مرکز نزدیکی به خدا

#تـوبه
Channel
Logo of the Telegram channel مرکز نزدیکی به خدا
@tobe94Promote
2.67K
subscribers
10.8K
photos
2.35K
videos
2.88K
links
✨با مـا یه پاکی دلچسب رو تجربه کن🕊 به سایتمون هم سر بزن👇 www.tobe94.com لیست پاکی/مسابقه/ارسال تجربه @Listpaki_mosabeghat تبادل و تبلیغ👇 @tabadol_tobe94 آیدی اینستاگرام👇 @tobe94com آیدی سروش و ایتا👇 @tobe94 رادیو توبه👇 @tobe94radio
💝💚 به نام خــ❤️ـدا 💝💚

🤗 سـلام دوستان گلم،
🌃 شبتون بخیر
🍥 امیـدوارم حالتون خـوب باشه.


#فرمول_هشتم #فرمول 👇

💠 #قانون_مقاومت_کائنات 💠

◽️ بـعد #تـوبه موقـعیت گناه بیشتر میشه.
▫️ به محض اینکه تصمیم بر ترک یه #عادت و گـناهـے میگیرے #کائنات جلوتو میگیره.

⁉️ کائنات در لغت یعنـے : هـر چیزے به غیر خودت و خـدا

☹️ مثلا به محض اینکه میخوای چشماتو کنترل کنی، آنجلینا جولی و...😁 از جلوت رد میشن.

😑 یا مثلا تصمیم میگیری خودارضایی رو بزاری کنار ، اما همیشه خونه برات خالی میشه و تنهایی. یا.....

ایـن میشه قانون #مقاومت کائنات.
یـادتون باشه ذره ذره این جهان شعور داره.

⁉️ شـاید بگـے داداش چـرا اینجورے میشه؟چرا بعد توبه موقعیت گناه بیشتر میشه ؟؟؟

بـزار قرآنی جواب رو بدم.

💠 أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ 💠

🎯 ﺁﻳﺎ ﻣﺮﺩم ﮔﻤﺎﻥ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻪ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ : ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻳﻢ ، ﺭﻫﺎ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ [ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺟﺎﻥ ، ﻣﺎﻝ ، ﺍﻭﻟﺎﺩ ﻭ ﺣﻮﺍﺩﺙ ] ﻣﻮﺭﺩ ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﻤﻰ ﮔﻴﺮﻧﺪ ؟ 🎯

جـوابتو گرفتـے؟
◽️ خـ❤️ـدا میگه:

🌸 بـه محـض اینکه بخواے تغییر کنـے مـن امتحانت میکنم کـه ببینم راست میگے یا دروغ؟

اگـه از #امتحان سربلند پیروز بشـے دیـگه کائنات مقاومت نشون نمیده و تو با سربلندی نمره بـیست میگیری.👌

#تمرین :

◽️ از الآن به بـعد سعـے کن به قانون مقاومت کائنات اهمیت بدی و گول نخوری.

▫️ چـون اگـه گول بخوری هم
#اعتماد_به_نفست از بین میره و خـدا میگه:
❗️ دیدے خالـے بندے بود #عهدت ؟

📝 همـین الان یه #کاغذ و خودکار بردار و #مرور کن که کجـاها عهد بسـتے اما بعد شکستی؟؟؟

اون #اتفاق رو پیدا کن! اون آزمونـے که کائنات ازت گرفت رو بنویس و ارزیابـے کن که از کـجا ضـربه خوردے و همونو #پوشش بده.
چـون خوشبخـتانه امتحان کائنات اکثرا شبیه همه...

❤️ بـهت قول میدم اگـه این #فرمول و فرمولهای قبلی و دوتایی که قرارهای بگم رو انجام بدی موفق میشی #گناه رو ترک کنـے.😉

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾

『مرڪز نزدیڪے بہ خـ♡ـدا』

@tobe94
#ترک_گناه

#تـوبه_واقعی
#توبه_نصوح ؛
حــتما متن زیر را مطالعہ ڪنید ✓

ارزش یک بارخواندن رادارد...

#نصوح مردى بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت او با سوءاستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار دلاکی مى کرد و کسى از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرارمعاش می کرد و برایش لذت بخش نیز بود.
گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست.
روزی دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد.از قضا گوهر گرانبهاىش همانجا مفقود شد ، دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند. وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایی خود را در خزینه حمام پنهان کرد.
وقتی دید مأمورین براى گرفتن اوبه خزینه آمدند به خداى تعالی رو آورد و از روى اخلاص و بصورت قلبی همانجا توبه کرد. ناگهان از بیرون حمام آوازى بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد. پس از او دست برداشتند و نصوح خسته و نالان٬ شکر خدا به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد وبه خانه خود رفت.او عنایت پرودگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت.
چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم و دیگر هم نرفت. هر مقدار مالى که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و از شهر خارج شد و در کوهى که در چندفرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید.
در یکى از روزها همانطورکه مشغول کار بود، چشمش به میشى افتاد که در آن کوه چرا می کرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از کیست؟ عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً از شبانى فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستى من از آن نگهدارى کنم تا صاحبش پیدا شود . لذا آن میش را گرفت و نگهدارى نمود خلاصه میش زاد و ولد کرد و نصوح از شیر آن بهره مند مى شد.
روزی کاروانى راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگى مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جاى آب به آنها شیر داد به طورى که همگى سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند.وى راهى نزدیک را به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانى کردند و او در آنجا قلعه اى بنا کرده و چاه آبى حفر نمود و کم کم در آنجا منازلى ساخته و شهرکى بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگى به چشم بزرگى به او مى نگریستند.رفته رفته، آوازه خوبى و حسن تدبیر او به گوش پادشاه آن عصر رسید که پدر آن دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وى را از طرف او به دربار دعوت کنند. همین که دعوت شاه به نصوح رسید،نپذیرفت و گفت: من کارى و نیازى به دربار شاه ندارم و از رفتن نزد سلطان عذر خواست.مامورین چون این سخن را به شاه رساندند شاه بسیار تعجب کرد و اظهار داشت حال که او نزد ما نمی آید ما مى رویم او را ببینیم.پس با درباریانش به سوى نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد.
بنا به رسم آن روزگار و بخاطر از بین رفتن شاه در اقبال دیدار نصوح، نصوح را به تخت سلطنت بنشانند.
نصوح چون به پادشاهى رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و بعد با همان دختر پادشاه، ازدواج کرد.
روزی دربارگاهش نشسته بود٬شخصى بر او وارد شد و گفت چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را از عدالت تو طالبم.
نصوح گفت میش تو پیش من است و هرچه دارم از آن میش توست می دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند.
آن شخص به دستور خدا گفت: بدان اى نصوح، نه من شبانم و نه آن یک میش بوده است بلکه ما دو فرشته براى آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت٬ اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد، و از نظر غایب شدند.
به همین دلیل به توبه واقعی و راستین، "توبه نصوح" گویند ✓

صــدبار اگر توبه شکستے بازآ
به حرمت ماه عزای فاطمیه
ترڪ گناه به عشق مادر🖤


⛅️الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌤

🆔 @tobe94