🌺گلچین تازه های سپکو🌺

#شانه


ازشانه‌های خورشید
آفتاب می‌چیند
ماهی
که روز مبادای شب را
روی شانه می‌کشد


#پری_اکبرپور
#سپکوپارسی_سره

#شانه


اندوه شانه های مرا
کوهی به دوش می کشد
که در گرماگرم زندگی
شانه هایش ترک برداشته است


#مرضیه_زمانی_دهکردی
#سپکوپارسی_سره

#شانه


آنقدر شاخ‌و‌‌شانه کشیدی
برای ابرهای روزگار
که از باریدن سایه هم
شانه تهی می کنند


#هایده_نثری
#سپکو_پارسی_سره

#شانه


برشانه ی درخت
برگی رنگ پریده
سنگینی می کند
که ازترس پاییز
شانه اش می‌لرزد


#علی_مولایی
#سپکو_پارسی_سره

#شانه


شانه‌ به شانه‌ی ابر
می‌بارد
اندوهش را
مردی که  
هم‌ شانه‌‌اش‌ تنهایی‌ست


#علی_تهرانی
#سپکو_پارسی_سره

#شانه


از شانه ام
که رد می شوی
گمان کوچه ام
گام های رفتنت را
شانه می زند


#فریبا_غلامیان
#سپکو_پارسی_سره

#شانه


#شانه‌ام
از اشکهای پرنده‌ای پراست
که تنم را
درختی می‌پندارد
که شکستگی‌اش را
تنهایی غمگینی
شانه‌ می کشد


#خشایارکیانی
#سپکو‌‌‌_پارسی_سره

#شانه


بر شانه اندوه
لم می دهد  درد
تا گلو‌گیر را
در آغوش کشد
شانه های  تنهایی


#مهتاب_جهانفر
#سپکو_پارسی_سره

#شانه

از لب شانه
بوسه می‌چیند
گیسویی
که ‌سر
به تن شانه‌ها می‌سپارد

#خشایار_کیانی
#سپکو_پارسی

#شانه

از شانه‌های تو
کدام پرنده دانه برچیده‌ است
که سایه‌ی پروازش
آفتابی می‌کند
شانه‌های کوچه را

#پری_اکبرپور
#سپکو_پارسی

#شانه

بس‌که شاخ‌و‌‌شانه کشیدی
برای ابرهای روزگار
از باریدن سایه هم
شانه خالی می کنند

#هایده_نثری
#سپکو

#شانه

از شانه‌های تو
کدام پرنده دانه برچیده‌است
که سایه‌ی پروازش
آفتابی می‌کند
شانه‌های کوچه را

#پری_اکبرپور
#سپکو

#شانه

بر شانه‌ام کاکتوس می‌روید
بر تنم
کویری جوانه زده است
و از چشم‌‌هایم ستاره‌ می‌افتد
من تا خاک شدن
یک بیابان فاصله دارم
وقتی مرگ شانه‌به‌شانه‌ام می‌آید

#سارا_رضایی
#سپکو

#شانه

شانه های خاکی
خستگی هایم را
به حاشیه می کشد
جاده تند پیچیده است
پاهایم ازدستور
شانه خالی می‌کند

#علی_مولایی
#سپکو

#شانه

هر روز شانه میزند
پریشانی آینه را
زنی که ایستاده است
شانه به شانه تنهایی اش

#هایده_نثری
#سپکو

#شانه

شانه ام را برمیدارم
دو پا هم قرض میکنم
می گریزم
از دردهایی که سنگینی میکند
بر شانه‌ی ذهن خسته ام

#یلدا_کولیوند
#سپکو

‌

#شانه

کجاست شانه‌ای
برای یک نفس گفتگو
از سیر هبوطانه آدم
بغض‌ها
مشق باران می‌کنند
روی شانه‌ای که نیست

#فریبرز_مقدسی
#سپکو

#شانه

شانه به شانه ماه
گم می‌شوم در جاده شب
و همپای لحظات دوزخی
سرنوشت مغمومم را
به سیاهی نقش می زند
شانه‌های باد

#فریبرز_مقدسی
#سپکو

#شانه

تا وقت شانه‌اش می‌رسد
موهای عروسکم
شب
آرزوهای کودکی‌ام را
شانه می‌زند

#هایده_نثری
#سپکو

#شانه

بر شانه کدام راه
آمدنت را
منتظر بمانم
که سر بی‌کسی ام را
شانه خالی نکند

#علی_مولایی
#سپکو