حومه

Channel
Logo of the Telegram channel حومه
@urbannessayPromote
1.88K
subscribers
جایی برای تاملات فضایی ارتباط با ادمین و ارسال جستارها: @Urban_Essay
🔍فضاهای امید

▪️سه نفر بودیم اجتماع‌گرا که اکنون چهار نفر شده بودیم. در همان حال که هرکدام‌مان در خودمان رفته و هر کسی در ابتدای پرتاب شدن به مختصاتی نه‌چندان روشن بود، به تصویر مشترکی فکر می‌کردیم که زمانی، یکی گذری از ما گرفته بود.

🔹به تصویر نگاه می‌کردیم، اما بیش از آنکه در تصویر به دنبال خودمان باشیم، چشم‌هایمان به دنبال میانجی‌ها و نشانه‌هایی بود که در گذر زمان رنگ و روی دیگری گرفته بودند:

🔸دیواری تیره‌رنگ از خاک‌کچ که اکنون سفید شده بود. پرده‌ای سوزن‌دوزی‌شده به نقش‌ونگار که ترسیم کننده‌اش در همان لحظه‌ی اول ما را برای همیشه ترک کرده بود. عکاسی که همان روزها در کودکی‌هایمان در نابلدی‌هایمان آخرین نگاه را به ما انداخته و دود شده و به هوا رفته بود. تابلویی که در لابلای خرت‌وپرت‌های زمان ناپدید شده بود.

▪️اما در این میان در تصویری که تقریبا همه چیزمان را از دست داده بودیم، آنچه کماکان مشترک و بی‌تغییر مانده بود، چشم‌های پر امید ما بود.

#زندگی‌درحومه

#فضاهای‌امید

#جستارهای‌دریافتی

#به‌حومه‌بیایید

https://t.center/urbannEssay
🔍حافظه و فراموشی

▪️گفته بودی اگر چیزی به‌نام به‌خاطر آوردن محل ارجاع ما باشد، می‌ترسم آخر عمری نتوانم نقاط ارجاع را به خاطر بیاورم.


🔹 هر روز گل‌های قالی را آب می‌دادی و زیر لب آواز می‌خواندی و به این‌طرف و آن‌طرف ارجاع می‌دادی. تو گویی در این شهر فقط همین ارجاعات بی‌زمان و بی‌مکان مانده بود. می‌گفتی آیا می‌دانی آواز خواندن حین کار تاریخی دارد؟ از این دست سوالات می‌پرسیدی و شروع می‌کردی تاریخ آواز را در کنار تجربه‌های کاری خودت که کم‌وبیش تمام‌شان به‌نوعی به آمدن از شهرستان به تهران قبل انقلاب ختم می‌شدند، روایت می‌کردی. به‌واقع استاد تاریخ بودی، اگرچه بی یا با حافظه‌ت جغرافیا را از کار انداخته بودی. اما من نمی‌دانم تو چرا با این‌همه دانش و تجربه آخر عمری آلزایمر گرفته بودی و هر روز گل‌های قالی را آب می‌دادی.

#حافظه‌وفراموشی

#خاطره‌شهر

#جغرافیای‌ارجاع

#به‌حومه‌بیایید

https://t.center/urbannEssay
🔍بازیابی میانجی‌ها و اتصالات

▪️در چندسال اخیر این‌طرف و آن‌طرف حلقه‌ها و اجتماعات مختلقی حول‌وحوش کنشگری اجتماعی و شهری شکل گرفت. فارغ از تفاوت‌های روش‌شناختی و گاها گفتمانی، مخرج مشترک تمام این اجتماعات به‌نوعی تلاش برای جا انداختن خوانش و عملی متفاوت از روایت‌ها و صورتبندی‌های غالب درباره مناسبات و روابط اجتماعی و فضایی و بازیابی میانجی‌ها و اتصالات اجتماعی ازدست‌رفته بود. در راستای چنین مواجه‌ای، فضا به‌مثابه برساخته‌ای اجتماعی در نظر گرفته می‌شد. مفهومی که دیگر صرفا یک کالبد میان‌تهی و ابژه‌ی تحلیل و اتود تکنسین‌ها و اهل فن تلقی نمی‌شد. با اتخاذ چنین لنزی، وقتی از فضا حرف می‌زنیم، اساسا از میدانی از نیروهای غالبا متخاصم حرف می‌زنیم. به بیانی‌دیگر، فضا به‌واقع برساخته‌ی چنین نیروهایی است.

🔸وقتی بدین ترتیب با مساله فضا و شهر روبه‌رو شویم، آن‌وقت درک تاریخی روابط و مناسبات فضایی در فرایند تحلیل و پرکسیس پرابلماتیک می‌شود. در همین‌راستا اخیرا دوستان ما در مرور ایران‌شناسی در جهان تلاش کرده‌اند، اجتماعی برای درک و مرور تاریخی مساله‌های اجتماعی فراهم کنند.

🔹در واقع ایرانشناسی در جهان نشریه‌ای آنلاین و دو زبانه (فارسی و انگلیسی) است و به خروجی‌های علوم اجتماعی مرتبط با ایران می‌پردازد که طیف وسیعی از دانش‌پژوهان متمرکز بر موضوع ایران در سراسر جهان تهیه کرده‌اند. مطالب نشریه شامل مقالات اصلی، مرور بر آثار و کتاب‌های دانشگاهی و عمومی، ستون دیدگاه‌ها و عقاید، مصاحبه با دانشگاهیان و صاحب‌نظران، و گزارش دربارهٔ محصولات مستند و تولیدات فرهنگی است.


▪️اگر شما هم فکر می‌کنید، کمتر و بیشتر پیش‌نیاز درک و دریافت مناسبات اجتماعی و فضایی، فهم برخی روابط تاریخی برسازنده و مرور انتقادی آثار تولیدشده در این‌باره است، می‌توانید گاه‌و‌بیگاه به این سایت سر بزنید و اگر نوشتاری در این‌باره دارید، می‌توانید با دوستان‌مان در مجموعه در میان بگذارید.

اینجا می‌توانید لینک سایت را ببینید:

https://globisreview.com/fa/


#سایت‌مرورایران‌شناسی‌درجهان

#خوانش‌انتقادی

#به‌حومه‌بیایید

https://t.center/urbannEssay
🔍چشم‌هایش

▪️گفته بودی روزی اگر پاره‌پاره شد قلبت، رو به شرق که بایستی مرا بازخواهی یافت.

🔹نوجوان که بودم به تاثیر از چنین گزاره‌ای که کم‌وبیش توامان بود با نوعی مطایبه و امید، گاه‌وبیگاه رو به شرق می‌ایستادم و صادقانه بگویم در درونم گرمای امید را احساس می‌کردم. مکان برایم غایت معناداری بود که هنوز می‌توانست در سطح کم‌و‌بیش هموار روانم قابل ارجاع باشد. اگرچه آن روزها به‌اقتضای سن‌وسالم کمتر به شرق جغرافیایی فکر می‌کردم. پرتوان و پرتلاش بودم. انگیزه هم داشتم. از همین‌رو، میان شرق و غرب جغرافیایی کمتر تفاوتی نمی‌دیدم. دست‌کم تا آنجایی که به جهات و سمت‌وسوها مربوط است، فکر می‌کردم این یکی صرفا این طرف و آن دیگری صرفا از آن طرف است. آدرس هم که ازم می‌پرسیدند غالبا با سر و دست بی‌هیچ سخنی به این طرف و آن‌طرف اشاره می‌کردم. با همین ارجاعات دست‌وپا شکسته و بی‌کلام گاها رهگذرها آدرس‌هایشان را هم پیدا می‌کردند.

🔸سالها گذشت و من بی‌جهت بی‌آنکه به جایی اشاره کنم به شرق یا غرب، از نوجوانی به جوانی رسیدم. جوان که شدم، کماکان پرتوان و پرتلاش بودم. در این دوران سمت‌وسوها پس از بی‌معنا شدن، دوباره معنای دیگری پیدا کرده بودند و سطح هموار روانم کم‌وبیش از خلال همین معنای بی‌معنایی و بی‌معنایی معنا ناهموار شده و حفره‌هایی در دورنم شکل گرفته بود.

