چه موضوع ای زیبا تر از آن است
که از غم ها و دردهای مان در این سالیان دراز بگوییم
و دست به کاری بزنیم تا فردایی روشن را بتوانیم برای همه به ارمغان بیاوریم
پس بیاییم برخیزیم!
مردمی که به دیدنِ جاری شدنِ خون عادت کردهاند
خیلی زود یاد میگیرند...
هفته پیش از دانشگاه با من تماس گرفتند و گفتند: «به دلیل نوساناتی که در تأیید صلاحیت شما از سوی حراست پیش آمده این ترم را نمیتوانیم در خدمتتان باشیم» سادهترش میشود «تو اخراجی».
این در حالیست که بهگفته تولایی سه ماه پیش تمام استادان دانشگاه بار دیگر صلاحیتشان مورد بازبینی قرار گرفت و صلاحیت او نیز تأیید شد و این ترم هم دو جلسه از کلاسهایش را برگزار کرد.
ندا تولایی خطاب به فرد چایگزین خود نوشته است: من تا آخر قرون وسطی را گفتهام. از اینکه مسیح، پیامی جز محبت برای مردمش نداشت اما کلیسا هزار سال روزگار اروپا را به نام او سیاه کرد و هرکس حرف جدیدی زد سوزانده شد. برایشان از سازمانهای انگیزاسیون گفتم که چنان به تفتیش عقاید و کندوکاو در خصوصیترین اعمال شهروندانش پرداخت که هر بذری برای خلق هنر در خاک خفه ماند و چنین بود که تاریخ هنر به نسب ۱۰ قرن اینچنین ناچیز ماند. من تا اینجا را درس دادم. تا آخر قرون وسطی…تو برایشان از «رنسانس» بگو، از زایش دوباره؛ مبادا فکر کنند تاریکی پایانی ندارد.»