مقدمه: #عبدالرضا_قنبری معلم درد کشیده که سالها زندانهای اوین، رجایی شهر و برازجان را تجربه کرده است، در یاداشتی شاعرانه و پر احساس اعدام جوانی را در زندان رجایی شهر به تصویر کشیده است. این یادداشت در شهریور ۹۸ و در زندان نوشته شده و اینک به بهانهی اعدام ناگهانی دو جوان معترض #محمد_مهدی_کرمی و #سید_محمد_حسینی خواندن این متن پر احساس و شاعرانه را به مخاطبان ارجمند توصیه میکنیم.
🔴 نقاشی مرگ
✍️ عبدالرضا قنبری 🔸 پس از اعدام جوانی سهشنبهای، همچون سهشنبه های دیگر، با ایمانی در قلبمان، بی آنکه فراموش کنیم آزادی را و صلح را.
🔸مرگ در پی آهن یکی آویزان میشود، چنان که پیش از این بر گریبانش آویزان شد. چنان که ریسمان گردنش را، زمانی مرگ را بسیار نقاشی کرده بود و رنج بسیار میکشد. نه از ترس مرگ، از آن که پس فردا ستارهای او را نشناسد، هر شب برای دیدن آسمان، پنجره را میکاود تا روزنی بیابد. تا ستارهای را... در سکوت با دستهای خیس و لبهای خشک، و سکوت تنها سکوت میتواند از دیوارها بگذرد و رویاها.
🔸در این حوالی زندگی دشوار و مرگ آسان است. کسی به آسانی تن به مرگ نمیسپارد، تا که شاخهی زیتون و کبوتر سفید را، در رویاهامان داریم.
🔸روزها میگذرد، همچنان که ابرها میگذرند، همچنان که عقربههای ساعت، آنهایی که حکم اعدام در مشت دارند، با ناخنهایشان روی دیوار سلول آزادی را میخراشند و خرده ریزهای روزشان را با مرگ قسمت میکنند، و ستارهای را در چشمهایمان مینشانند، روانشان را ورز میدهند.
🔸نگاهشان به آن سوی دیوارها، به پس فردا و سکوت میکنند. گل سرخی در قلبشان غنچه بسته است.
همچنان که به آسمان زخمی از سیمهای خاردار مینگرم....
پس فردا چگونه گلهای سرخ کاشته شده درباغ شکوفه میشوند؟!
چگونه خورشید در جنگل قدم میگذارد؟!
و درختان چه میگویند؟!
و چگونه رگهای آبی رودخانه در درهها گره خوردهاند و پیش میروند؟!
سه شنبه ۱۲ شهریور ۹۸/ دفتر گنجشکها و سیمهای خاردار
پ.ن: دیشب جوانی را به دار آویختند، دستم به قلم نمیرود.
#معلمان_زندانی_تنها_نیستند
#Aýal_durmuş_erkinlik
🆔 kashowra
🚩🚩🚩🚩🚩🚩 #جوخه_های_رزمیتشکل فراگیر صدای آزادی و برابری از
#گیلانtashakolefaragir1
🔥#زن_زيويش_أزأیي#گیلان_گورستان_پاسدارن_رژیم_جمهوری_اسلامی