ㅤ
ㅤㅤخنـك آن دم ڪـه نشینیم در ایـوان من و تو
به دو نقش و به دو صـورت، به یڪی جـان من و تو
ㅤداد بـاغ و دم مرغـان بدهد آب حیاتـر
آن زمانے ڪـه درآییم به بست ـان من و تو
ㅤاختـران فلـك آیند به نظـاره ما
مـه خود را بنمـاییم بدیشـان من و تو
ㅤمن و تو، بی من و تو، جمع شـویم از سـر ذوق
خـوش و فـارغ، ز خراف ـات پریشـان، من و تو
ㅤطوطیـان فلڪے جمله شڪرخـوار شوند
در مقـامے ڪـه بخنـدیم بـدان سـان، من و تو
ㅤایـن عجب تـر ڪـه من و تو به یڪے ڪنج این جا
هم در این دم به عـراقیم و خراس ـان من و تو!
ㅤبه یڪے نقش بر ایـن خاك و بر آن نقش دگـر
در بهشت ابـدے و شڪرست ـان من و تو
ㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤㅤمولانا