گزارش هندرسون و روزولت هردو بر این امر گواه دارد که ۴ روز بعد از کودتای ۲۸ مرداد شاه داوطلبانه به نقش "دوستی با غرب" و بالاخص آمریکا در بازگشت معجزه آسای او به قدرت اذعان می کند.
پس این عادلانه است که بگوییم نظر عموم مردم در ۲۳ اوت ۱۹۵۳ درباره عاملان اصلی سرنگونی مصدق با آنچه شاه فکر میکرد تفاوت چندانی نداشت.
همانطور که هندرسون گزارش کرده بود افکار عمومی در ایران بر این گواه داشت که کودتای ۲۸ مرداد مجموعه تلاش های عاملان آمریکایی و بریتانیایی (دوستان غربی شاه) و بخش بهخصوصی از "مردم" و ارتش بود.
اما یک نفر وجود دارد که قصد داشت تصویری متفاوت از عوامل دست اندرکار نشان دهد. هندرسون حتی پیش از ملاقاتش با شاه از اظهار نظرهای اطرافیان سرلشگر زاهدی که میگفتند ایران عمیقا به آمریکا برای تلاش هایش مدیون است، ناخرسند بود.
او به سخنگوی وزارت خارجه توصیه کرده بود که بر جنبش خودجوش و مردمی در داخل ایران که خواهان دولتی جدید بودند تأکید ورزد. هندرسون مینویسد او از صمیم قلب امیدوار است که مردم آمریکا و جهان به شیوه های مختلف این را درک کنند که پیروزی شاه نتیجه خواست و رأی مردم ایران بود.
او تصریح کرد که ترویج چنین تفکری از مجرای عمومی و خصوصی در ایران بسیار مفید است.
او به اندازهای باهوش بود که پیشبینی کند اگر نگرش مردم نسبت به نقش آمریکا در سرنگونی مصدق تغییر نکند، عواقب آن در دراز مدت چه خواهد بود.
در حالیکه شاه ۲۸ مرداد را معجزه ای توصیف کرد که با همراهی سه عامل به ثمر رسید، هندرسون میخواست تصویری را به جهانیان القاء کند که این یک جنبش خودجوش مردمی بوده است.
هر کدام مخاطبان خود را در نظر داشت و از مضامینی استفاده میکرد که لازم به توضیحات بیشتر از قبیل چرا، کجا و چگونه نداشت.
هدف "معجزه" خواندن ۲۸ مرداد همان بود که آن را یک انقلاب "خودجوش" بخوانند.
با آنکه هر دو مرد میدانستند که ظاهرا شاه، زاهدی و اطرافیانش صادقانه تر از هندرسون عمل کردند.
سالها پس از ۲۸ مرداد به مناسبت این روز دولت سالانه جشن هایی برپا می کرد که همراه با راهپیمایی به اصطلاح "قیام ملی" مردم در حمایت از شاه عزیزشان را جشن بگیرند.
در این روز تلاش میشد صحنههای "تظاهرات بزرگ" تکرار شود. بسیاری از سازمان های دولتی و احزاب دولتی وقت کامیون های و وانت ها را پر از بچه و کارگر ساختمان و آجر پز میکردند و به خیابانهای تهران می فرستادند تا به قول اسدالله رشیدیان، یکی از طراحان اصلی کودتای ۲۸ مرداد،خود را مسخره کنند.
اسدالله رشیدیان بعدها گفت که با آنکه از او ۲۷ بار دعوت شده بود تا در رویدادهای مختلفی که به مناسبت ۲۸ مرداد سازماندهی شده بود، شرکت کند، هرگز در آنها حضور نیافت، چرا که او معتقد بود "تمام کسانی که در ۲۸ مرداد جان خود را فدا کرده بودند، مظلوم واقع شدند."
۲۸ مرداد قرار بود که تبدیل به روز نمادینی شود که مردم ایران توانستند وفاداری تاریخی خود را به سلطنت ثابت و بار دیگر با شاه پیمان ببندند.
در ۱۹۶۱ یا ۸ سال بعد از کودتای ۲۸ مرداد، شاه در کتاب ماموریتی برای وطنم، تصویری مشابه آنچه هندرسون از دست اندرکاران کودتا در سر داشت، به مردم ارایه داد.
شاه در این کتاب هم هنوز کودتای ۲۸ مرداد را یک معجزه توصیف می کرد. در بخشی از آن آمده است "من ایمان دارم که سرنگونی دولت مصدق کار مردم عادی کشورم بوده است که نور مشیت الهی بر قلبشان تابیده بود."
تا آن زمان شاه بعضی از "قهرمانان" کلیدی ۲۸ مرداد را که در راس آنها تیمسار زاهدی بود در حاشیه قرار داده بود.
بر اساس این نسخه از نظریه شاه در مورد حوادث ۲۸ مرداد،این مردم عادی در خیابانها بودند که به عنوان نماینده از طرف خدا، مصدق را سرنگون کردند. این خواست خدا بود که مصدق سرنگون شود و شاه برگردد.
در چارچوب این روایت تاریخی تمام نیروهایی که با همکاری هم موجب سرنگونی مصدق شدند، با کمک نیرویی فراتر از قدرت فهم و کنترل آنها به حرکت درآمده بودند. مهمتر از آن دیگر هیچ اشارهای به نقش آفرینی دوستان غربی اش نشده بود.
در فوریه ۱۹۷۰ زمانی که شاه شدیدا سرگرم مذاکرات درباره قیمت نفت با شرکت های نفتی بود و همه نمایندگان اوپک غیر از لیبی،در تهران جمع شده بودند، نمایندگان آمریکا و بریتانیا شاه را تحت فشار قرار دادند تا موضع نرمتری نسبت به صعود قیمت نفت اتخاذ کند.
شاه اشارات و درخواست های آنان را نادیده گرفت و موضوع را با اسدالله علم، وزیر دربار و از نزدیکترین معتمدانش در میان گذاشت. او با عصبانیت به علم گفت: "آنها فکر میکنند اگر یکی دو میلیون در ایران خرج کنند میتوانند کودتا راه بیندازند. دوره این کارها دیگر به سر رسیده است."
احتمالا شاه هنگام ادای این جملات به آنچه میدانست "آنها"در جریان کودتای ۲۸ مرداد انجام دادهاند، فکر می کرده است.