View in Telegram
زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی
۹۹ـ کلاسیک‌های فلسفهٔ کلاسیک: افلاطون قسمت سوم: محاوراتِ جوانی #مسعود_زنجانی https://t.center/vivaphilosophy محاوراتِ جوانی: محاورات محاکمه و محاورات تعریف «تاريخ فلسفه پس از افلاطون تنها حاشيه‌ای بر فلسفهٔ او است» آلفرد نورث وايتهد در دهه‌های اخير، پس از…
۱۰۰ـ کلاسیک‌های فلسفهٔ کلاسیک: افلاطون
قسمت چهارم: محاوراتِ میانی | محاورات انتقال

#مسعود_زنجانی

https://t.center/vivaphilosophy

محاوراتِ میانی: محاوراتِ انتقال

«افلاطون هم آغاز فلسفه است و هم پايان آن»
كارل ياسپرس

محاورات ميانی افلاطون (دورهٔ ميانسالی)، طولانی‌تر، و گاه بسيار طولانی‌تر از محاورات جوانی (سقراطی) هستند. از نظر ناقدان، محاوراتِ میانسالی، نسبت به محاوراتِ جوانی، به عنوانِ وصف دقیق و حقيقیِ مکالمات، از واقعياتِ تاريخی دورترند.

محاورات ميانی ارزش و اهميتی ويژه دارند، زيرا با گذشت سالها، افلاطون رفته‌رفته از توجهِ صرف به موضوعات و مسائل مورد علاقهٔ سقراط (غالباً در حوزهٔ اخلاق) فراتر رفته و انديشه‌های ابتكاری و اختصاصی خود را می‌پروراند. او در محاورات میانی، نظريه‌های مهمی در ديگر زمينه‌های فلسفی، مانند متافيزيك (مابعدالطبيعه)، سياست، شناخت، سخنوری، و ... طرح می‌كند و به شيوهٔ خودش به آنها می‌پردازد. به عبارت ديگر، او آهسته‌آهسته كشف می‌كند كه نمی‌تواند پيرو سقراط باشد، بی‌آنكه مستقل فكر كند و حتی ناقدِ او باشد.

مهمترين محاوراتِ ميانی «پروتاگوراس» (دربارهٔ سوفسطائيان)، «منون» (دربارهٔ فضيلت)، «اوثودموس» (دربارهٔ مناظره و جدل)، «گرگياس» (دربارهٔ سخنوری)، «منكسنوس» (درباره نيايش مردگان)، «فايدون» (دربارهٔ جاودانگی روح)، «مهمانی» (دربارهٔ عشق)، «فايدروس» (دربارهٔ زيبایی)، و «جمهوری» (دربارهٔ عدالت) است.

برخی افلاطون‌شناسان محاوراتِ ميانی را نيز شامل دو دسته محاوراتِ دورهٔ «انتقال» و محاوراتِ دورهٔ «كمال» دانسته‌اند و بدين‌سان به يك طبقه‌بندی چهار دوره‌ای از محاوراتِ افلاطون رسيده اند: جوانی، انتقال، كمال، و پيری. محاوراتِ انتقال عبارتند از: پروتاگوراس، منون، اوثودموس، گرگياس و منكسنوس.
محاورات كمال عبارتند از: فايدون مهمانی (ضيافت)، فايدروس و جمهوری.

در محاورات انتقال كوشش اصلی افلاطون، درگيری و مخالفت با روش و انديشه‌های سوفسطائيان و بررسی اصول و اوضاع زندگی سياسی و اجتماعی است كه می‌تواند تحت تأثير شيوهٔ سخنوری و آموزه‌های سوفسطائيان پديد آيد. موضوع اصلی پروتاگوراس و منون يكی است: «آيا فضيلت آموختنی است؟»؛ و سقراط در هر دو محاوره به اين نتيجه می‌رسد كه نبايد پيش از چيستیِ فضيلت، به اين پرسش می‌پرداختند. اين مطلب در اوثودموس دوباره مطرح می‌شود.

برخی پژوهشگران، پروتاگوراس را جزء محاوراتِ ميانی ندانسته، بلكه آن را آخرين محاورهٔ جوانی قلمداد كرده‌اند، زيرا از نظر آنها، نگرش سقراطی در آن كاملاً حفظ می‌شود. افلاطون در پروتاگوراس تمام قدرت نويسندگی خود را به نمایش می‌گذارد؛ چنانکه هنر نمايش‌آفرينی او در منتهای شكوفایی است. او در هيچ محاورهٔ ديگری تا بدين‌پايه در توصيف صحنه‌ها و شخصيت‌ها دقّت به خرج نداده و يا نتوانسته تا اين اندازه تصوير گیرایی عرضه كند. پروتاگوراس حتی اگر هيچ درس فلسفی هم در بر نداشت، به صورت اثر ادبی برجسته‌ای باقی می‌ماند.

منون یکی از برجسته‌ترين نوشته‌های افلاطون است. افلاطون‌شناسان آن را در واقع آغاز فلسفه‌ورزی و فلسفه‌آموزی مختص به خودش می‌دانند، و آن را جزء برنامهٔ درسی آكادمی (مدرسهٔ افلاطون) می‌شمارند. در اينجا است كه افلاطون برای نخستين بار هسته اصلی نظريهٔ خود درباره چگونگی و ماهيت «شناخت»، يعنی نظريه «تذكار» (يادآوری) را عرضه می‌كند.

گرگياس جدّی و دراماتیک است و گيرایی بی‌همتایی دارد. در آغاز به فن سخنوری می‌پردازد، اما در پايان به مسائل تربيتی مهمی می‌انجامد. گرگياس گويی آدمی را بر سر دوراهی قرار می‌دهد و بی‌پرده نشان می‌دهد كه جز خوبی و بدی راه ديگری نيست. منكسنوس نيز معمولاً به ديده مؤخره‌ای بر گرگياس نگريسته می‌شود.

@vivaphilosophy
Telegram Center
Telegram Center
Channel