بازمانـدهای از نسل خدایـان، در آغوش گستـرهی بیکران آسمانهای کبود، همچون نوری بیافول که در ژرفای سپهر میرقصد.او وارث تلألوییست که در رگهای آسمان میتپد و سایهاش بر کرانهی فلک، غزلی از حضور جاودانه میسراید. گویی افقهای نیلگون دستان خود را گشودهاند تا او را چنان جواهری از جنـس اختـران در دل خویـش نهـان کننـد.