یادداشت های پراکنده - وحید کریمی پور- دانشگاه صنعتی شریف

Channel
Logo of the Telegram channel یادداشت های پراکنده - وحید کریمی پور- دانشگاه صنعتی شریف
@vahidkarimipourPromote
3.25K
subscribers
http://sharif.edu/~vahid
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ای صبح فروردین من، ای تکیه‌گاه آخرین
ای کهنه سرباز زمین، جان جهان ایران‌زمین
ای در رگان خون وطن
ای پرچمت ما را کفن
دور از تو بادا اهرمن
ایران من ایران من

ای داغدیده بازگو، بلخ و سمرقندت چه شد
صدها جفا ای مادرم دیدی و مهرت کم نشد
از خون سربازان تو، گلگون شده رویت وطن
ای سرو سبز بی‌خزان، ای مهر تو در جان و تن
ای مادرم ایران زمین
آغاز تو، پایان تویی
بر دشت من، باران تویی
در چشم من، تابان تویی
ایران من ایران من
در ظلمت جانکاه شب، مرغ سحر خوان منی
در حصر هم آزاده‌ای، تنها تو ایران منی
ای مرغ حق در سینه‌ات
با شور خود بیداد کن
آوازخوان شب شکن
بار دگر فریاد کن ایران من ایران من
چرا ملت ما شایسته زندگی بهتری است.
آمریکا دارای بزرگ ترین دانشگاه های جهان و بیشترین برندگان جایزه نوبل در همه رشته هاست. مردم آمریکا مرفه ترین و آزادترین مردم دنیا هستند. از تنوع عقاید و مذاهب و آزادی بیان به شدت حمایت می شود. روز به روز هم تبعیض های سنتی بین زنان و مردان را کاهش می دهند و برای آنها فرصت های برابر شغلی ایجاد می کنند. آمریکا مهد «رویای آمریکایی» است و هر کسی می تواند با امید به یک آینده بهتر قابلیت های خود را به بهترین نحو شکوفا کند. آمریکا همه استعدادهای دیگر کشورهای جهان در حال توسعه به خصوص آنهایی را که بیش از همه ادعای ضدیت با غرب را دارند جذب می کند.
آمریکایی ها همه گونه دلیل برای شاد بودن و برخورداری از زندگی ای بهتر و فراتر از معمولی را دارند. اما مردم امریکا این بار با مشارکتی بی همتا و در انتخاباتی آزاد به کسی رای دادند که آشکارا نه آزادی را پاس می دارد و نه پای بند به حقوق و احترام زنان است، و کارنامه اش پر است از انبوهی از دروغ پردازی، خودشیفتگی و محکومیت های حقوقی.
اما در این گوشه دنیا که ایران قرار دارد، مردم ما بارها با بلوغ فکری خود از اندک روزنه های گشوده شده استفاده کردند تا اندکی به یک زندگی معمولی نزدیک شوند و هر بار ناکام شدند تا سرانجام سال گذ شته با جمع کردن آخرین ذره های توان و امید خود،‌ با روح و روانی رنجور به کسی رای دادند که تنها نشانه او را شایستگی اخلاقی و کلامی بیشتر می دیدند. حالا فقط به انتظار و تماشا نشسته اند. همین مردم شکیبای ایران را شایسته یک زندگی و یک آینده بهتر می کند، راهی که شاید از این تکرار انتخاب بین بد و بدتر فراتر رود.
پنجمین کنفرانس ملی اطلاعات کوانتومی

