🍂حافظِ ایرانی یا ایرانِ حافظی؟
🍂
(به مناسبت هجدهم مهرماه روز بزرگداشت حافظ)
نویسنده: مسعود #زنجانی
✨ حافظ ایرانی نیست، او منتقدِ ایرانیت است؛ منتقدِ ریاکاری، دورویی و دروغگوییِ نهفته و جاری در فرهنگِ ایرانی است.
✨ برخی حافظ را «حافظۀ ما» و برخی «ناطقۀ ما» گفتهاند، اما بهتر است بگوییم که حافظ «آینۀ ما» است. حافظ انعکاس و بازتابِ فکری و فرهنگی ما است؛ و البته نه فقط یک «بازتابِ انفعالی»، بلکه یک «بازتابِ انتقادی».
✨ حافظ برای حال و فال و قال و مَقال نیست. حافظ ضرورتی برای «خودشناسی» است و بدون تأمّل دربارهٔ او و تأمّلاتش، هرگز نمیتوانیم «خود» را بشناسیم.
✨ عیبجویی، ریاکاری، جزمیتگرایی، (مدّعی بودن)، خودپسندی، و راحتطلبی از بارزترین عیوب فرهنگیای است که حافظ در ایرانیان زمانۀ خود دیده است. عیوبی که متأسفانه نه تنها تا به امروز به قوّتِ خود باقی هستند، بلکه حدّت و شدّت نیز گرفتهاند.
✨ حافظ باید برای جامعهٔ ما، فراتر از اقسامِ تفریحهای نظری و عملی و یا تفنّنهای ادبی و علمی، ضرورتی برای یک خودآگاهیِ تاریخی و رستاخیزِ فرهنگی باشد.
✨ بزرگی حافظ نه بدین جهت است که او «ناقلِ» فرهنگ ایرانیان بوده، بلکه بزرگی او در این است که او «ناقدِ» جدّی این فرهنگ بوده است. چنانکه بزرگی حافظ نه بدین جهت است که میراثخوار یک فرهنگ عمومی بوده، بلکه بزرگی حافظ در این است که او جهانِ فرهنگی خویش را از درونِ فردیتِ شکوفاشدهٔ خود خلق میکند.
✨ آفریدهٔ یک فرهنگ بودن تقدیر مشترک همهٔ آدمیان است، امّا آفرینندهٔ یک فرهنگ بودن و یا فرهنگی از آن خود داشتن، یک تدبیر و توانایی خارقالعاده است که هنرِ نوابغی چون حافظ است.
✨ پرداختن به حافظ هم باید با رویکرد و رهیافتی انتقادی باشد و نقّادیهای او را نیز میباید تیزبینانه و روشنگرانه ارزیابی و نقّادی کرد. فرهنگِ ما بت و بتخانه کم ندارد و لذا باید مراقب بود که از هیچ بتشکنی بتی نو نساخت.
✨ «ایرانِ حافظی» ایرانی است که آنقدر در آن، خوشخوانی و سخندانی وافی و وافر است که دیگر هیچکس برای آنکه تفکّر و تفرّدش برتابیده نمیشود، مجبور نیست که خود را به مُلک دیگر اندازد.
✨ اندیشهٔ «حافظِ ایرانی» در غیاب «ایرانِ حافظی» نمیتواند مایهٔ هیچ ابتهاج و افتخاری برای ایرانیان باشد. ناسیونالیسم غرور و افتخار انسانهای بیغرور و افتخار است.
✨ مهم این نیست که حافظ ایرانی است یا نه، مهم این است که ایران حافظی باشد. به امید آن روز که دغدغه و افتخار ایرانیان، نه این باشد که حافظ ایرانی است و ملّیتی ایرانی دارد، بلکه این باشد که ایران حافظی است و ایرانیان فرهنگی حافظی دارند.
✨ به اقتفای سخن نیچه دربارهٔ هراکلیتوس میتوان گفت «ایران همیشه به حافظ نیاز خواهد داشت، چرا که ایران همیشه به حقیقت نیاز خواهد داشت»، چنانکه به اقتباس سخن آدرنو دربارهٔ هگل میتوان گفت «سخن بر سر این نیست که حافظ چه حرفی برای گفتن به ما و زمانۀ ما دارد، بلکه سخن بر سر آن است که زمانۀ ما چه حرفی برای گفتن به حافظ دارد.»
متن کامل این نوشتار
👇
✨ goo.gl/XyIE6g
@vivaphilosophy |
@sedanet