یه رومن امپایر دیگمم اینه که شان به عنوان یه بچه ۵ ساله خیلی میفهمید. الان کاملا کله پوکه ولی شانی که جان بزرگ کرده بود واقعا تو ۵ سالگی بیشتر از سنش میفهمید، به طرز قابل توجهی متفاوت بود و تا چندسال بعد هم ادامه داشت اون اثری که جان روش گذاشته بود. یکی از تفاوتاش مثلا اینه که خیلی از اتفاقات قبل ۵ سالگیشو یادشه درحالیکه اکثر مردم از اون سالها چهار پنج تا خاطره نهایتا یادشون بیاد. احتمالا دلیل اصلیترش اینه که تو اون سن دچار یه تراما شد و بخاطر حواشی اون روزا همه چی چندبرابر یادش مونده. یه تفاوت دیگشم این بود که سوالای نسبتا عمیقی به عنوان یه بچه از جان میپرسید. به نظر من البته؟؟؟ یکی از بدترین چیزایی که یوکو بعد مرگ جان مجبور شد بگذرونه این بود که به شان بگه باباش مرده چون طبق گفته خودش "جان فیوریت parent شان بود و اون رابطهای که با هم داشتن رو با یوکو نداشت"
جان فکر میکرد ۹ عدد شانسشه و بین تمام چرت و پرتایی که تو اعتقاداتش بهشون ناخونک زده بود numerology هم بود. خیلیم عمیقا به این عدد ۹ معتقد بود ولی بجز این به هیچ عدد دیگهای اشاره نکرده بود. یعنی من ندیدم به عنوان کسیکه ادعای نومرولوجی داره بیاد بگه مثلا اعداد دیگه چه نقشی تو زندگیش دارن و اینا. اصلا واسه همون ۹ هم بجز روز تولدش و تعداد حروف فامیلی پل مکارتنی (!!) مثال قابل توجهی نزده بود. بخاطر همین تعجب میکنم که به رابطهی اعداد ۵ و ۱۷ با جان کسی اشارهای نکرده.
جان وقتی ۵ سالش بود مامان باباش از هم جدا شدن و جان رفت پیش میمی. وقتی ۱۷ سالش بود مادرش تصادف کرد و مرد.
وقتی پسر اول جان ۵ سالش بود از زن اولش جدا شد. وقتی پسر دومش ۵ سالش بود و پسر بزرگش ۱۷ خود جان مرد. much to think about
آخرش نوشته بود تقدیم به پدرم و من فکر کردم شان اونو نوشته (خود کارگردان به پدرش تقدیم کرده) و کم مونده بود قلب درد بگیرم واسه آدمایی که نمیشناسم و نمیشناسنم