هفته گذشته پنجمین کنفرانس ملی اطلاعات کوانتومی در دانشگاه صنعتی شاهرود به کار خود پایان داد. این کنفرانس که از سال ۱۳۹۲ هر دو سال یک بار و با ابتکار شاخه علوم و اطلاعات کوانتومی انجمن فیزیک، بجز یک بار همواره در این دانشگاه برگزار شده، این امکان را برای بیش از یک صد نفر از دانشجویان، پژوهشگران و استادانی فراهم می آورد تا پژوهش های نظری خود را در این رشته عرضه کرده و در معرض توجه و نقد همقطاران خود قرار دهند. عمده این افراد کسانی هستند که از سالها قبل از آن که توجه دولت و نهادهای گوناگون حکومت به لزوم حمایت های مادی از این رشته جلب شود، در دانشگاه های تهران و شهرستان ها به پژوهش و تربیت دانشجو در این رشته پرداخته اند. برخی از فارغ التحصیلان این دوره ها اکنون در دانشگاه های ایران و برخی دیگر در خارج از کشور به سمت استادی رسیده و هم اکنون به تربیت نسل های جدیدتری از پژوهشگران علوم و اطلاعات کوانتومی مشغولند. در این کنفرانس سه نسل پی در پی از پژوهشگران و بیش از همه نسل سوم پژوهشگران جوانی که همگی در ایران و بدون حمایت های مالی پرورش یافته اند، کارهای تحقیقاتی خود را ارائه کردند. با نگاهی به سخنرانی ها و مقالات ارائه شده در این کنفرانس به خوبی می توان به اصالت این پژوهش ها و روند رو به رشد کیفیت آنها پی برد. حمایت جدی از تحقیقات نظری و بنیادی،‌ بخصوص حمایت شایسته از دانشجویان تحصیلی تکمیلی، در کنار آماده سازی زیرساخت های تجربی، آن چیزی است که به تدریج و در یک فرایند طولانی کشور ما را نیز آماده بهره برداری از فناوری های کوانتومی خواهد کرد. لازمه این کار البته پیوستن به جامعه علمی بین الملی و تبادلات دامنه دار با دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی کشورهای پیشرفته است. در غیاب این تبادلات ما نه تنها مثل خیلی از امور دیگر دچار توهم پیشرفت خواهیم شد، بلکه در اثر خود-ارزیابی و ارتباطات داخلی و تعارفاتی که در فرهنگ ما مرسوم است، به هدر رفت بودجه ملی کمک خواهیم کرد.
با «نوبلیست» ها چه کنیم؟

اگر واژه « نوبلیست» را در اینترنت جستجو کنیم به ده ها خبر و تحلیل در روزنامه های عمومی و تخصصی و خبرگزاری ها بر می خوریم که از این واژه استفاده کرده اند. این واژه را حتی در جلسات شوراهای دانشگاهی نیز می توان شنید. دعوت از «نوبلیست» ها موجب افتخار برای یک دانشگاه و البته متضمن صرف هزینه های زیاد است. اما از همان ابتدا کاربرد این واژه و ترجمه ناصحیح از معادل انگلیسی آن نشان می دهد که درک ما از دنیای علم، از جوایز علمی و جایزه نوبل تا چه حد از واقعیت به دور است و تا چه اندازه نیز زبان فارسی را با ابداع این واژه های غریب آلوده می کنیم. اصطلاحاتی نظیر فوتبالیست، والیبایست، گیتاریست یا پیانیست، همگی نشان دهنده یک حرفه هستند و کسی که فوتبالیست است کارش فوتبال بازی کردن است و هر روز از زندگی اش به بازی فوتبال و تمرین آن می گذرد. گیتاریست و پیانیست و بسکتبالیست هم همین طور. صرف نظر از چند استثنای انگشت شمار، یک برنده جایزه نوبل فقط یک بار و اغلب هم پس از سالها که از کار علمی مهم اش گذشته جایزه نوبل می گیرد و کارش این نیست که هر روز جایزه نوبل بگیرد. جایزه نوبل گرفتن یک حرفه نیست، یک شغل نیست، بلکه یک عنوان است. کسی که جایزه نوبل می گیرد اصطلاحا
Nobel Laureate
خوانده می شود. به احتمال زیاد اصطلاح نادرست «نوبلیست» در روزنامه ها و سایت های خبری تصحیح نخواهد شد اما لااقل می توان در محیط های دانشگاهی از کاربرد ان پرهیز کرد و به جای آن همان برنده جایزه نوبل را به کار برد. دعوت از برندگان جایزه نوبل، آنهم نه برای تبلیغات دولتی یا رقابت های بین دانشگاهی،‌ بلکه برای الهام بخشیدن به دانشجویان و پژوهشگران جوان بی اندازه مفید است، اما در کنار آن می توان به برگزاری کنفرانس ها و مدرسه های آموزشی در سطح بین المللی نیز همت گماشت.
کوانتوم و داستان «هاب» بازی در کشور ما


