آرمانشهر

Channel
Logo of the Telegram channel آرمانشهر
@teachers_utopiaPromote
806
subscribers
همراهی و همگامی فرهنگیان و فرهیختگان ایران تماس با مدیر کانال @eslami_nojum
Forwarded from آرمانشهر
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺

در تاریکی
چشمان ات را جُستم
در تاریکی چشم‌هایت را یافتم

و شب ام
پُرستاره شد....

#احمد_شاملو

#شب_خوش

#آرمانشهر
─═हई @teachers_utopia ईह═─
┄┄┅━❅❅━┅┄┄
Forwarded from آرمانشهر
🌺سخن ناب

در پایانِ زندگی، از رویِ تعدادِ مدرک‌هایی که گرفته‌ایم، میزانِ مالی که اندوخته‌ایم و کارهایِ بزرگی که به انجام رسانده‌ایم، درباره‌ی ما داوری نخواهد شد

بلکه از ما خواهند پرسید: آیا گرسنه‌ای را سیر کردی؛ برهنه‌ای را لباس پوشاندی و بی‌خانه‌ای را پناه بخشیدی؟

گرسنه‌ای نه فقط لقمه نان که گرسنه‌ی عشق، برهنه‌ای نه فقط از تن‌پوش که برهنه‌ای از عزت و احترامِ انسانی و بی‌خانه‌ای نه فقط از خشت و گل که بی‌خانمان به سببِ طرد و رانده شدن
.

👤مادر ترزا
#آرمانشهر
@teachers_utopia
Forwarded from آرمانشهر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍃🌸
بدون چشمداشت محبت کنید...
بارانی از عشق باشید،
که بارش آن دلهای غمگین را،
شاد گرداند ..

محال است بارانی از عشق،
و محبت به کسی هدیه کنید،
و دستهای خودتان خیس نشود ...
و چه زیباست،
بی قید و شرط محبت کردن ...

آبشاری از صفا و صمیمیت باشید
تا شادی و شعف تمام وجودتان را
مصفا سازد ...

🍃🌸
@teachers_utopia
Forwarded from آرمانشهر
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺


مرا عقیق تو باید شکر چه سود کند
مرا جمال تو باید قمر چه سود کند

چو مست چشم تو نبود شراب را چه طرب
چو همرهم تو نباشی سفر چه سود کند

مرا زکات تو باید خزینه را چه کنم
مرا میان تو باید کمر چه سود کند

چو یوسفم تو نباشی مرا به مصر چه کار
چو رفت سایه سلطان حشر چه سود کند

چو آفتاب تو نبود ز آفتاب چه نور
چو منظرم تو نباشی نظر چه سود کند

لقای تو چو نباشد بقای عمر چه سود
پناه تو چو نباشد سپر چه سود کند

شبم چو روز قیامت دراز گشت ولی
دلم سحور تو خواهد سحر چه سود کند

شبی که ماه نباشد ستارگان چه زنند
چو مرغ را نبود سر دو پر چه سود کند

چو زور و زهره نباشد سلاح و اسب چه سود
چو دل دلی ننماید جگر چه سود کند

چو روح من تو نباشی ز روح ریح چه سود
بصیرتم چو نبخشی بصر چه سود کند

مرا به جز نظر تو نبود و نیست هنر
عنایتت چو نباشد هنر چه سود کند

جهان مثال درختست برگ و میوه ز توست
چو برگ و میوه نباشد شجر چه سود کند

گذر کن از بشریت فرشته باش دلا
فرشتگی چو نباشد بشر چه سود کند

خبر چو محرم او نیست بی‌خبر شو و مست
چو مخبرش تو نباشی خبر چه سود کند

ز شمس مفخر تبریز آنک نور نیافت
وجود تیره او را دگر چه سود کند

مولانا
 #شب_خوش

#آرمانشهر
─═हई @teachers_utopia ईह═─
┄┄┅━❅❅━┅┄┄
Forwarded from آرمانشهر
یک چیز خوب در مورد موسیقی این است که وقتی تو را در بر می‌گیرد،
هیچ رنجی حس نمی‌کنی.

#باب_مارلی

#آرمانشهر
@teachers_utopia

🌿 @teachers_utopia
Forwarded from آرمانشهر
🌿🌿🌿_______________________________

هنگامی که کودکی پنج ساله بودم مادرم همیشه به من می گفت:
در زندگی کلید خوشبختی شاد بودن است.