🔹در نوجوانی رو به شرق می‌ایستادم که آن مطایبه‌ی رازآلود را بازیابم و اطمینان پیدا کنم که هنوز شرق از این طرف است و اگر روزی نیاز بود به آن طرف خواهم رفت. اما در جوانی مطایبه‌ی آن گزاره، دقیقا به دردی تسکین‌نیافتنی در ذهن و روانم تبدیل شد. حالا هربار که رو به شرق می‌ایستادم، قلبم پاره‌پاره می‌شد. نه اینکه بی‌شرق، قلبم پاره‌پاره نباشد، نه. دیگر شرق هم برایم پاره‌پاره شده بود. به‌گونه‌ای که با قلبی پاره‌پاره رو به جهتی می‌ایستادم که اکنون آن هم فروپاشیده بود.

▪️حال به جایی رسیده‌ام که دیگر برایم جایی برای ارجاع و اشاره نمانده است و دیگر کسی هم نیست که بهم آدرسی بدهد. این را ناگهان در یک مهمانی دسته‌جمعی متوجه شدم. آنجایی که با قلبی پاره‌‍پاره، بی‌جهت در انبوه صداها و تصاویر در لابلای همهمه‌ها، در جستجوی چشم‌های تو بودم.

#جستارهای‌دریافتی

#به‌حومه‌بیایید

#جغرافیای‌خاطرات

#رازوارگی‌‌های‌مکان

https://t.center/urbannEssay
🔍دن‌کیشوتیسم آستیگماتیک

▪️بی‌آنکه مناسبات و روابط فضایی را صرفا به قسمی ساختارگرایی سفت و سخت تقلیل دهیم، باید بگوییم آنچه از آن تحت‌عنوان تولید فضا یاد می‌شود، بیش از هر زمانی به انواع و اقسام سیاست‌ورزی‌‌ها-چه رسمی و چه غیررسمی- پیوند خورده است. در این معنا، فضا نه الزاما به شکل خطی و تک‌بعدی حاصل مجموعه‌ی مناسبات در ساحت سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و مدیریتی-اجرایی است. شورای‌ عالی‌ شهرسازی و معماری در مقام یکی از بازیگران مهم در ساحت سیاست‌گذاری شهری است که به اشکال مختلف و از خلال ضابطه‌ها و مقررات زیست روزمره ما را متاثر می‌کند.

🔹اگر به تاریخ تولد شورای‌عالی شهرسازی و معماری در ایران و نقش آن در تولید و بازتولید فضا علاقه‌مند هستید، این نشست دوستان را از دست ندهید.

#به‌حومه‌بیایید



📌لينك ورود به جلسه :

https://www.clubhouse.com/invite/L97S1ak8Z5zX71e9r4O6eQ3qGe3GCvJvD02:15WS9dg8TgAZx6aBA4tOanGBi0dtQmJhIp7DP5Bo2K4


https://t.center/urbannEssay
🔍آسفالته شدن فضا؛ باغ‌زدایی از شهرها

▪️دوستان ما در این مقاله تلاش کرده‌اند به‌میانجی پرسش‌هایی از منظر اقتصادسیاسی فضا و مواجهات میدانی، ضمن ترسیم میدان منازعه پیرامون باغات شهری، خوانش‌های مبتنی بر طبیعت را در فرایند باغ‌زدایی در شهرها به پرسش بکشند.

🔸به‌راستی مرز میان طبیعت و جامعه کجاست؟ کجا طبیعت تمام و جامعه شروع می‌شود؟

🔹در وضعیت امروز که به شهری‌شدن سیاره‌ای شهرت دارد، به‌واسطه همه‌گیر شدن منطق توسعه مبتنی بر انباشت سرمایه، طبیعت نیز بیش‌ازپیش مفهومی برساخته است. به زعم لوکاچ چنین طبیعتی که حاصل مناسبات اقتصادی و سیاسی است همان طبیعت ثانویه‌ای است که امروز حتی فراتر از محدودیت‌های طبیعت اولیه زیست روزمره ما را متاثر می‌کند.

▪️اگر تاریخ آسفالته شدن و تضاد منافع بازیگران پیرامون تغییر کاربری باغات شهری کم‌و‌بیش برای شما هم پرابلماتیک است، این مقاله را از دست ندهید.

