انتقام فراگیر

#علی‌_اشرف_درویشیان
Канал
Политика
Юмор и развлечения
Новости и СМИ
Социальные сети
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала انتقام فراگیر
@tashakolefaragir1Продвигать
249
подписчиков
8,26 тыс.
фото
7,08 тыс.
видео
7,17 тыс.
ссылок
چه موضوع ای زیبا تر از آن است که از غم ها و دردهای مان در این سالیان دراز بگوییم و دست به کاری بزنیم تا فردایی روشن را بتوانیم برای همه به ارمغان بیاوریم پس بیاییم برخیزیم! مردمی که به دیدنِ جاری شدنِ خون عادت کرده‌اند خیلی زود یاد می‌گیرند...
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🚩 شب همان روز دوباره آمد و شدها اوج گرفت. آوردند و بردند و کتک زدند .
زوزه‌ی شلاق و فریاد شکنجه شدگان در بند پیچید، تا صبح شلاق‌ها و کابل سنگین و سخت چون پتک آهنگری کار کرد و بر کف پاها فرود آمد و پوست و رگ و عصب را متلاشی کرد.
ابزار شکنجه به کار افتاد و تا صبح ، تا سپیده‌ی صبح ادامه داشت....
سپیده دختر نرگس آرام خوابیده بود .
نرگس با صورتی پر از درد و ‌خشم به دیوار نیمه تاریک سلول چشم دوخته بود و آرام آرام سرودی را که نصرت دوست می داشت و به او یاد داده بود شروع به خواندن کرد و همه‌ی بند با او هم آواز شدند :

بیا تا به یاد شهیدان خویش
که رفتند در راه عشق و امید

بدان اخترانی که افسون شدند
بدانسان به دامان صبح سپید

به پا کنیم پرچم خشم و کین
پی افکنیم زندگانی نوین

خروش ما برکند بنای بیداد
به سر رسد این نبرد آخرین

#علی_اشرف_درویشیان/ سلول ۱۸

        #جوخه_های_رزمی
تشکل فراگیر صدای آزادی و برابری از #گیلان
tashakolefaragir1🔥
#زن_زيويش_أزأیي
#گیلان_گورستان_پاسدارن_رژیم_جمهوری_اسلامی


پسرک با دهان پر از پسته ناگهان گفت:

«بابا ! بابا ! آن‌جا… آن‌جا مردم دارند می‌دوند. آها… یک نفر را دارند می‌زنند.»

مرد گفت:

«فیلم است پسرم. مگر ندیدی سر چهارراه داشتند فیلمبرداری می‌کردند !»

پسربچه‌ای خود را به پاترول رساند و جعبه‌ی آدامسش را به طرف پسرک دراز کرد:

«آقا یه دونه بخر. تورو خدا. یه‌دونه.»

پسرک مُشتی پسته از پاکت برداشت و به سوی پسربچه دراز کرد:

«بیا بگیر.»

پسربچه خواست پسته‌ها را بگیرد که پاترول حرکت کرد و پسته‌های روی زمین ریختند. پسربچه خم شد تا آن‌ها را جمع کند اما دودِ یک کامیونِ پر از آشغال با شدت به همه‌جا پراکنده شد و پسربچه را در خود فرو برد.

پسرک صدای انفجاری شنید. سرفه زد و پرسید:

«بابا این صدای چه بود؟»

مرد گفت:

«صدای ترکیدن لاستیک این ماشین‌های قراضه است»

صدای انفجار دوم که شنیده شد، مردمی که در پیاده‌رو بودند، فرار کردند. چند پلیس دنبال عده‌ای می‌دویدند.

پسرک گفت:

«بابا یک نفر کنار جوی آب افتاده و خون از گوشش بیرون زده»

مرد گفت:

«بله. متوجه هستم. آهن‌ها را فورا تحویل بگیر. برای برج آخرت. بعد هم برو سراغ آن زمین کنار پارک. جان می‌دهد برای یک برج حسابی.»

و رو کرد به پسرش:

«گفتم که فیلمبرداری می‌کنند. ناراحت نباش. چرا رنگت پریده؟ مگر متوجه نیستی !»

پسرک با وحشت گفت:

«آخر آن مرد از گوشش خون بیرون می‌زند.»

«گفتم که فیلم است. خون نیست. رنگ است. رُب گوجه‌فرنگی و از این چیزهاست. فیلم سینمایی تهیه می‌کنند. سر چهارراه مگر فیلمبردارها را ندیدی. فیلم برمی‌داشتند. ماجرای کاملش را چند هفته بعد در سینماها نمایش می‌دهند و از تلویزیون هم پخش می‌کنند.»



«بابا ! بابا! این… این فیلم نیست ! به خدا این فیلم نیست !»
#این_فیلم_نیست
#علی_اشرف_درویشیان



#الشعب_یرید_اسقاط_النظام
#قیام_گرسنگان
#قیام_فرودستان
#اتحاد
@tashakolefaragir1
Anha Hanuz Javanand [www.AudioBook.blogfa.com]
Ali Ashraf Darvishian
«آن‌ها را از کیف‌ات بیرون می‌آوری.بابا را، آبجی وداداش را...می‌گذاریشان کنارمیخک‌های سرخ و سفید.کنار لاله‌ها وشمع‌ها.
گوشه‌ی عکس باباشکسته،اما زیرگلایولی پنهانش می‌کنی...موهایت سفید شده است.مادرها،همه موهاشان سفیدشده است.بچه‌هاشان راازکیف‌هاشان واز توی پاکت‌هایی که در دستمال یا پارچه‌ای پیچیده‌اند،درمی‌آورند ومی‌گذارند کنار گل‌ها وشمع‌ها.باباکه به گلایولی تکیه داده، موهایش سیاه است.سبیلش سیاه وپرپشت است...چشمانش می‌درخشد.لب‌هایش تکان می‌خورد:«از آخرین دیدارمان تاکنون،همیشه به یادشما هستم.به یاد آن بغض ترکیده واشک حلقه بسته در چشمانت.دوری‌مان رنج‌آور است،اما نباید باعث بی‌توجهی به زندگی بشود.ما هرگز حق نداریم که خود را ازخوبی‌های زندگی محروم کنیم.روحیه بچه‌ها رانباید خراب کنیم...بچه‌هایم را به تو می‌سپارم و می‌دانم که درپرتو خوبی‌های تو، انسان‌های شریف و دوستدار زندگی خواهند شد.»
#آنها_هنوز_جوانند، نوشته‌ای با صدای #علی‌_اشرف_درویشیان، در یادبود #خاوران
#سرنگون_باد_رژیم_سرمایه_داری_جمهوری_اسلامی
#زندانی_سیاسی #کارگر_زندانی #معلم_زندانی #دانشجوی_زندانی
#انقلاب
@tashakolefaragir1
https://t.center/Azadtareen   گروه