از روز اول مهر که موحد شدم، هر روزم بهتر از روز پیش است. چون کودکیام که هر روز با ذوق و شوق بیدار میشود، تا جان دارد بازی میکند، همه چیز برایش شگفت است و چون گرسنه و خسته میشود، میخورد و میخوابد.
نوشتههای گاهوبیگاهم واکنش برمیانگیخت. میگفتند چرا مینویسی. میگفتم آنگاه که ملحد و فخور بودم، برخی در اثر بیایمانیام، در ایمان خود تردید کردند یا بر لاادریگری یا کفرشان مصمم شدند. اکنون میخواهم به همه خبر دهم که بینی فخور لجوج به خاک مالیده شد و مسلمان گشت.
اکنون، خبر رسیده و دیگر نیازی به گفتنِ عمومی نیست. پس آنها که از دیدن پیامهایم آزرده میشدند، خیالشان راحت باشد که دیگر در این باره نخواهم نوشت؛ و آنها که نگرانم بودند، خیالشان راحت باشد که سالمم و مشکلی نیست؛ و آنها که پرسشی دارند یا پیامهایم به کارشان میآمد، خیالشان راحت باشد که در دسترسم و خصوصی پیام دهند، پاسخ خواهم داد. پس همه خیالشان راحت باشد.
مسلمانم و با کسی اعم از مسلم و اهل کتاب و لاادری و دهری و متدین به دین طبیعی سر جنگ کلامی و غیرکلامی ندارم که همه بندگان خدایند، حتی اگر خود معترف نباشند. و جنگ تنها با کافر حربی است، آن هم به حکم پیامبر یا امام معصوم؛ و هر کس سرخود و به رای خود، حکم به جنگی از هر نوع دهد، تنها وقت و آرامش و خون مردمان را هدر میدهد.
آخرین کلام اینکه ربهای انسانی را چه از قدما و چه از معاصران و چه از فلاسفه و چه از ملبسان رها کنید که خداوند کسانی را که احبار و رهبانشان را اربابانی من دون الله میگیرند، نکوهش میکند. خدا و کتابش و اهل بیت برای مومنان کافیاند.
در کار خیر شتاب میکنم و در حال تشکیل یک گروه واکنش سریعِ داوطلبانه برای کمکرسانی و گرهگشایی هستیم. هر کس میخواهد به دست یا زبان یا مال یا تخصصش در این باره کمک کند، با من تماس گیرد.
خیر پیش راه همه.