( فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ ۚ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا )
🎀النصر (3) An-Nasr🎀
پس به ستایش پروردگارت تسبیح گوی واز او آمرزش بخواه, همانا او بسیار توبه پذیر است.
خدایا... دلهایی شکسته داریم، آرزوهایی بر باد رفته و قدمهایی که دیگر به سویی نمیروند. اگر دستمان را نگرفتی، چه کسی دستمان را بگیرد؟ اگر غمهایمان را پاک نکردی، به چه امیدی زندگی کنیم؟
ای مهربانترین، ما جز تو کسی نداریم... گناهانمان زیاد است، اما تو بزرگی و بخشنده. قلبهایمان سنگین است از بار غصه، اما تو آرامشدهنده دلهایی.
خدایا، گرههای زندگیمان را باز کن، بیمارانمان را شفا بده، و دعاهای بیصدای دلهایمان را بشنو...
ما را با اشکهایمان تنها مگذار، و از دریای رحمتت دور نکن. آمین یا رب العالمین.
«با الله صادق باشید» این را پدرم معمولاً روزی چندین بار میان کلامشان میگویند.
فارغ از همهچیز، این به گمانم مهمترین شرط نزدیکی واقعی به پروردگار است. آنجا که در درونت تنها خودت هستی و پروردگارت، آن خلوت باید مخلصانه و حقیقی باشد.
امشب مطلبی خواندم که نقل کرده بود، ابوبکر رضیاللهعنه اول شب نماز وتر میخواند و میخوابید، و در میان اصحاب کسانی بودند که تمام شب را به نماز بیدار میماندند(از نظر کمیت، نماز شب را از او بیشتر میخواندند) و اما منزلت ابوبکر از همه والاتر بود. و این برای چیزی بود که در دلش جا گرفتهبود.
هرکه با صداقت در راه ایمان بیاید و به آن، مانند صداقت ابوبکر با اخلاص و یقین عمل کند و نیتش را با هیچ چیزی کدر نکند، به صدق خالص میرسد و این صدق دروازه فهم و فضیلتی خاص را برایش میگشاید که دیگران از آن بیبهرهاند.
صداقتِ قلب برای خدا باید محض باشد. صداقت در طلب خضوع، اخلاص، فهم قرآن، ایمان، عبادت و هر چیزی.»
و ابوبکر بن عیاش چه زیبا درمورد ابوبکر صدیق رضیالله میفرمایند:«"ما سبَقَكم أبو بكرٍ بكَثْرةِ صوم ولا صلاة، ولكنْ بشيءٍ وقَرَ في قلبِه".»
«ابوبکر با زیادیِ روزه و نماز از دیگران پیشی نگرفت. بلکه با چیزی پیشی گرفت که در قلبش جاگیر شدهبود. با صدق»
خدایا،، در این شب جمعه، صدای قلبهای شکسته را بشنو؛ دلهایی که حتی گریههایشان دیگر التیام نمیدهد. آنهایی که با دردهای ناگفته در سکوت شب، خستهتر از همیشه به آسمانت نگاه میکنند.
هیچ چراغی در خانهای خاموش نماند، اما اگر هم خاموش شد، خودت نور امیدی باش برایشان. هیچ مادری با اشکهای پنهان زیر چادرش، شب را صبح نکند، هیچ پدری با دستان خالی، شرمندگی را به خانه نبرد.
دستهایی که سالهاست برای اجابت به سوی تو بلند شدهاند، خالی برنگردان. دلهایی که زیر بار اندوه خم شدهاند، به رهایی برسان. بیماران را از دردهای پایانناپذیرشان برهان، و خستهترین دلها را در آغوش رحمتت آرام کن.
و خدایا، این دل را که با هر نفس به سوختن عادت کرده، این دل که در طوفانهای حسرت و تنهایی شکستهتر شده، این دل که هیچ خانهای جز تو برایش امن نیست... هیچکس را اینگونه تنها و بیپناه نگذار، خدایا.😢😔
در دل شبهای تاریک، زنی به نام سارا با دو فرزند یتیم خود، علی و لیلا، در خانهای کوچک و محقر زندگی میکرد. سارا با دستهای خسته و دل پر از امید، تلاش میکرد تا دنیای بهتری برای فرزندانش بسازد.
روزی روزگاری، مردی به نام امیر وارد زندگی سارا شد. امیر، که در ظاهر مردی آرام و مسئولیتپذیر به نظر میرسید، به سارا وعدههایی داد که قلب او را نرم کرد. سارا که سالها در حسرت یک همدم واقعی بود، به این امید که شاید بتواند از نو شروع کند، با او ازدواج کرد. با این حال، امیر از همان ابتدا رابطهشان را سطحی نگه داشت و حاضر نشد از چارچوب زندگی قبلیاش خارج شود. آنها هرکدام در خانههای جداگانه زندگی میکردند، و این فاصله باعث شد که سارا بهتدریج احساس کند برای امیر اهمیتی ندارد.
