View in Telegram
پلشت را با این توجیه که در شاهنامه برخی از حرف‌ها از تقطیع می‌افتد (یادداشتهای شاهنامه، ج ۲، ص ۲۲۶) نمی‌توان در متن آن دست برد و خوانش‌های مخفّف را از واژه‌ای به واژه‌ای دیگر تسرّی و تعمیم داد. نگارنده هرگز ندیده است که در شاهنامه و هیچ متن فصیح دیگری حرف آخر واژه‌ای با ساخت و وزن «پلشت»، در جایگاه پیش از رای مفعولی از تقطیع بیفتد. به سخن روشن‌تر، نمی‌توان باور کرد که هیچ شاعر درجه‌سه یا درجه‌چهاری «پلشت را» یا «شکست را» را بر وزن فعولن به کار ببرد و بگوید: فعولن پلشت را فعولن فعول فعولن شکست را فعولن فعول چه برسد به شاعرانی چون فردوسی و دقیقی که استادان سخن بوده‌اند. شاید هم اصلا این مسأله به مهارت شاعری ربط نداشته باشد و امری زبانی باشد. مثلا ما کلمهٔ «پوست‌کنده» را در فارسی گفتاری به صورت «پوس‌کنده» و بدون ت ادا می‌کنیم. اما پیش از های جمع یا رای مفعولی حرف ت را از «پوست» حذف نمی‌کنیم، بلکه می‌گوییم «پوستا» (پوست‌ها) و «پوستو» (پوست را). همچنین کلمهٔ «دوست» را در جملهٔ گفتاری «دوسِت دارم» بدون ت تلفظ می‌کنیم در حالی که به هنگام افزودن «دوست» به ضمیر، حرف ت را حذف نمی‌کنیم، بله می‌گوییم «دوستِت گفت». غرض این است که این کاربردها جابه‌جا با هم فرق می‌کنند و قابل تعمیم کلی نیستند. در متون کهن نیز چنین است. درست است که در شاهنامه گاه حرف آخر برخی از کلمات پرکاربرد از تقطیع افتاده، امّا این حذف در همهٔ مواضع سخن روا نبوده. برای نمونه، انکار نمی‌کنیم که در بیت زیر حرف ت در فعل «است» از تقطیع افتاده است: به چرم اندر است گاو اسفندیار ندانم چه راند بدو روزگار (۳۹۳شاهنامه ج ۵، ص ۳۹۳) امّا این کاربردی نیست که قابل تعمیم به دیگر مواضع سخن باشد. پس نمی‌توان گفت حالا که ت از «است» افتاده، پس این حرف از کلمات دیگر و در جایگاه‌های دیگر هم می‌افتاده، از جمله پیش از رای مفعولی. وانگهی، بر فرض که حذف حرف از تقطیع پیش از رای مفعولی هم مجاز بوده باشد، این حذف را باید شاعر انجام بدهد نه مصحّح، وگرنه مرز میان تصحیح و تحریف از میان می‌رود. غلط وزنی بیت زیر (کاربرد «پلشت را» بر وزن فعولن) در اصل داستان گشتاسب نبوده است و در نتیجهٔ تصحیح قیاسی ناروِشمند و تصرّفگرانه پدید آمده: بیاراست رفتنش از جای خویش خشاش پلشت را فرستاد پیش (شاهنامه، چاپ دکتر خالقی، ج ۵، ص ۱۰۴) به گواهی نسخه‌بدل‌ها ضبط اغلب دست‌نویس‌ها چنین بوده: خشاش لعین را فرستاد پیش. چند نسخهٔ فرعی هم مصراع را بدین صورت داشته‌اند: خشاش پلیدش فرستاد پیش. نسخهٔ لندن و قاهره به جای «لعین»، «بلش» یا چیزی نزدیک به آن داشته‌اند و همین در چاپ دکتر خالقی مبنایی شده است برای رسیدن به نویسش «پلشت» از راه تصحیح قیاسی، با این توجیه که در شاهنامه افتادن حرف از تقطیع فراوان است (یادداشتهای شاهنامه، همانجا). اما «بلش» که نگارنده پیش از رجوع به منابع، آن را نام پدر خشاش پنداشته بود و پس از مشورت با دکتر احمدرضا قائم‌مقامی از این پندار برگشت و هم‌نظر با ایشان و مطابق با چاپ مسکو آن را املایی کم‌نقطه از «یلش» دانست، در واقع چیزی نیست جز «یل» و ضمیر «ش» (با تشکر از ایشان). گویا کاتبان اغلب نسخه‌ها در مواجهه با ضبط «یلش» که احتمالا به صورت کم‌نقطه نوشته شده بوده است، همچون نگارنده به اشتباه افتاده‌اند و آن را کلمه‌ای بسیط انگاشته‌اند و از آنجا که «بلش» را مهمل یافته‌اند، آن را به صفتی منفی (لعین) دگرگون کرده‌اند ولی دست کم وزن را خراب نکرده‌اند. دکتر خالقی نیز به تصور اینکه لغت مورد نظر صفتی منفی برای خشاش بوده که به کلمهٔ عربی «لعین» دگرگونی یافته، صورت فارسی «پلشت» را برای آن بازسازی کرده‌اند، با این تفاوت که در این بازسازی وزن شعر خراب شده است. توجّه شود که وجود صفت منفی برای خشاش لازم نبوده است، چرا که این فرد پیشتر در همین داستان با صفت‌های مثبت معرفی شده است: یکی بود نامش خشاش دلیر پذیره نرفتی ورا نرّ شیر (همان، ج ۵، ص ۱۰۳) پس در بیت مورد بحث کاربرد صفت مثبت «یل» برای خشاش مناسب است و مشکلی پیش نمی‌آورد. سزاوار تأکید است که وضعیت برهم‌زنندهٔ وزن که در چاپ دکتر خالقی دیده می‌شود، در هیچ نسخه‌ای نبوده است و پشتوانهٔ علمی ندارد. بنابراین، چه «لعین» را درست بدانیم چه «یلش» را و چه ضبطی هم‌وزن با این دو را اصیل بشماریم، باید ریخت ساختگی«پلشت» را که به واژه‌نامهٔ شاهنامه نیز راه یافته است، از دایرهٔ احتمالات بیرون کنیم و وزن شاهنامه را از چنین تصرفاتی به دور بداریم. ◽️ وحید عیدگاه طرقبه‌ای @vahididgah
Telegram Center
Telegram Center
Channel