چند سالی است که «تب کوانتوم» در کشور ما بالا گرفته است. در هر گوشه ای یک نقشه راه تدوین شده و در حال تدوین است. هر سازمانی و هر نهادی مشتاق رسیدن به « قله کوانتوم» است. مسابقه ای برای کسب بودجه از نهادهای مختلف در گرفته که تقریبا در کشور بی سابقه است. به همان اندازه که واژه «کوانتوم» ناشناخته و هیجان انگیز است، این مسابقه هم حدت و شدت دارد. چنین مسابقه ای طبیعتا برای موضوعات شناخته شده که رمزآلود نباشند، مثل نجات دریاچه ارومیه، یا کاهش آلودگی هوا و ترافیک، رخ نداده است. هرچه که باشد نجات دریاچه ارومیه یا کاهش آلودگی هوا حتما باید یک نتیجه مشخص و قابل مشاهده و راستی آزمایی داشته باشد. در پایان کار می بایست دریاچه پر از آب شده و هوا پاک تر شده باشد. اما نتایج هر پروژه ای در «کوانتوم» همواره می تواند در پس پرده ای از پیچیدگی خود این مفهوم و فراتر از ان محرمانگی پنهان شده و غیرقابل ارزیابی باقی بماند. حالا به این تب کوانتوم «تب هاب» هم اضافه شده که معلوم هم نیست چرا به جای کلمه فارسی قطب یا مرکز از معادل انگلیسی آن استفاده شده. علت اش چیزی نیست جز تقلید سرسری از آن چه که در کشورهای غربی دنبال می شود بدون توجه به لوازم بنیادی آن. حالا علاوه بر هاب های پژوهشی و فناوری، هاب آموزشی هم قرار است ساخته شود. وزارت فخیمه علوم دستور می دهد که یک دانشگاه تبدیل به «هاب آموزش» کوانتوم شود، آن دانشگاه هم که از قضا دانشگاهی است که تا کنون حتی یک فارغ التحصیل در این رشته نداشته برنامه ای می نویسد برای چند مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری پیوسته و ناپیوسته با چندین گرایش تخصصی، از رمزنگاری کوانتومی گرفته تا حس گرهای کوانتومی و بیولوژی کوانتومی. قرار است که این برنامه با همکاری استادان چندین گرایش اجرا شود. نه معلوم است که وزارت علوم با استناد به کدام معیارها چنین افتخاری را نصیب آن دانشگاه کرده و نه معلوم است که «هاب آموزش کوانتومی» قرار است چه کند؟ متاسفانه بیم آن می رود که هیجان کوانتومی نیز که در کشور ایجاد شده و از طرف نهادهای مختلف نیز برشدت و حدت آن افزوده می شود، به بیراهه برود و بعد از چند دهه معلوم شود که این راه نیز به درستی طی نشده و ماحصل آن حیف و میل بودجه عمومی بوده است.
تبلیغات نازل و بازی کردن با اعتبار دانشگاه:
در کشورهای پیشرفته نیز وقتی احساس شود که جامعه در دوراهی یک انتخاب سرنوشت ساز قرار گرفته، ممکن است، آنهم به ندرت، که گروهی از استادان دانشگاه ها و پژوهشگران، بیانیه هایی در حمایت از یک نامزد انتخاباتی منتشر کنند. در این بیانیه ها اولا سعی می شود که تحلیلی از وضعیت بحران زده ارائه شود و ثانیاً سعی می شود که اعتبار یک دانشگاه خاص برای مقصود سیاسی هزینه نشود چرا که شان و مقام دانشگاه همواره بالاتر از دولت و منازعات سیاسی نگاه داشته می شود. اما از آنجا که نهاد دانشگاه در ایران بخصوص در سالهای اخیر صدمات جدی دیده، سطح مشارکت سیاسی این نهاد نیز به حدی تنزل کرده که گروهی اندک از استادان دانشگاه صنعتی شریف، با تماس تلفنی با مخاطبان تصادفی و تهیه فیلم از این گفتگوها، صراحتاً آیین نامه رفتاری دانشگاه را نقض کرده و به تبلیغ برای یک نامزد خاص می پردازند. تصویری که با کمک نهادهایی چون شهرداری و با نصب بنرهای گران قیمت در بزرگراه های تهران از دانشگاه صنعتی شریف ساخته شده، زیبنده این دانشگاه نیست و کسانی که این تصویر غیرواقعی را بین مردمان ایجاد کرده اند، به دانشگاه ما آسیب زده اند. .
ای ایران ای مرز پر گهر.
ای خاكت سرچشمه هنر
دور از تو اندیشه بدان.
پاینده مانی و جاودان ای دشمن ارتو سنگ خاره ای من آهنم .
جان من فدای خاك پاك میهنم
مهر تو چون شد پیشه ام.
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد این جان ما.
پاینده باد خاك ایران ما
سنگ كوهت دُر و گوهر است.
خاك دشتت بهتر از زر است
مهرت از دل كی برون كنم.
برگو بی مهر تو چون كنم
تا … گردش جهان و دور آسمان بپاست.
نور ایزدی همیشه رهنمای ماست
مهر تو چون شد پیشه ام.
دور از تو نیست ، اندیشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد اين جان ما.
پاینده باد خاك ايران ما
ایران ای خرم بهشت من.
روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیكرم.
جز مهرت بر دل نپرورم

