♦️انهدام
این روزها
اینگونهام، ببین:
دستم، چه کُند پیش میرود، انگار:
هر شعرِ باکرهای را سرودهام
پایم چه خسته میکشدم، گویی
کَتبسته از خمِ هر راه رفتهام
تا زیر هر کجا
حتی شنودهام
هر بار شیونِ تیرِ خلاص را
ای دوست!
این روزها
با هر که دوست میشوم احساس میکنم
آنقدر دوست بودهایم که دیگر_
وقتِ خیانت است
انبوهِ غم حریم و حرمتِ خود را
از دست داده است
دیریست هیچ کار ندارم
مانند یک وزیر
وقتی که هیچ کار نداری
تو هیچکارهای
من هیچکارهام: یعنی که شاعرم
گیرم از این کنایه هیچ نفهمی
این روزها
اینگونهام:
فرهادوارهای که تیشهی خود را_
گم کرده است
آغازِ انهدام چنین است
اینگونه بود آغازِ انقراضِ سلسلهی مردان
یاران
وقتی صدای حادثه خوابید
بر سنگِ گورِ من بنویسید:
_یک جنگجو که نجنگید
امّا...، شکست خورد.
#کانون_شعروادب
#نصرت_رحمانی🌱🕊@uma_poem🕊