چه موضوع ای زیبا تر از آن است
که از غم ها و دردهای مان در این سالیان دراز بگوییم
و دست به کاری بزنیم تا فردایی روشن را بتوانیم برای همه به ارمغان بیاوریم
پس بیاییم برخیزیم!
مردمی که به دیدنِ جاری شدنِ خون عادت کردهاند
خیلی زود یاد میگیرند...
سر اومد زمستون شکفته بهارون گل سرخه خورشید باز اومد و شب شد گریزون گل سرخه خورشید باز اومد و شب شد گریزون کوها لاله زارن لاله ها بیدارن تو کوها دارن گل گل گل آفتابو میکارن تو کوها دارن گل گل گل آفتابو میکارن توی کوهستون دلش بیداره عطر گل و گندم داره میاره توی سینش جان جان جان تویه سینش جان جان جان یه جنگل ستاره داره جان جان یه جنگل ستاره داره یه جنگل ستاره داره جان جان یه جنگل ستاره داره سر اومد زمستون شکفته بهارون گل سرخه خورشید باز اومد و شب شد گریزون گل سرخه خورشید باز اومد و شب شد گریزون لبش خنده ی نور دلش شعله ی شور صداش چشمه و یادش آهوی جنگله دور صداش چشمه و یادش آهوی جنگله دور