از … آب و خاك و مهر تو سرشته شد دلم.
مهرت ار برون رود چه می شود دلم
مهر تو چون ، شد پیشه ام.
دور از تو نیست ، انديشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد اين جان ما.
پاینده باد خاك ایران ما
انتظار بیهوده و دل بستن به نهادهای بین المللی:
زنان و دختران ایران زمین از آنچه که بر آنها گذشته آزرده اند و به همین دلیل هم بسیاری از آنها از اقدام برای تغییر این وضعیت از طریق انتخابات دست کشیده اند. شاید بد نباشد که به یک خبر ساده توجه کنند.

نشست دو روزه سازمان ملل در دوحه با نمایندگان دولت ها در امور افغانستان در شرایطی برگزار شد که علیرغم کارزار وسیع بین المللی به منظور دخالت دادن زنان در این نشست و توجه به خواسته های آنها، سازمان ملل سرانجام تسلیم دولت طالبان شد و نه تنها هیچ زنی را به این نشست راه نداد، بلکه بازهم به درخواست طالبان، در برنامه اجلاس موضوع حقوق زنان را با موضوعاتی مثل قاچاق مواد مخدر، گسترش بازار خصوصی و نظایر آن جایگزین کرد.
در باره شبکه ایران اینترنشنال


این روزها مردم ما در آستانه یک تصمیم بزرگ برای آینده این سرزمین هستند. صدها فعال مدنی و سیاسی و صدها نویسنده، متفکر و جامعه شناس و مورخ تجربیات خود را در اختیار مردم قرار می دهند و آنها را به گرفتن تصمیمی عاقلانه دعوت می کنند. هیچ کدام از این متفکران نوید معجزه ای را در آینده نزدیک نمی دهند و تنها استدلال می کنند که در دور دوم انتخابات، مردم ما می توانند انتخابی کنند که متضمن اصلاحات جزیی و احتمالی، به جای نزول قطعی کیفیت زندگی آنها در همه ابعاد اجتماعی،‌ فرهنگی و اقتصادی شود.

در این میان یک شبکه ماهواره ای یعنی شبکه ایران اینترنشنال با تمام قوا و به صورت خستگی ناپذیر سعی در تشویق مردم به تحریم این انتخابات دارد. تحریمی که نتیجه مسلم اش، انسداد بیشتر عرصه فرهنگ و اقتصاد و سخت تر شدن زندگی همان مردمی است که تماشاگران این شبکه ماهواره ای هستند. هر کسی می فهمد که شبکه خبری باید موضعی بی طرفانه داشته و در باره هر موضوعی از صاحب نظران با رویکردهای متضاد دعوت کند تا با هم مباحثه کنند و بعد قضاوت را به عهده خوانندگان بگذراد. بی طرف بودن و قضاوت را برعهده خوانندگان گذاشتن نشانه حداقل احترامی است که یک شبکه خبری باید برای شعور مخاطبان خود قائل شود.
.
.
👈 معجزه ملی!

