قسمت دوم:
موضوع برابر بودن نرخ رشد نقدینگی با نرخ رشد تولید، همان قاعدهمند بودن رباخواری است، قاعدهمند بودن اکل مال به باطل است.
ربا را دو جور میتوان خورد:
با قاعده
بی قاعده
مانند سرقت که دو نوع است:
سرقت عالمانه
سرقت جاهلانه
سرقت عالمانه، دقیق است و هر کسی متوجه آن نمیشود برخلاف سرقت جاهلانه که سارق سریعا لو میرود.
فرض کنید کسی در زیرزمین خانهاش دستگاه چاپ پول دارد و از شب تا صبح میتواند پول چاپ کند و روز که شد آنرا در بازار خرج کند. اما او قاعدهای دارد که رعایت آن قاعده او را از دستگیر شدن مصون میکند:
نرخ چاپ پول برابر باشد با نرخ رشد کالاهای فروشگاهها
یعنی بیرویه پول چاپ نمیکند. دائما بررسی میکند چقدر کالای جدید وارد بازار شده است، متناسب با آن، پول چاپ میکند. رعایت این قاعده، تورم مشهود ایجاد نمیکند و کسی هم به این سادگیها متوجه کمبود نمیشود.
(در پرانتز عرض کنم: حتی ایشون ممکن است مثلا خیرخواهی هم بکند و این پول را بین عدهای توزیع کند که آنها نیز بتوانند کالا بخرند به شرط آنکه بتوانند آنرا به انضمام بهره پس بدهند. یا اینکه یک گام جلوتر برود و بگوید من این پول را به کارآفرینانی میدهم که بتوانند اساسا تولید را زیاد کنند. این دیگر باب ماجرایی جدید در خلق پول و اکل مال به باطل را باز میکند که درجای دیگری باید بحث شود و ارتباطی به نقد اینبخش از سخنان آقای جبرائیلی ندارد)
در دانش اقتصاد متعارف سرمایهداری، اقتصاددانان متعددی هستند که از برابر بودن نرخ رشد نقدینگی با نرخ رشد تولید حمایت میکنند. اینها امروزه در دو مکتب فکری مشهور نیوکلاسیک و پولگرا فعالیت میکنند. اما شاخ همه اینها شخص آقای میلتون فریدمن است که یک نوبلیست و یهودی زاده است. ایشون قاعدهی بسیار مشهوری دارد که همه اقتصادی ها آنرا با نام قاعده کا پرسنت
(K Percent Rule)
میشناسند.
براساس این قاعده باید نرخ رشد نقدینگی با نرخ رشد تولید برابر باشد تا تورم نداشته باشیم.
ایشون همان میلتون فریدمنی است که خود آقای جبرائیلی عزیز ازش تنفر دارند و یادم هست چند وقت پیش در جایی گفته بود: این فریدمن نئولیبرال است که اقتصاد شیلی را نابود کرد؛ و یا: این فریدمن است که میگوید تورم همیشه و همه جا یک پدیده پولی است، درحالی که اینطور نیست و تورم ما در رشد نقدینگی ریشه ندارد بلکه در دلار ریشه دارد.
فریدمن پدر نئولیبرالیسم دراقتصاد است.
حال سؤال بنده از آقای جبرائیلی این است:
چرا شما که از فریدمن فرار میکنید و نقدش میکنید باز به فریدمن پناه میبرید؟
هارب من الیه؟
از بخشی از دامن سرمایهداری به بخش دیگر آن فرار میکنیم؟
ما باید بسیار مواظب باشیم در عرصه تحلیلهای اقتصادی که مخلوط با ربا است، عجین با سرنوشت ملت است، عجین با سرنوشت مملکت اسلامی است... چه میگوییم!
هر حرفی را نباید بزنیم قبل از آنکه خوب آنرا مزه کرده باشیم.
به برادر عزیزمان آقای جبرائیلی که الحق دغدغه انقلاب و مردم را دارند، متواضعانه توصیه دارم با تعمق بیشتر در حوزه پول و اقتصاد کلان تحلیل کنند زیرا ایشون صاحب رسانه هستند و معمولا صدای ایشان هم توسط بخشی از مردم انقلابی و هم توسط مسئولان شنیده میشود.
نفوذ اندیشه لیبرالیسم در اقتصاد ریشه دار تر از آن چیزی است که ممکن است تصور شود
انشاالله ایشان این نقد را به دل نگیرند و باب افتراق باز نشود و بهجای آن بابی از گفتگو مفتوح شود.
البته نقدهای دیگری نیز
هم به این اسلاید و هم به دیگر توضیحات ایشان وارد است که درجای خود قابل ارائه خواهد بود.
ارادتمند همه دوستان
رسول بخشی دستجردی
۴ فروردین
@drbakhshi_eghtesadekalaan