#باغ‌زدایی‌قصردشت‌شیراز

#فضاسرمایه

#نئولیبرالیسم

#به‌حومه‌بیایید

#جستارهای‌دریافتی

https://t.center/urbannEssay
حومه
سروینِ_شماره‌یِ_چهارم_دانش‌جویانِ_مطرود.pdf
🔍به‌سوی غیررسمیت


▪️می‌خواهی من گیر افتاده باشم. اما اصلا اینطور نیست: نه فلیکس و نه من رهبران کوچک یک مکتب کوچک نشده‌ایم و اگر کسی از ضدادیپ استفاده کند، اصلا توجهی نمی‌کنیم، چراکه پیشاپیش از آن فاصله گرفته‌ایم. دلت می‌خواهد به لحاظ سیاسی گیر بیفتم، فرو کاسته شوم به صادرکننده‌ی مانیفست و دادخواست، یک فعال اجتماعی پر سروصدا. اینطور نیست...در میان دلایل مختلفی که برای ستایش فوکو دارم، یک دلیل این است که او کسی است، یعنی نخستین کسی است که ماشین‌های اعاده‌ی اعتبار-روشنفکر- را از کار انداخت، و روشنفکر را از موقعیت سیاسی کلاسیک روشنفکران به درآورد. اما آنچه درباره‌ی روشنفکر به ذهنتان می‌رسد، تحریک کردن، اشاعه دادن، پرسشنامه‌ها و اعترافات عمومی است: اعتراف کن، اعتراف کن. من برعکس فکر می‌کنم به عصر پوشیدگی نیمه‌اختیاری، نیمه‌اجباری نزدیک می‌شویم که خام‌ترین میل هم آنجا سیاسی خواهد بود..

🔹آموخته‌ایم هر نظم و نظام سیاسی فضاهای خاص خود را تولید می‌کند. در این راستا، چنانکه بوردیو در انسان دانشگاهی نشان می‌دهد، هر فضا یا میدانی هم زبان خاص خودش را تولید و از خلال میدان دانش بازتولید می‌کند. اگر قائل به چنین صورت‌بندی‌ای باشیم، آن‌وقت چنانکه دلوز در نامه‌ به یک منتقد سرسخت نشان می‌دهد، منازعه‌ی بین رسمی و غیررسمی و این‌طرف یا آن‌طرف جایگاه‌های نمادین نشریه‌نویسی و اتحادیه‌گردانی می‌تواند معنادار باشد.

🔸از آنجایی که زندگی روزمره ما غالبا در آستانه‌های غیررسمیت سپری شده، بنابراین در اینجا نه‌تنها غیررسمی بودن برای ما ضدارزش نیست، ‌بلکه دقیقا برعکس نشانه‌ی قسمی عاملیت ولو در میدان کوچک شهرسازی و معماری است.

▪️نشریه دانشجویی سروین در شماره سوم و چهارم که به دلایل مختلفی از انتشار باز ماند، تلاش کرده به‌میانجی تجربه‌های فضایی برخی از دانشجویان به روایت منازعات فضایی پیرامون زیست شهری بپردازد.

🔹به‌اقتضای انضمامی بودن، نوشته‌ها همه‌فهم و روان هستند. اگر شما هم فکر می‌کنید تا اطلاع ثانوی، کمتر و بیشتر همه چیز به شهر برمی‌گردد، به ما سر بزنید.


#به‌حومه‌بیایید

#نشریه‌سروین

#فضاسیاست


https://t.center/urbannEssay
🔍به‌سوی میدان؛ تاملات روشی

▪️اگر پژوهشگر باشید و دغدغه میدان و کار میدانی داشته باشید، حتما در فرایند کار چیزی به نام روش‌شناسی برای شما هم همیشه محل بحث بوده. در دانشگاه و کلاسهای درس تا دلتان بخواهد درباره انواع روش‌های کمی و کیفی به ما گفته‌اند.