✍️ محسن رنانی


معجزه این انتخابات، «بلوغ ملی» بود. ملت ما عمیقاً رشید و بالغ شده است. نه تنها دیگر نمی‌ترسد، نه تنها دیگر جوّگیر نمی‌شود، نه تنها دیگر با شعارهای چرب‌وشیرینی مثل یارانه طلایی و مسکن رایگان فریب نمی‌خورد، بلکه دیگر تحلیل‌ها و درخواست‌های روشنفکران و کنشگران و دانشگاهیان هم در او اثری ندارد. او فقط به تشخیص خود عمل می‌کند و این، پیشرفت بزرگی در رفتار دموکراسی‌خواهی ملی ما در تاریخ پس از مشروطیت ایران است.

به گمان من کنش مردم ایران در این انتخابات، در کلِ تاریخ پس‌از‌مشروطیت، بزرگترین کنش مبتنی بر یک توافق بین‌الاذهانی خشونت‌پرهیز سیاسی بود که بدون حضور یک رهبری واحد یا متحد و بدون یک ایدئولوژی انسجام بخش رخ داده است. این یعنی اکنون «روح جمعی ایرانیان» هم نقش رهبری سیاسی را برعهده گرفته است و هم نقش ایدئولوژی را. این همان اکسیر فرهنگی ایرانی است که در تاریخ ایران بارها شاهدش بوده‌ایم.

اکنون دیگر روح جمعی ایرانیان، با این‌همه تنوع و تفاوت، خوب می‌داند که چه وقت باید چه کنشی را داشته باشند. کی در خیابان اعتراض کند؛ کی به خانه برگردد؛ کی سکوت کند، کی فریاد بزند؛ کی رأی بدهد و کی رأی ندهد. زیباترین دستاورد انتخابات چهاردهم همین جلوه بلوغ ملی مردم ایران بود.

در روزهای پیشین دهها پیام از دوستان و دانشجویانم داشتم که می‌گفتند دوستت داریم و احترامت می‌گذاریم و می‌دانیم که خیرخواهی، اما با نگاه تو به انتخابات مخالفیم و رأی نمی‌دهیم! و این‌ پیام‌ها چقدر عمیق، بوی توسعه‌یافتگی می‌داد.

دستبوس همه مردمی هستم که براساس خِرد و تحلیل و تشخیص خود عمل کردند. هم آنانی که با رأی دادن خود اجازه دادند تا نماینده نیروهای توسعه‌خواه به مرحله دوم برود؛ و هم آنانی که با «رأی ندادن» پاسخ منفی خود را خیلی روشن و بی‌لکنت به همه ما رساندند: هم به حاکمانی که گفتند هر رأی در این انتخابات یک رأی به جمهوری اسلامی است و هم به محکومانی مثل من که از روی نگرانی، می‌گفتیم رأی ندادن‌ فقط افق آینده ایران را تیره و تار می‌کند. واقعیت این است که رأی ندادن شما هم افق‌ها را روشن‌تر کرد و هم قدرت شما را آشکارتر کرد و هم صحنه‌بازی را عوض کرد. دستمریزاد.

این عدم مشارکت فراگیر، یک گام به پیش بود. همه ما تحلیل‌گران باید برخیزیم و به احترام مردم ایران کلاه از سر برداریم و تعظیم کنیم. به گمان من ملت ایران بعد از جنبش مهسا، سطح بازی سیاسی را به‌نحو حیرت‌انگیزی دگرگون کرده است.

تنوع خیره کننده افکار مردم ما و درعین‌حال همکاری نانوشته و دلپذیری که در دور اول این انتخابات بین این همه تنوع افکار رخ داد این انتخابات را به یک پدیده منحصربه‌فرد تبدیل کرده است:

آن ۶۰ درصد تغییرطلب و معترض و مخالفی که شرکت نکردند، دور اول انتخابات را به یک رفراندوم تبدیل کردند؛

و آن ۲۰ درصد تحول‌خواه و اصلا‌ح‌جو و توسعه‌خواهی که شرکت کردند و به تنها نامزد خارج از گفتمان رسمی رأی دادند نیز این فرصت را ایجاد کردند که ملت ایران اکنون در مرحله دوم انتخابات بتواند با داشتن دو کاندیدا از دو طیف کاملا ناهمگون فکری،‌ زمینه را برای شکل‌گیری یک رقابت قطبی‌شده و شفاف فراهم آورد.

من اکنون پس از شوک بزرگ این انتخابات و مشاهده بلوغ و رفتار پیچیده‌ای که ملت ایران از خود بروز داده است چیدمان انگاره‌های ذهنی‌ام تغییر کرده است و مدتی می گذرد تا چارچوب اندیشگی خود را بازیابم. بنابراین دیگر به‌خودم اجازه نمی‌دهم که برای مرحله دوم انتخابات توصیه‌ای داشته باشم.

