🍂 ۱۱۷- مناسبات گوناگون «هنر» با «حقیقت، خوبی، و خوشبختی»
( با تأکید بر افلاطون، کانت، و نیچه)
🍂
✍️ مسعود زنجانی
رابطهٔ هنر با حقیقت و اخلاق چیست؟ آیا خوشبختی در گروِ حقیقت و خوبی است؟ به نظر میرسد پاسخهای متفاوت به این دو پرسش، منشأ قضاوتهای متفاوت و حتی متضاد دربارهٔ جایگاه هنر و تجربهٔ زیباییشناختی شده است.
افلاطون، کانت، و نیچه پاسخهای رادیکال متفاوتی به پرسشهای پیشگفته داشتهاند و از این رو، میتوان آنها را به مثابهٔ سه ایستگاه ضروری تلقّی کرد برای فهمِ اجمالی مناسباتِ گوناگون مقولهٔ هنر با سه مقولهٔ بنیادینِ «حقیقت»، «خوبی» و «خوشبختی» در تاریخ فلسفهٔ اروپایی.
📜 افلاطون و نظریهٔ متافیزیکی هنر:
🔰 نخست باید از «حقیقتِ هستی» و «سرشتِ واقعیت» بپرسیم، و الا در ورطهٔ «سوفیسم» فروخواهیم غلطید. (هستیشناسی)
🔰 واقعیتِ تجربی هستیِ حقیقی نیست (کاذب است) و تنها یک هستی «سایهوار» است.
🔰 ایدههای (مثُلُِ) متافیزیکی (فراتجربی / عقلانی) حقیقتِ پدیدههای فیزیکی (واقعیتِ تجربی) هستند. حقیقت ساحتی دیگر و فراتر از واقعیت است.
🔰 شناخت عبارت است از تحصیلِ عینیِ واقعیت و تطبیقِ ما (ذهن) با آن (جهان). (رئالیسم)
🔰 شناختِ عقلانیِ حقیقت ما را خوشبخت میکند.
🔰 هنر تقلیدِ حسّی از «واقعیتِ» [حسّی] است و ما را از «حقیقت» و «فضیلت»٬ و در نتیجه٬ از «سعادت» دور میکند. (هنر سایهٔ سایهها است.)
📜 کانت و نظریهٔ ایدئالیستی هنر:
🔰 نخست باید از «چگونگی شناخت» و «امکانِ دستیابی به حقیقت» بپرسیم، و الا در ورطهٔ «دگماتیسم» فروخواهیم غلطید. (شناختشناسی)
🔰 تواناییهای ما در دسترسی به «حقیقت» محدود است.
🔰 شناخت و حقیقتِ امور فراتجربی برای ما همواره مکتوم خواهد ماند. امور تجربی را نیز، نه در سرشت و جوهرشان (چیزها-در-خود)، بلکه در محدودههای عقلی خویش (چیزها-برای-ما) میشناسیم.
🔰 شناخت عبارت است از تبیینِ بیناذهنیِ جلوههای واقعیت و تطبیق آن (جهان) با خودمان (ذهن). (ایدئالیسم)
🔰 «هنر» محدودیتهای ما را در دستیابی به «حقیقت» به ما یادآوری میکند.
📜 نیچه و نظریهٔ هرمنوتیکی هنر:
🔰 نخست باید از «چرایی شناخت» و «فایده و ضرورت دستیابی به حقیقت» بپرسیم، و الا در ورطهٔ «نهیلیسم» فروخواهیم غلطید. (ارزششناسی)
🔰 ما تبعیدشدهٔ ابدی از حقیقت هستیم.
🔰 واقعیت همان تفاسیر ما از واقعیت است.
🔰 شناخت عبارت است از تفاسیر گوناگونِ پیشاعقلانی ما از واقعیت، به مقتضای زندگی و برای تداوم زندگی (اراده به قدرت) که سپستر آن را عقلانی جلوه میدهیم. (پراگماتیسم / اگزیستانسیالیسم)
🔰 شناخت عاری از هرگونه حقیقتِ ناب و در واقع نوعی «آشناسازی» واقعیت است.
🔰 حقیقت دروغی است که ما دروغ بودن آن را از یاد بردهایم.
🔰 اهمیتِ هنر نه به جهت حقیقتمندیِ آن، بلکه دقیقاً به جهتِ حق به جانب نبودن آن و آگاهی از وجهِ دروغینِ خویشتن است.
🔰 هنر تنها راهِ رهایی ما از شرّ «حقیقت» و تنها امکانِ خوشبختی ما در وضعیتِ غیابِ حقیقت (غروبِ بتها) است.
🔰 اگر هنر نبود، ما در نتیجهٔ واقعیت منهدم میشدیم. جهان تنها به مثابهٔ یک پدیدهٔ زیبایی شناختی قابل توجیه است.
#افلاطون #کانت #نیچه
کانال زندهباد فلسفه:
🌈 @vivaphilosophy