Vocabulary Potion💡

🟠 2087) Irrevocable    /ɪˈrevəkəbl/   (adj)
SYN: unalterable; irreversible

As Sue dropped the "Dear John" letter into the mailbox, she suddenly had second thoughts and wanted to take it back, but she could not; her action was irrevocable.

(تصمیم، رای) تغییر ناپذیر، غیر قابل برگشت، بی برگشت، قطعی، نهایی

هنگامی که سو نامه «جان عزیز» را در صندوق پستی انداخت، ناگهان افکار دیگری به ذهنش خطور کردند و خواست آن را پس بگیرد، اما نتوانست؛ اقدامش غیر قابل برگشت بود.

#vocabulary
#GRE
#I

🔴 2086) Irreverence    /ɪˈrevərəns/   (n)
SYN: lack of proper respect

Some people in the audience were amused by the irreverence of the comedian's jokes about the pope; others felt offended by his lack of respect for their faith.

بی حرمتی، بی احترامی، گستاخی، اسائه ادب

برخی از حاضران از بی حرمتی شوخی های کمدین درباره پاپ سرگرم شدند؛ اما برخی دیگر از عدم احترامش به اعتقاداتشان آزرده خاطر شدند.

#vocabulary
#GRE
#I

🟤 2085) Irretrievable    /ˌɪrɪˈtriːvəbl/   (adj)
SYN: impossible to recover or regain; irreparable

The left fielder tried to retrieve the ball, but it flew over the fence, bounced off a wall, and fell into the sewer; it was irretrievable.

(رسمی) علاج ناپذیر، چاره ناپذیر، غیر قابل جبران؛ غیر قابل برگشت؛ غیر قابل تعمیر

بازیکن انتهای زمین در سمت چپ سعی کرد توپ را بگیرد، اما توپ از بالای حصار عبور کرد، به دیوار برخورد و درون فاضلاب افتاد، توپ دیگه غیر قابل برگشت بود.

#vocabulary
#GRE
#I

🟣 2084) Irresolute    /ɪˈrezəluːt/   (adj)
SYN: uncertain how to act; weak

Once you have made your decision, don't waver; a leader should never appear irresolute.

(رسمی) دو دل، مردّد، بی تصمیم، متزلزل؛ ضعیف، ناتوان

وقتی تصمیم خود را گرفتید، تزلزل نکنید. یک رهبر هرگز نباید متزلزل به نظر برسد.

#vocabulary
#GRE
#I

🔵 2083) Irreproachable    /ˌɪrɪˈprəʊtʃəbl/   (adj)
SYN: blameless; impeccable

Homer's conduct at the office party was irreproachable; even Marge had nothing bad to say about how he behaved.

غیر قابل سرزنش، بی تقصیر؛ عاری از خطا، بی عیب، بی ایراد، بی نقص

رفتار هومر در مهمانی اداری بی نقص بود. حتی مارج هم هیچ چیز بدی در مورد نحوه رفتارش برای گفتن نداشت.

#vocabulary
#GRE
#I

🟢 2082) Irrepressible    /ˌɪrɪˈpresəbl/   (adj)
SYN: unable to be restrained or held back

My friend Kitty's curiosity was irrepressible; she poked her nose into everybody's business and just laughed when I warned her that curiosity killed the cat.

(خنده، میل و غیره) غیر قابل کنترل، کنترل ناپذیر، مهار نشدنی، بی اختیار

کنجکاوی دوستم کیتی غیرقابل کنترل بود. اون تو کار همه سرک می کشید و وقتی بهش هشدار می دادم که فضول را بردن جهنم گفت هیزمش تر هست، فقط می خندید.

#vocabulary
#GRE
#I

🟡 2081) Irreparable    /ɪˈrepərəbl/   (adj)
SYN: not able to be corrected or repaired

Your apology cannot atone for the irreparable damage you have done to her reputation.

(صدمه، خسارت و غیره) جبران ناپذیر، غیر قابل اصلاح، غیر قابل جبران

عذرخواهی تان نمی تواند خسارت جبران ناپذیری را که به شهرتش وارد کرده اید را جبران کند.

#vocabulary
#GRE
#I

🟠 2080) Irremediable    /ˌɪrɪˈmiːdiəbl/   (adj)
SYN: incurable; uncorrectable

The error she made was irremediable; she could see no way to rectify it.

علاج ناپذیر؛ چاره ناپذیر، غیر قابل جبران، غیر قابل اصلاح

خطایش غیر قابل جبران بود؛ هیچ راهی برای اصلاحش نمی دید.

#vocabulary
#GRE
#I

🔴 2079) Irrelevant    /ɪˈreləvənt/   (adj)
SYN: not applicable; unrelated

No matter how irrelevant the patient's mumblings may seem, they give us some indications of what is on his mind.

(سوال، حرف) خارج از موضوع، نامربوط، بی ربط

هر چقدر هم که زمزمه های بیمار بی ربط به نظر برسند، نشانه هایی از آنچه در ذهن اوست به ما می دهد.

#vocabulary
#GRE
#I

🟤 2078) Irrefutable    /ɪˈrefjətəbl/   (adj)
SYN: indisputable; incontrovertible; undeniable

No matter how hard I tried to find a good comeback for her argument, I couldn't think of one; her logic was irrefutable.

غیر قابل رد، غیر قابل انکار، انکار ناپذیر؛ غیر قابل تکذیب

مهم نبود که چقدر تلاش کردم تا یک پاسخ خوب برای استدلالش پیدا کنم، چون چیزی به ذهنم نرسید؛ منطقش غیرقابل رد بود.

#vocabulary
#GRE
#I