آه، این چند سال
پشت این شیشههای کور و کبود
لای این پردههای قیراندود
تو چه دیدی به جز سیاههٔ آه
من چه دیدم به جز سیاهیِ دود
مثل یک عکس دستهجمعیِ زشت
همه با چهرههای ناخشنود
خسته از دردهای بیدرمان
رنجه از زخمهای بیبهبود
سینهها سینههای دلپُرخون
گونهها گونههای اشکآلود
هیچ راهی نمانده جز رفتن
هیچ حرفی نمانده جز بدرود
در سرشتِ طلوعهاش غروب
در نهادِ فرازهاش فرود
آه این چند سال باور کن
بدترین چندسالِ عمرم بود
◽️ وحید عیدگاه طرقبهای
@vahididgah