🔸بعضی‌ها با رازواره کردن استعاری، طوری از روش‌شناسی برایمان گفتند که تو گویی برای انجام کار روش‌مند حتما باید نوعی نبوع و استعداد ذاتی داشته باشیم. از آن طرف بعضی‌ها هم همیشه بر صورت‌بندی نظری روش‌شناسی تاکید کرده‌اند. گروه اول کارویژه‌هایی‌اند که کم‌وبیش اعتقاد دارند فقط عده خاصی می‌توانند پژوهش‌های روش‌مند انجام بدهند. اگر از این گروه بپرسیم فلانی چطور می‌توان یک پژوهش روشمند در حوزه شهرسازی، معماری، جغرافیا یا علوم مربوط به فضا و فضامندی انجام داد؟ پاسخ این گروه غالبا طوری است که در نهایت نمی‌فهمیم چگونه باید گام‌به‌گام به سمت یک پژوهش مکان‌مند حرکت کرد، چون آن‌ها در همان حال که لبخند می‌زنند خواهند گفت ما که بوردیو نیستیم.

🔹حال اگر از گروه دوم سوال‌مان رو بپرسیم، در گام اول آنها شروع می‌کنند از اهمیت نظری چیزی به نام روش‌شناسی می‌گویند. این گروه آنقدر در تحلیل‌های نظری روش پیش می‌روند که غالبا چیزی به نام میدان بلاموضوع می‌شود یا صرفا اهمیت نظری پیدا می‌کند. در اینجا ما در نهایت می‌توانیم مدرس روش‌شناسی باشیم. کسی که خوب الفبا می‌داند. اما باز نمی‌توانیم به سمت میدان حرکت کنیم.

🔸در این لابلا اما مواجه دیگری هم هست که شاید بتواند صورت‌بندی‌های نظری و گرد و غبارهای مبتنی بر نبوغ را از روش‌شناسی کنار بزند. در این صورت‌بندی، میدان تعیین‌کننده‌ روش شناسی است. اگر قائل به این باشیم که روش‌شناسی نوعی کات یا برش زدن به واقعیات فضایی و از این‌رو نوعی تنظیم‌گری و زاویه‌گیری در نسبت با یک مساله خاص است، آن‌وقت شروع کردن از فضا-بجای حرکت بی دردسر و همیشگی از نظریه به فضا- می‌تواند هم مفهوم و تصور ما از روش‌شناسی را تغییر داده و هم مواجه ما با مساله‌های فضا را دگرگون کند. همزمان که تصویر و تصور از خودمان را نیز به چالش می‌کشد.

▪️در این‌باره بدون شک‌ کتاب فاولا، چهار دهه زندگی بیمناک می‌‌تواند بدون در انداختن خواننده در چند و چون معطوف به الفبای روش، مواجه‌ مبتنی بر میدان را برای فهم روش‌شناسی در اختیار ما بگذارد. چنیس پرلمن در اینجا به واقع با شروع کردن از مادیت مناسبات فضایی، صورت‌بندی جذاب از روش‌شناسی ارائه می‌‌دهد. او ابتدا در محلات حاشیه‌ای برزیل پژ‌وهشی انجام می‌دهد که در قالب افسانه حاشیه‌نشینی؛ فقر شهری و سیاست در ریودوژانیرو چاپ می شود. نویسنده بعد از ۴۰ سال دوباره به همان محلات می‌رود و این‌بار درباره منازعات فضایی با افرادی حرف می‌زند که در پژوهش اولش همگی بچه بودند یا اصلا نبودند. او به خوبی توانسته است برای ما بدون تقلیل روش‌شناسی به اعداد و ارقام یا تبیین‌های نظرورزانه، چهار دهه زندگی بیمناک را در محلات غیررسمی ریودوژانیرو به تصویر بکشد.

#زیست‌در‌حاشیه

#روش‌شناسی‌ومیدان

#جستار‌های‌دریافتی

#به‌حومه‌بیایید


https://t.center/urbannEssay
🔍گفتگو با اشیا

▪️می‌گفتند آخرعمری حتی یک لحاف هم نداشت که روی خودش بیندازد.

🔹 ارث و میراث را تقسیم و خانه‌اش را تخریب کرده بودند. دربه‌در شده بود. مدام از این خانه به آن خانه پاس‌کاری می‌شد. هرجا هم که قرار می‌شد چند روزی بایستد، بازهم هزار منت این و آن نمی‌گذاشت آب خوش از گلویش پایین برود.

