✅ #شعر_شب
گفت به خر روزی چنین گرگی جوان
از چه بر دوش میکشی بار گران
در درون جنگل است جایی قشنگ
بکر و آباد است نباشد هیچ تنگ
نه خبر از بار ،نه از بار بردن است
جایگاهی بهر خواب و خوردن است
گر تو با من نیمه شب همره شوی
زود از این جای قشنگ آگه شوی
خر از این حرف قشنگ خوشحال شد
چهار پا داشت صاحب دو بال شد
راهی جنگل بشد دنبال گرگ
تا ببیند مرتع بکرو بزرگ
چو بشد دور از دیار و شهر خویش
ناگهان گرگ را بدید بر پشت خویش
گاز گرگ چون پوست گوشتش را درید
با دو گوشش این سخن از گرگ شنید
پهن کردم بهر خر دامی چنین
تا بریزم خون او را بر زمین
✍شاعر: #یونس_باقری➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖⚛وقایع پلدختردر #تلگرام👇🏻📡@vaghayepoldokhtar1
✴️وقایع پلدختردر #ایتا👇
🔊https://eitaa.com/vaghayeh❇️وقایع پلدختردر #سروش👇🏻🎙https://splus.ir/vaghayeh95