وقتی بزرگ شدم و به مدرسه رفتم معلم هایم از من پرسیدند:
زمانی که بزرگ شدی چه کاری را انجام خواهی داد؟

من پاسخ دادم:
می خواهم شاد باشم.

آنها به من گفتند سوال را درست متوجه نشدی!
و من به آنها گفتم شما زندگی را
درست متوجه نشده اید!

#جان_لنون

#آرمانشهر
@teachers_utopia
Forwarded from آرمانشهر
حکایت

در زمانهای دور ، روستایی بود که فقط یک چاه آب آشامیدنی داشت.
یک روز سگی به داخل چاه افتاد و مرد. آب چاه دیگر غیر قابل استفاده بود. روستاییان نگران شدند و پیش مرد خردمندی رفتند تا چاره کار را به آنان بگوید.
مرد خردمند به آنان گفت: که صد سطل از چاه آب بردارند و دور بریزند تا آب تمیز جای آن را بگیرد.
روستاییان صد سطل آب برداشتند اما فرقی نکرد و آب کثیف و بدبو بود.
دو باره پیش خردمند رفتند.
او پیشنهاد کرد که صد سطل دیگر هم آب بردارند. روستاییان این کار را انجام دادند اما باز هم آب کثیف بود. روستاییان بنابر گفته مرد خردمند برای بار سوم هم صد سطل آب از چاه برداشتند اما مشکل حل نشد.
مرد خردمند گفت: « چطور ممکن است این همه آب از چاه برداشته شود اما آب هنوز آلوده باشد. آیا شما قبل از برداشتن این سیصد سطل آب ، لاشه سگ را از چاه خارج کردید؟»
روستاییان گفتند: « نه ، تو گفتی فقط آب برداریم نه لاشه سگ را ! »

👌گاهی ما بدون آنکه نجاست کینه و حسد و ریا و نفاق را از دل بیرون کنیم ، فقط به عبادت ( به ظاهر ) مشغولیم عبادتی از روی عادت که سودی در تذهیب وپاکی دلهایمان ندارد و ما را به کمال ایمان نمی رساند.
باید اول ناخالصی ها را از دل بیرون بریزیم سپس به عبادت خدا مشغول شویم ، تا صاحب نفسی پاک شویم.
-------&&&&&&--------&&&&&---

#آرمانشهر

@teachers_utopia
Forwarded from آرمانشهر
🔸شمس مردی دیرجوش، تنگ‌حوصله و بی‌اعتنا به تمام موازین حاکم بر عرف و عادت‌های زمانه بوده است: خود غریبی در جهان چون شمس کو؟

از آن مردانی که خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای دارند و داوری خلق جهان را به پشیزی برنمی‌گیرند. نگاه شمس به مسایل عصر در حوزه دین و اخلاق و تصوف، نگاهی است بی‌رحم و تند و بی‌پروا. بسیاری از بزرگان عصر خود را به هیچ نمی‌گرفته است و گاه مردمانی گمنام را با همه خروجی‌ که از معیارهای اخلاقی و دینیِ عصر خود داشته‌اند می‌ستوده و با ایشان انس می‌گرفته است.

شمس تبریزی از نظرگاه مولانا مظهر کمال انسانیت است و مظهر کمال عشق و از دیدگاه مولانا این دو مفهوم رابطه‌ای اجتناب‌ناپذیر دارند که هرچه انسانیت کاملتر باشد عشق از کمال بیشتری برخوردار است زیرا عشق امانت الاهی است که تنها به انسان سپرده شده است:

چون امانت‌های حق را آسمان طاقت نداشت
شمس تبریزی چگونه گستریدش در زمین

و در جای دیگر می‌گوید:
شمس تبریز، تو را عشق شناسد نه خرد

معیار شمس برای ارزیابی مردمان عشق بوده است نه علم و نه فضل و نه زهد و عبادت، حتی پدرش را بدین دلیل مورد انتقاد قرار می‌داده است که از عشق بی‌خبر بوده است: "نیک‌مرد بود و کَرَمی داشت... الّا عاشق نبود. مرد نیکو دیگر است و عاشق دیگر!"

