🌺گلچین تازه های سپکو🌺

#باران


تا باران کدام سال
چشم براه کبوتری باشم
که جلد توست
باید تو را
بیخ گوش باد بخوانم
تا سدایم را
از باران بشنوی


#مرضیه_زمانی_دهکردی
#سپکوپارسی_سره

#باران


مرا باران بخوانید
سالهاست
که در پرچین تنهایی‌ام
آسمانی از اندوه
پاهایش را درازتر
از گلیم بارانی‌ام کرده است


#آزاده_ادیبیان
#سپکو_پارسی_سره

#باران


باران که می بارد
کاهگل یادها بر دیوار دل
هیاهو می کند
و خواستنت می پیچد
به پای تنهایی ام
ولی تو رهسپارِ بارانی


#طاهره_رحمتی
#سپكو_پارسی_سره

#باران

باران بی‌گمان
نگاه ابر خسته‌ای‌ است
که خواب را
بر پلک‌های این شهر
باران‌زده کرده است


#سارا_رضایی
#سپکو_پارسی_سره

#باران

پژواک باران است
پندار بوسه‌های تو
که بر پلک دَمَک ها می‌نشیند
و در چشم برهم‌ زدنی
نگاه ابری‌ام را بارانی می‌کند


#سارا_رضایی
#سپکو_پارسی_سره

#باران


باران را ربوده اند
از دشتهای دلتنگی
تا دیم اندوه
جوانه سر بگیرد
بر گونه های بارانزده


#ستاره_فرخی_نژاد
#سپکو_پارسی_سره

#باران


از تو نوشتن باران می‌خواهد
وختی شکوفه‌شکوفه
به تن بهار می‌باری
و چه کسی می‌داند
که از رنگین‌کمان‌ اندوه
نگاه آفتاب
دیر زمانیست بارانی‌ است


#آزاده_ادیبیان
#سپکوپارسی

#باران


از تو نوشتن باران می‌خواهد
وختی شکوفه‌شکوفه
به تن بهار می‌باری
و چه کسی می‌داند
که از رنگین‌کمان‌ اندوه
نگاه آفتاب
دیرزمانیست بارانی‌ است


#آزاده_ادیبیان
#سپکو

#باران

منتظر باران‌اند
چشم‌هایی 
که کویر سرخ
در آن نقش بست
با تمام شدن باران

#حریر_نیازی
#سپکو

#باران

باران
در کافه‌ای نشسته است
و ابرها روی نیمکتی خوابیده‌اند
کسی به ما
قهوه تعارف نمی‌کند
خنده‌ی ما را
باران شسته است

#مسیحا_مقدسی
#سپکو

#باران

باران را
به چشمانم بسپار
که  خریدار ترین
مشتری بارانم

#طیبه_پناهزاده
#سپکو

#باران

خواب باران می بیند
کوچه ای
که رد گام هایش
جا مانده است
روی کودکی هایی
که پابه پای ابرها
ترانه ی باز باران را می خواند

#ستاره_فرخی_نژاد
#سپکو

#باران

در زیر باران
پایکوبی پرندگان را
دیده‌ای
شاید خیسند
از بارانی که نمی‌بارد

#آزاده_ادیبیان
#سپکو

#باران

دست‌بوس باران‌اند
چشم‌هایی
که درد برهنه‌‌ی آنها را
باران می‌پوشاند

#هدیه_خموش
#سپکو

#باران

در تدارکِ بارانم
به آتشِ تلمبار شده ی سینه ام
قولِ باران داده ام

#طیبه_پناهزاده
#سپکو

#باران

باران
پر از نگاه‌هایی‌ست
که ابرها را
آبیاری می‌کنند
پشت پلک‌های باران‌زا

#سارا_رضایی
#سپکو

#باران

باران پاییزم
که غمگین‌تر از غروب
دلتنگی را به دوش می‌کشم
و چه کسی می‌داند
فرسنگ‌ها فاصله‌ام با بهار
زمزمه‌ی رویش باران است

#آزاده_ادیبیان
#سپکو

#باران

زیر باران بی‌کسی
غرق شده بودم
وقتی تو به روی دستانت
بلندم کردی
باران برایم خاص‌تر شد

#شمع_نوشت
#سپکو

#باران

باران
دست به دامن نگاهم
شده است
در کوچه‌ای به رنگ عبور
که با خود به گور می‌برد
حسرت شنیدن ترانه‌ی بازباران را

#سارا_رضایی
#سپکو

#باران

باران
خانه خانه می گردید
آنگاه
که چشمانِ شعرهایم
پُر از باران بود

#طیبه_پناهزاده
#سپکو