یعنی معتقدم که مردم فهیم ایران، آنچه بهینه است را انجام خواهند داد و در دور دوم نیز میان رأی دادن و ندادن، گزینه‌ای را انتخاب خواهند کرد که گمان می‌کنند پیام‌ قاطع آنها را ابلاغ می‌کند و برای بازیگری مجدد ملت ایران، «خلق امکان» می‌کند.

توسعه نیاز به قصه‌ای دارد که انتهای آن باز باشد. اصولا دموکراسی یک قصه جمعی با انتهای باز است. من به‌طور شهودی احساس می‌کنم مردم ایران در فضای غیردموکراتیک کنونی دارند قصه‌ای با انتهای باز رقم می‌زنند.

بنابراین شاید مردم ایران تصمیم بگیرند با همکاری هر دو گروه معترض و تحول‌خواه، با مشارکت گسترده و رأی به مسعود پزشکیان، به عنوان مخالفت یکپارچه با شیوه حکمرانی جاری، این‌بار با «رأی دادن» خود، بزرگترین رفراندوم غیررسمی ملی، پس از تاسیس جمهوری اسلامی را رقم بزنند.

برعکس، شاید هم نظر مردم این باشد که همان رفراندوم دور اول کافی و گویا بوده است و تصمیم بگیرند با مشارکت نکردن اجازه دهند تا پس از تجربه برآمدن ویرانگر محمود، این‌بار سعید جلیلی به حکمرانی برسد و یک‌باردیگر بنیادگرایی جزم‌اندیشانه، حداکثر ظرفیت خود را آشکار کند و .......

ادامه مطلب را در پیوند زیر بخوانید:

https://renani.net/texts/notes/national-miracle/

.
🟡 سگ زرد و‌ کرباس و دیگی که برای من نمی جوشد

از ضرب المثلی به ضرب المثلی پناه می بریم. از اندوه و خشم و ناامیدی، چشم های کم بینای ضرب المثلی پیر را قرض می گیریم و لباس های مندرسش را می پوشیم و در کوچه های تکرار و تکرار و تکرار نیشخند زنان بذله می گوییم و اشتباهی چند صد ساله را زندگی می کنیم.
ضرب المثل، همیشه خرد جمعی و چراغ راه نیست، گاهی غلطی تاریخی و مسیری معوج است که مردمان را به چاه بی عملی و کنج بی تفاوتی و بی راهه ای نافرجام می کشد.

اگر همیشه هر سگ زردی را برادر شغال می بینی پس باید چشمانت را بشویی یا عینکی تازه فراهم کنی یا غبار عادت را از تماشایت بروبی.
اگر برایت مهم نیست که در دیگی که برای تو نمی جوشد، چه می جوشد و از جوشیدن سر سگ در آن آزرده نمی شوی، پس هنوز نمی دانی که بوی سگ در دیگ دیگری نمی ماند. بوی سگ از دیگ دیگری بیرون می آید و چه بخواهی و چه نخواهی چندان در مشامت می پیچد و می ماند که رهایی از آن بو ممکن نیست.
اگر گمان می کنی که همچنان سر و ته هر کرباسی یکی است، پس دست ساییدن بر کرباس ها را نیاموخته ای و‌ نمی دانی کجایش پود ندارد و کجایش تار ندارد و کجایش پاره و‌ سوراخ است و کجایش چرک تر و کثیف تر و کجایش را می توان به دور زخمی بست که خون اکنون از آن فوران می کند.
می دانم که ابریشم زربفت می خواهی اما کفن نصبیمان می شود اگر کرباس شناس نباشیم.
اگر هنوز فکر می کنی که بالاتر از سیاهی رنگی نیست، خوشا خیالی خام که تو داری و چه اندوهبار خبری که من دارم که بالاتر از سیاهی، سیاهی غلیظتری ست و دردناک تر اینکه پایان شب سیه، نیز همه جا سپید نیست، جهان جاهایی دارد که شب هایش نه شش ماه که ششصد سال طول می کشد و پایان هر شبش شبی، سیاه تر است.
اگر فکر می کنی چون که آب از سرت گذشت چه یک گز و چه صد گز، باید بگویم که یک گز و‌ صد گز مسافتی یکسان نیست، شاید اگر شنا و غواصی بیاموزی میان این بحر قلزم مصیبتها بتوانی از یک گز آب خود را بالا بکشی ‌از صد گز آب اما نه.
راستی سعدی فرمود:
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
کاین ره که تو می روی به ترکستان است