🔸بچه‌ها مدام قرار می‌گذاشتند نوبتی نگه‌ش دارند. اما به شکل‌های مختلف این نوبت‌بندی به هم می‌ریخت. یکی قبول نمی‌کرد. آن یکی چند روز زودتر نوبتش را تمام می‌کرد. آن دیگری شوهرش فلان می‌گفت. آخری هم زنش بهمان می‌گفت.

▪️خلاصه‌ی وضعیت بدین‌صورت بود که در نهایت همه‌ی بچه‌ها روی انتقالش به کاهدان یا طویله‌ای قدیمی که الان تنها یادگار گذشته‌اش بود، به اتفاق نظر رسیدند.

🔸حالا دیگر با اشیائی بازمانده از گذشته، اشیائی که هنوز کم‌وبیش برایش بوی زندگی می‌داد، با یک والور نفتی و چندتا لیوان و بشقاب ملامین بلاخره گوشه‌ای دنج پیدا کرده بود که چند صباحی اگرچه نه چندان خوش اما زنده باشد. در این مواقع خاطرات انسان تنها مفر و میانجی‌های زندگی‌اند. مدام به یاد جوانی‌اش می‌افتاد. همواره از رویاها و روزهایی می‌گفت که مثل کوه سفت‌و‌سخت بود. از پدربزرگم به نیکی یاد می‌کرد. اگرچه من به‌خوبی می‌دانستم در زندگی پدر بزرگم چیزی جز جور و ستم برایش باقی نگذاشته بود. می‌گفت این چراغ نفتی و چندتا لیوان و بشقاب جهیزیه‌ام بودند. با همین‌ها به خانه‌ی بخت آمدم. از آن‌همه مال و منال در زندگی یک طویله هم حق من نبود؟. بالام جان انسان در جوانی فکر می‌کند ابدی است. اما هرچقدر در زندگی که پیش می‌رود، چنین تصوری به رازوا‌گی‌ای آزارنده و بی‌پاسخ تبدیل می‌شود. چنین می‌شود که در نهایت آدم با مجموعه‌ای از سوالات بی‌پاسخ کم‌کم از توان می‌افتد. آن‌وقت اگرچه سوال‌ها برای همیشه پیش ما باقی می‌مانند، اما پاسخ‌ها به دست بچه‌ها می‌افتند.

🔹مادربزرگم ۸ تا بچه داشت. لحاف‌دوز بود. همه‌ی تازه عروس و دامادهای روستا را نونوار کرده بود. برای همه بچه‌هایش نفری چندتا لحاف و تشک نو دوخته و به‌عنوان جهیزیه داده بود. اما آخرعمری خودش یک لحاف نداشت که بخوابد. چون بعد از مرگ پدربزرگم، طبق سنت ارث و میراث، بچه‌ها اموال را تقسیم کرده و یک‌هشتم او را هم داده و بیرونش انداخته بودند.

▪️یک روز زمستان در سکوت و تاریکی نیمه‌شب با همان ذوق جوانی‌اش والورش را روشن کرده، استکان‌ها و نعلبکی‌ها را مرتب گذاشته و در انباری قدیمی با پرسشهایی از ابدیت برای همیشه از دنیا رفته بود.
می‌گویند آن شب والورش تا صبح روشن بود.

#به‌حومه‌بیایید

#مکان‌خاطرات

#عدالت‌فضایی

#جستارهای‌دریافتی


https://t.center/urbannEssay
🔍سیاست‌ورزی شهری

🔹عجالتا الان کاری به گرایش سیاسی مدیران و برنامه‌ریزان شهری نداریم که در اینجا در مراسم تنفیذ رئیس‌جمهور در یک تصویر و در کنار هم نشسته‌اند. ولی بر خلاف صورت‌بندی و خوانش غالب به‌ویژه در فضای دانشگاهی یا حرفه‌ای که اساسا به دنبال سیاست‌زدایی از امر برنامه‌ریزی است، باید همواره به این گزاره قائل بود که شهرسازی پیشاپیش امری سیاسی است. با چنین فرضی حال می‌توان روی چگونگی سیاست‌ورزی در سطوح مختلف سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و مدیریتی گفتگو کرد. به‌واقع چگونه می‌توان شهرسازی و دانش‌های فضایی را به سمت معادله‌ی حداکثر شمولیت و حداقل کنارگذاری گروه‌های اجتماعی در فرایند توزیع و بازتوزیع منافع و منابع فضایی هدایت کرد؟