ما نمی‌دانیم که در گفت‌وگوهای میان او و مولانا در روزهای نخستین چه سخنانی رد و بدل شده است ولی آنچه مایه جذب این دو بوده است بی‌گمان همان مقوله عشق و جان عاشقانه داشتن بوده است.

آنچه شمس تبریزی و دیدار او برای مولانا به ارمغان آورد، دگرگونیِ احوال فقیهی بود که گاه‌گاه شعری نیز از سر تفنن می‌سرود و بدل کردن او به شاعری شیدا و بی‌اختیار که از فقه نیز آگاهی بسیار دارد. گویا قبل از دیدار شمس، مولانا اهل سماع و رقص نبوده است و این از تصریح فرزندش سلطان‌ولد و نیز گفتار فریدون سپهسالار به روشنی دانسته می‌شود.

آنچه از دیدار شمس برای مولانا حاصل شد، یک نتیجه بنیادی داشت که معیارهای ارزشی مولانا را دگرگون کرد، یعنی ارزش‌هایی که برای یک فقیه یا یک مذکّر و واعظ، در آن روز وجود داشت و گاه چه مایه گرفتاریها برای صاحبانش به حاصل می‌آورد، او را از چنگ آن معیارها رهایی بخشید. مولانا را از زندان عادات و عرف‌ها و از زنجیر معیارهای زمانه آزاد کرد. شاید تا آن روزگار مولانا خود این حقایق را به کمال دریافته بود اما در عمل نمی‌خواست تن بدانها دهد. شمس زنجیره‌ی این معیارها را درید و به او آموخت که در آن سوی عرف‌ و عادت‌ها می‌توان در جهانی دیگر زیست و با مردمانی دیگر.

مقدمه غزلیات شمس تبریز
محمدرضا شفیعی کدکنی
✔️هفتم مهر، روز بزرگداشت شمس تبریزی

#آرمانشهر
@teachers_utopia
Forwarded from آرمانشهر
در درویش کامل، متکلم خداست...


🍂
۷ مهرماه روز بزرگداشت
#شمس_تبریزی گرامی باد

مقبره شمس در خوی ،
آذربایجان غربی

@teachers_utopia
Forwarded from آرمانشهر
مادرم مدرک پزشکی ندارد؛

ولی دستهایش کاری میکنند که هزار قرص و دوا نمیکند...
شماره نظام مهندسی ندارد؛
ولی از منِ ویرانه با حرف هایش یک آدم نو می سازد...
نقاش نیست؛
ولی با یک کلام لبخندی روی لبهایم میکشد که هزار نقاش از پسش بر نمی آیند...
ندیده ام توی استدیو ضبط صدا وقت بگذراند،
ولی آهنگِ صدایش از هر موسیقی گوش نواز تر است...
مادرم سر آشپز و رستوران دار نیست؛
ولی عطرِ و طعم غذاهایش هوش از سر میپراند...
بهشت را زیر پایش ندیدم،
ولی شک ندارم بهشت زیر پایش نیست
بهشت نعمتِ وجودش است...


#فاطمه_جوادی

#آرمانشهر
@teachers_utopia
Forwarded from آرمانشهر
تا زنده ای
در برابر کسی که
به خودت علاقمندش کردی مسئولی
مسئولی در برابر اشک هایش
در برابر غم هایش
در برابر تنهایی اش
حتی اگر روزی فراموشش کنی
دنیا به یادت خواهد آورد...

👤 خسرو شکیبایی
@teachers_utopia
Forwarded from آرمانشهر
من دهان بستم

تو باقی را بدان....


👤مولانا
@teachers_utopia
Forwarded from آرمانشهر
ای فردا
من سوی تو می دانم
رنج است و
درنگ نیست،می تازم؛
مرگ است و
شکست نیست،
می دانم...

👤 هوشنگ ابتهاج
@teachers_utopia
Forwarded from آرمانشهر
دنبالش وارد خانه شدم.
تابلویی با جمله ی "خانه، جایی‌ست که قلبت آنجاست"، جلوی در آویزان بود. کمی بعد فهمیدم کل خانه پر از این تابلوهاست. بالای جالباسی نوشته شده بود: "پیدا کردن دوست خوب، سخت است و فراموش کردنش غیرممکن."