اما خوب که نگاه کنی از دور دود آن سیاهی غلیظ را می بینی، چند روز دیگر آن دود و آن دوده محکم تر بر اریکه می نشیند؛ و به زودی خواهی دانست که این ره که تو رفتی نه به ترکستان که به افغانستان بود، اما چه می توان گفت که مشت بر سندان می کوبم و گره بر باد می زنم و محیط به کفچه می پیمایم…

✍️#عرفان_نظرآهاری
#نجات_ایران

@erfannazarahari
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 سخنان امشب دکتر ظریف در جمع فعالین ستادی دکتر پزشکیان:

🔸️من به نوبه خودم اعلام می‌کنم مردم عزیز ایران من شرمنده ام
🔸️مردم عزیز ایران ما اشتباه کردیم
لیاقت شما بهتر از این بود
🔸️میدانیم نگران آینده‌اید و فکر می‌کنید انتخاب شما در این آینده اثر ندارد اما به عنوان یک خادم شما می‌گوییم خیلی فرق دارد
🔸️به شما عرض می‌کنم باید دولت آینده متکی به رای بالا مردم باشد تا کسی نتواند یک ایرانی را تحقیر کند.

❇️ @baamdadeno
من در عمر خود ندیده ام دولتمردی از مردم صادقانه عذرخواهی کند. ای کاش همه ما این عذرخواهی را بپذیریم و نشان دهیم که واقعا «لیاقت ما بهتر از این بود».👇
فیزیک و انتخابات

بسیاری از سیستم های دینامیکی بسته به قانون حرکت و‌ نقطه شروعشان، پس از افت و خیزها و نوسانات سرانجام به یک نقطه ثابت میل می کنند و در آنجا می مانند. این طور که پیش می رود و با شور و شوقی که به نظر می رسد در همایش های انتخاباتی شهرها مدام در حال افزایش است، انتخابات ریاست جمهوری در ایران نیز، نهایتا پس از ناکامی ها و تلخی ها، به نقطه ثابتی میل خواهد کرد که در ان مقام ریاست جمهوری اهمیت روزافزون خواهد یافت و قدرت و پاسخگویی لازم برای انجام تغییرات واقعی در کشور را پیدا خواهد کرد. در سوی دیگر تحریم انتخابات نیز به تدریج به یک نقطه ثابتی خواهد رسید که نظیرش را در برخی کشورها مثل سوریه می بینیم: شهروندانی که کاملا ساکت اند،‌انتخاباتی که به کلی بی معنا شده، و مشارکتی که از سوی حکومت همواره بالای ۹۵ درصد اعلام می شود و نتیجه ای که از پیش معلوم است.
این حس شهودی که وقتی خرابی ها از حد بگذرد، بالاخره یک روزی همه چیز درست شده و همه کس سر جای خود قرار خواهد گرفت، نه تنها در تفکر سنتی ما ریشه دارد،‌ بلکه در یک گوشه ای از اندیشه نسل امروز ما که با زندگی مدرن خو گرفته نیز جا خوش کرده است. بارها فکر کرده ایم که منحنی نزول توسعه کشور ما به نقطه کمینه خود رسیده است و پس از آن به ناگزیر صعود آغاز خواهد شد ولی دیده ایم که از ان نقطه پایین تر هم نقطه ای هست. به نظر من ریشه این بی تفاوتی و بی عملی همین تفکر انتظار است. اما آینده را قدم به قدم می توان ساخت. ممکن است بارها افتاده باشیم، اما این دلیلی برای برنخاستن دوباره نیست.
Forwarded from Morteza Rafiee
💥پنجمین کنفرانس ملی اطلاعات و محاسبات کوانتومی💥
✨️مهلت ارسال مقالات تا ۳۰ خردادماه تمدید گردید✨️
@NCQIC2024
www.psi.ir/f/qi03
Telegram Center
Telegram Center
Channel