#تولیدفضا

#سیاست‌ورزی‌شهری

#فضاسیاست

#به‌حومه‌‌بیایید

https://t.center/urbannEssay
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔍جغرافیای خاطره

▪️شاید بجای روان‌کاوی آب و آتش، این‌بار باید از تقاطع‌ها بگوییم. از تقاطع‌های جغرافیایی صداها و تصاویر. از مکان‌خاطرات.

🔸در چنین حال‌وهوایی بود که جنگ تمام شده بود و ما به‌ناچار از روستایی کوچک و بی‌سروصدا به حومه‌ای در شهری پرسروصدا کوچ کردیم. نه اینکه اولی تماما خاکی، سبز و رویایی و دومی سراسر آسفالت، آوارگی و تاریکی باشد. نه. حومه جایی میان شهر و روستا بود. همزمان که نه این بود و نه آن.

🔹 اگرچه از خلال چنین کوچی چیزهای زیادی هم حاصل شد که امروز اینجا و آنجا مبنای مباهات و ارجاعات فردی و جمعی ماست. اما در این لابلا چیزهایی از دست رفتند که دیگر هیچوقت برنگشتند. چیزهایی که بعدها یکی در میان به حفره‌هایی در سطح ناهموار روانم تبدیل شدند. همین ناهمواری‌هایند که امروز از یک‌طرف مرا در کوچه و پس‌کوچه‌های شهر به انسان نامرئی تبدیل کرده و از طرف دیگر، علی‌رغم شیرینی‌های گذشته‌گرایی، نمی‌گذارند به سمت رویای پاستورال حومه‌گرایی بروم.

▪️موقتی‌دائمی شاید نام آن مختصاتی است که در آن زندگی‌مان را سرهم‌بندی کرده‌ایم.

#جستارهای‌دریافتی

#زندگی‌روزمره

#نوستالژی‌های‌پاستورال

https://t.center/urbannEssay
🔍عاملیت در شهرهای پست‌کووید

▪️هرچقدر زمان می‌گذرد، بیشتر و بیشتر در زندگی روزمره متوجه شکلی از غیاب می‌شویم. غیابی که بیش از اشکال مختلف حضور، برسازنده‌ی مجموعه روابط فردی و اجتماعی ما در زیست کم‌وبیش شهری‌شده است. چنین غیابی به‌ویژه بعد از پدیده کرونا، اشکال مختلف کنش‌های اجتماعی، روابط فردی، الگوهای زیست و نهایتا تجربه‌های فضایی را به‌شدت متاثر کرده است. به خاطر دارم پیش از کووید ۱۹، یک طرف کنشگری شهری همواره به عینیت و مادیت فضا پیوند خورده بود. اگرچه چنین پیوندی به‌سختی می‌توانست مادیت سفت‌وسخت فضای موجود را به چالش بکشد، اما حضور فعالان شهری در اینجا و آنجا فی‌نفسه فضایی تولید می‌کرد که به میانجی آن امکان تعاملات اجتماعی و متعاقبا شکل‌گیری دانش فضایی و  تجربه جمعی ممکن می‌شد. در چند سال اخیر، با شکل‌گیری دلهره و ترس از گرفتار شدن در بستر کرونا در ماه‌های متوالی، نهایتا مقرراتی معطوف به مراقبت و حفظ فاصله فیزیکی خواسته یا ناخواسته توانستند دیوار فاصله اجتماعی را در جامعه بلندتر کنند.

🔸ممکن است شانه بالا انداخته و به‌درستی بگویید، الان که دیگر کرونایی در کار نیست. پس این حرف‌ها برای چیست؟ ناپدید شدن مراودات اجتماعی حول‌وحوش مساله‌های شهری هرچند در مقیاس خرد محلی یکی از مهمترین موضوعاتی است که به نظر می‌رسد امروز دیگر به‌سختی قابل بازیابی است. شاید در چنین وضعیتی است که کنشگران شهری بیشتر و بیشتر به سمت اشکال مختلف کارهای نظری حرکت کردند. البته که برخی پژوهش‌ها و کتاب‌های غنی نیز منتشر شدند. اما فکر کردن به منطق نشر انواع کتاب‌ها و پژوهش‌های نظری شاید بیش از هر زمانی ناممکن بودن میدان و کنش فضامند را به ما یادآوری می‌کند.