روی یکی از کوسن‌های اتاق پذیرایی که با وسایل قدیمی و عتیقه‌ای تزیین شده بود، خواندم: "از میان سختی‌ها، عشق می‌روید."

وقتی دید من دارم همه‌ی این نوشته‌ها را میخوانم، برایم توضیح داد: "بابا و مامان من، بهشون میگن دلگرمی و همه‌ی خونه پر از این جمله‌هاست."

📙 خطای ستارگان بخت ما
✍🏻 #جان_گرین
#آرمانشهر
@teachers_utopia
Forwarded from آرمانشهر
مادام مرلو بعد از روماتیسم انگشت‌ها با پیانویش وداع کرد. او معتقد بود شوری که نتوانیم آن را فرو بنشانیم بار خاطر است. باید رهاکردنش را آموخت تا جا برای شور تازه‌ای باز شود.

📕 همراز
✍🏻 #هلن_گرمیون

@teachers_utopia
Forwarded from آرمانشهر
گاهی، آدمهایی را برای اولین بار می بینی که احساس نزدیکی راحتی میکنی ...

آدمهایی که نه در گذشته ات بوده اند و نه اینکه مطمئنی در آینده ات خواهند بود , که لحظه های تکراری زندگی ات را خاص می کنند.

آنهایی که می شود روزی ٬ چندبار برایشان گفت : خوشحالم که هستی , و خدارا شکر که دارمت .
نمی دانی دقیقا چه حسی نسبت به آنها داری! ولی وقتی می روند، انگار چیزی از وجودت را با خود برده اند.

این آدمها، آمدن و رفتنشان شبیه تغییر فصل هاست! تازه و دلگیر و خاطره انگیز ...

این آدمها یادگاری اند ! و حسی را که برایت می بخشند برای همیشه ، در خاطرت خواهند ماند ...

📙 هایلایت، گزیده مطالب خواندنی

#آرمانشهر
@teachers_utopia
Forwarded from آرمانشهر
می‌توان زندگى را
با قطعه پارچه گلدوزى شده
مقايسه كرد كه هركس
در نيمه اول از عمر خود
روى پارچه را مى بيند!
اما در نيمه دوم پشت پارچه را.
آنچه را در نيمه دوم مى بيند
آنقدر زيبا نيست!
اما بيشتر آموزنده است؛
زيرا او را قادر مي سازد
كه ببيند چگونه نخ ها،
به يكديگر متصل شده اند.

#آرتور_شوپنهاور

📚 @teachers_utopia
Forwarded from آرمانشهر
چشم‌اندازِ مرگِ قریب الوقوع، موهبتی عظیم است:
از ترس فرا رسیدن مرگ، پیش از به پایان رسیدن آنچه باید بنویسم، بی‌وقفه کار کرده‌‌ام.

آیا هرچه پایان، مصیبت‌بارتر باشد، اثر هنریِ عظیم‌تری خلق نخواهد شد؟
چشیدن طعم مرگ، به من وسعتِ دید و شجاعت بخشیده است.
آنچه مهم است، شجاعتِ خود بودن است!
من باید بیماری‌ام را تقدیس کنم، زیرا تمرینی است برای تن در دادن به رنج وجود.

آنچه مرا نکُشد، قوی‌ترم میسازد.
پس تکرار می‌کنم که بیماریِ من یک موهبت است.

📙 وقتی نیچه گریست
✍🏻 #اروین_دیالوم

📚 @teachers_utopia
Forwarded from آرمانشهر
از تخت خواب‌تان در هتل بتوانید برج ایفل را ببینید یا نبینید واقعا اهمیتی ندارد. اینکه بتوانید خواب عمیقی داشته باشید بسیار مهم‌تر است ...


📙 هنر شفاف اندیشیدن
✍🏻 #رولف_دوبلی

📚 @teachers_utopia
Forwarded from آرمانشهر
دایه: تو هیچ می دونی راجع به اون چیزهایی که بعد مردن آدم سرش میاد؟

کاپیتان: هر چه می دونم راجع به این چیزهاست؛ راجع به زندگی هیچ نمی‌دونم ...

📙 پدر
✍🏻 #آگوست_استریندبرگ

📚 @teachers_utopia
Telegram Center
Telegram Center
Channel