آموزه‌ی حقوق بشر بر آن است ضمن مقابله با این سویه، تمایز میان افراد درون دایره و بیرون دایره‌ی اخلاقی برداشته شود. همان‌طور که آویشایی مارگالیت بیان کرده،《ما به اخلاقیات احتیاج داریم تا بر بی‌تفاوتی‌های طبیعی‌مان نسبت به دیگران چیره شویم》. متن: سیاست، بُتوارگی و حقوق بشر، مایکل ایگناتیف، ترجمه‌ی فلور عسکری‌زاده و عماد درزی، نشر گام نو #مایکل_ایگناتیف @volupte
Telegram Center
Telegram Center
Channel