🔹البته در همین وضعیت بود که ما هم که دیگر رفت‌وآمد به محلات و حومه‌ها برایمان ناممکن شده بود، در اینجا در حومه جمع شدیم تا شاید بتوانیم اجتماعی حول‌و‌حوش روایت برخی از مناسبات و منازعات فضایی تولید کنیم. حومه فضایی برای اندیشیدن جمعی به فضا و فضامندی است. اگرچه به‌قولی عاملیت برای تغییر مناسبات موجود در فضا، صرفا منوط و محدود به تاملات و قسمی سابجکتیویسم نیست، اما اگر به حومه بیایید، روایت‌هایتان از اینجا و آنجا می‌تواند، دست‌کم از خلال شکلی از روایت بدیل، برخی از مناسبات نامرئی در فضا را رویت‌پذیر کرده و به بازیابی آن غیاب همواره حاضر- پیوندهای اجتماعی- کمک کند.

#شهرهای‌پست‌کووید

#به‌حومه‌بیایید

#جستارهای‌دریافتی

#عاملیت‌فضایی


https://t.center/urbannEssay
🔍سفارشی‌سازی دانش


▪️اگر کمی بلندبلند فکر کنیم می‌توان گفت در این میان پژوهش‌هایی هم هستند که صرفا برای بازتولید نظم موجود انجام می‌شوند. در این معنا، پژوهشگر به‌مثابه سوژه جستجوگر به میدان نمی‌رود که ببینید چه خبر است و احیانا فضا چه اقتضائاتی دارد. او به میدان می‌رود تا هرآنچه دم و دستگاه مدیریتی برای بازتولید خودش نیاز دارد، با خود بیاورد. او می‌رود که فکت‌های بازتولیدکننده را به گونه‌ای روش‌مند و تر‌وتمیز و در قالب یک گزارش یا پژوهش جمع کند. در چنین خوانشی، یافته‌های پژوهش، پیشاپیش روشن‌اند. پژوهشگر فقط به برخی میانجی‌ها و شواهد نیاز دارد تا آن‌ها را از خلال شیوه‌ای از کات یا برش زدن تایید کرده و خیال سفارش‌دهنده را برای ادامه نظم و نظام‌مندی گفتمانی‌اش راحت کند: یافته‌های میدانی نشان می‌دهد بیش از ۷۰ درصد مردم تهران از خدمات عمومی شهرداری راضی‌اند.

🔸در همین معناست که می‌گویند پژوهشگران، کارگزاران و کارویژه‌های نظام مدیریتی‌اند.آموخته‌ایم هر گفتمانی فضاهای خاص خودش را تولید می‌کند. یکی از راه‌های تولید فضا، شیوه‌های خاصی از پژوهش کردن است. شاید در این‌باره بتوان این‌طرف و آن‌طرف به انواع پژوهشکده‌ها، اندیشکده‌ها و موسسات تحقیقاتی هم اشاره کرد. اگرچه تمام پژوهش‌ها را نمی‌توان بدین صورت، تقلیل داد. اما در اینجا عجالتا مسأله بر سر سفارشی بودن دانش است.

🔹آیا می‌توان از سفارشی بودن دانش حرف زد؟ اگر چنین مفهومی به واقع دارای مختصات عینی و انضمامی باشد، آن‌وقت به چه شکل می‌توان از مجموعه روابط موجود در میدان دانش و نسبت آن با سیاست‌ورزی سخن گفت؟ در این صورت، نسبت میدان دانش-اگر بتوان به چنین مفهومی قائل بود- با سایر میدان‌ها چه سر و شکلی پیدا میکند؟


#پژوهش‌های‌شهری

#نظم‌گفتمانی

#جستارهای‌دریافتی

#به‌حومه‌بیایید


https://t.center/urbannEssay
Telegram Center
Telegram Center
Channel