View in Telegram
جعفر شهری در کتاب طهران قدیم مطالبی درباره بعد از حضور متفقین در ایران و برکناری رضاشاه به دست آن‌ها نقل می‌کند، یکی از این وقایع که نشان می‌دهد چطور دوره سرکوب رضاشاه باعث شد کنش‌گری ایرانیان نسبت به سرنوشتشان که در مشروطه مشهود است، تغییر کند این است که در دوره‌ای که زمزمه حضور متفقین در ایران شکل می‌گیرد ابدا حرکتی مردمی و داخلی برای کنار زدن رضاشاه یا دفاع از کشور در برابر متفقین صورت نمی‌گیرد تا بعد از فروپاشی ارتش، برکناری و تبعید رضاشاه یک طنزی در مردم شایع می‌شود که وقتی به هم می‌رسیدند می‌گفتند: هه، رضاشاه کبیر، زرت و یک شیشکی می‌بستند به آخر اسمش. الان هم که در دوره تباه جمهوری‌اسلامی به سر می‌بریم و نگاهی به فرصت‌های گذشته می‌کنیم حس می‌شود کمابیش به همان وضعیت دچاریم. چرا اینطوری می‌شود؟ یک جامعه همانطوری که پزشک دارد، کارمند دارد، بازاری دارد و هر کس مشغول شغل خودش است و کسب و کار خودش را پیش می‌برد تعدادی هم اپوزیسیون و افراد مخالف حکومت که دارای رسانه هستند دارد. همانطور که یک پزشک باید مردم را مداوا کند و همانطور که یک بازاری و کاسب باید خدمات ارائه کالا را انجام بدهد طبیعی است که اپوزیسیون هم باید اخباری را که در رسانه‌های داخلی نمی‌شود بازتاب داد بازتاب بدهد اما در کنار این وظیفه خبری، یک وظیفه مهم‌تر هم دارد، اپوزیسیون باید راهبرد، راهکار و برنامه‌هایی برای سرنگونی حکومت که در رسانه‌های داخلی نمی‌توان ارائه کرد را ارائه بدهد. اگر شما جزو کسانی هستید که اپوزیسیون جمهوری اسلامی، چه آنها که شخصی هستند و چه آنها که رسانه‌های فراگیر هستند را دنبال می‌کنید قاعدتاً می‌توانید به این نتیجه برسید که آنچه ما امروز اپوزیسیون نامیده‌ایم منحصراً در حوزه خبر و اطلاع رسانی فعالیت می‌کند و گفت‌وگو و برنامه‌ریزی در مورد روش‌ها راهکارها و برنامه‌هایی که منجر به سقوط و انهدام جمهوری اسلامی بشود در این رسانه‌ها و حتی در صفحات شخصی افراد تقریباً منتفی‌ست. یعنی شما اگر رسانه‌های اشخاص و رسانه‌های فراگیر ضد حکومت جمهوری اسلامی را دنبال بکنید به صورت کلی و خصوصاً در بزنگاه‌ها هیچ راهکاری برای اینکه: «چگونه باید جمهوری اسلامی را منهدم کرد؟» ارائه نمی‌کنند، صرفاً در مقاطعی یا به تحریم و بایکوت انتخابات می‌پردازند و یا نهایتاً تک و توک مردم را به حضور در خیابان دعوت می‌کنند. این جمله معروفیست که اگر در یک جنگل گم شدی و بعد از حرکت مداوم یک درخت را دو بار دیدی بدان که داری دور خودت می‌چرخی. ما در آبان ۹۸ و جنبش زنده یاد مهسا امینی صرف حضور مردم در خیابان را تجربه کردیم, وقت آن نرسیده که اپوزیسیون اگر واقعاً اپوزیسیون است به خودش بیاید و راهکار دیگری ارائه بدهد؟ راهکاری که دست کم یک قدم ما را به سرنگونی جمهوری اسلامی نزدیک‌تر کند؟ این در حالیست که اتفاقات مهمی مثل گم شدن رئیس جمهور ایران و سپس اعلام خبر مرگش را پشت سر گذاشتیم و جز طنز و جوک آورده‌ای نداشتیم و همچنین در حالیست که زمزمه‌ها به فریادها برای گران کردن بنزین تبدیل شده و دیر یا زود جمهوری‌اسلامی دست به گرانی بنزین خواهد زد از سوی دیگر در آستانه حمله احتمالی اسرائیل به نهادهای مهم حاکمیتی جمهوری‌اسلامی قرار داریم. خب، به صورت مشخص، برنامه‌ای که اپوزیسیون برای هر کدام از این مقاطع در نظر گرفته چیست؟ درست است: هیچ! و قاعدتاً وقتی هیچ برنامه‌ای ارائه نمی‌شود نمی‌توان توقع داشت که اتفاق بزرگی بیفتد نهایتاً دسته‌هایی از معترضین باز هم به خیابان بیایند و متاسفانه سرکوب شوند. شاید این حرف‌هایی که می‌زنم کمی تلخ باشد اما به قول مریم جعفری آذرمانی: «حقیقت را بخور تلخ است، اما سیر خواهی شد» ما باید به مسائل واقعی نگاه بکنیم و واقعیت این است که در خوشبینانه‌ترین حالت نه تنها اپوزیسیون، برنامه‌ای برای بعد از مقاطع حساسی مثل گران کردن احتمالی بنزین یا حمله احتمالی اسرائیل به جمهوری اسلامی ارائه نکرده بلکه اساساً جمهوری اسلامی اپوزیسیون ندارد! صرفا خبرنگاران و کنشگران رسانه‌ای مخالفی دارد که اخباری را که در داخل به دلیل سانسور نمی‌شود بازتاب داد، بازتاب می‌دهند. اینطوری مردم از کنش‌گری کنار می‌روند و جا برای آن‌ها که آرزومند تبدیل «جمهوری‌اسلامی توتالیتر» به «حکومت سرکوبگر و فاشیستی پادشاهی» باز می‌شود هرچند همین آرزو هم سرانجامی نخواهد داشت چرا که هر امتیازی که یک پادشاه بی‌کنش و بی‌برنامه که با حمله خارجی حاکم شود بخواهد بدهد، همین جمهوری‌اسلامی خواهد داد، کما اینکه تا الان داده است و اساسا کشورهای جهان خصوصا آمریکا و اروپا تمایلی به تغییر جمهوری‌اسلامی ندارند مگر اینکه مردم و اپوزوسیون خارج که دستشان در بیان و ارائه برنامه باز است خودشان این تغییر را بوجود بیاورند. | @vahidheroabadi |
Telegram Center
Telegram Center
Channel