دوری از همسرش و نبود محبت واقعی، افسردگی و تنهایی عمیقی را برای او به ارمغان آورد. سارا که سالها در انتظار یک زندگی مشترک و شاد بود، اکنون با واقعیتی تلخ روبهرو شده بود: امیر، برخلاف آنچه در ابتدا نشان میداد، هیچ تلاشی برای درک یا همراهی با او نمیکرد.
افسردگی سارا روزبهروز شدت میگرفت. او دیگر حتی توان مراقبت از علی و لیلا را نداشت و بیشتر ساعات روز را در سکوت و تاریکی سپری میکرد.
تا اینکه یک روز، سارا به یک پزشک مراجعه کرد. پس از چند جلسه مشاوره و بررسیهای پزشکی، دکتر با لحنی جدی به او گفت: "شما دچار افسردگی شدید شدهاید و برای بهبود وضعیتتان باید مدتی در بیمارستان اعصاب و روان بستری شوید."
این خبر چون پتکی سنگین بر روح سارا فرود آمد. او نمیتوانست تصور کند که باید فرزندانش را ترک کند، اما وضعیتش به گونهای بود که دیگر نمیتوانست این مسیر را به تنهایی ادامه دهد.
سارا در دل شبها به یاد روزهای گذشته و آرزوهایش میافتاد و از خود میپرسید که آیا این زندگی، همان چیزی است که همیشه آرزویش را داشت؟ آیا گرههای پنهانی که در دل او شکل گرفتهاند، روزی باز خواهند شد؟
این داستان، روایت زنی است که با امید به آیندهای بهتر، وارد مسیری جدید میشود، اما با واقعیتهای تلخ و دشوار زندگی روبهرو میشود. داستانی از امید، عشق و چالشهای زندگی که هرکدام از ما ممکن است با آنها مواجه شویم.
🌿 چالش امروز: یک جمله استغفار بنویسید امروز تصمیم گرفتیم چالشی راهاندازی کنیم که به همهی ما کمک کند دوباره به یاد خدا بیافتیم. چالش: یک جمله استغفار یا دعای کوتاه بنویسید و آن را با ما به اشتراک بگذارید. شما میتوانید جملهای که باعث آرامش و امید در قلبتان میشود را بنویسید، یا یک آیه از قرآن یا حدیثی که به شما احساس نزدیکی به خدا میدهد.
🏅 جایزه: به بهترین جملهای که از دل برآمده باشد، یک جایزه معنوی تعلق میگیرد.
شرکت در چالش:
به سادگی کامنت بگذارید یا در پست جدیدتان جمله را با هشتگ #بازگشت_به_خدا منتشر کنید.
روزی جوانی نزد عالمی رفت و با گریه گفت: "من گناهان زیادی کردهام و از رحمت خدا ناامیدم. آیا هنوز راهی برای من هست؟" عالم تبسمی کرد و گفت: "فرزندم! اگر کوه گناهانت به بلندی آسمانها باشد، باز هم رحمت خدا بزرگتر است. او خودش فرموده: 'قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ' (ای بندگان من که بر خود ستم کردهاید، از رحمت خدا ناامید نشوید)." جوان اشکهایش را پاک کرد و با امید به خدا، زندگی تازهای را آغاز کرد.
بازگشت به خدا همیشه ممکن است، فقط باید قدم اول را برداریم.
خداوند دریای رحمت است. هر چقدر هم اشتباه کرده باشی، کافی است یک قدم به سوی او برداری... او هزار قدم به سوی تو میآید. "إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ"
از عمق دل و با تمام وجود از تو میخواهم که من، فرزندانم، پدر و مادرم، خواهر و برادرم و همه برادران و خواهران دینیام را در پناه لطف و رحمت بیپایانت قرار دهی.
💦✨ خدایا! قلبهای ما را سرشار از ایمان و آرامش کن. 💦✨فرزندانم را در مسیر حق هدایت کن، عمرشان را با برکت و دلهایشان را پر از عشق به خودت قرار ده. 💦✨ پدر و مادرم را سلامت، شاد و سربلند بدار. دعایشان را در حق ما بپذیر و محبتشان را برایمان جاودانه کن. 💦✨به خواهر و برادرم عزت، برکت و خوشبختی عطا کن و آنها را از هر گزندی محفوظ بدار. 💦✨برادران و خواهران دینیام را در مسیر حق ثابت قدم و دلهایشان را نورانی کن.
💦✨خدایا! در این شب دعا میکنم که الله تعالی رزق و روزی حلال به همه مسلمانان عطا کند و هر کسی که بیمار است، او را شفا عنایت فرماید.
💦✨ای خدای مهربان! همه ما را از غفلت و خطا دور نگهدار، برکت زندگیمان را افزون کن و در دنیا و آخرت به ما سعادت و نیکبختی عطا فرما.
💦✨ ای پسرم! بپرهیز از زیاد خوابیدن در شب، زیرا خواب زیاد در شب، انسان را در روز قیامت فقیر میکند.
💦✨ زیرا در شب، مخصوصاً در دل شب که مردم در خواب هستند، خرمن برکات و خیرات پهن میشود. کسی که در خواب باشد، دستش از این برکات تهی خواهد ماند و در روز قیامت چیزی نخواهد داشت و فقیر خواهد بود.