🔴 نامههای شیرین علمهولی، بازخوانی تاریخی از مقاومت
در ۱۹ اردیبهشتماه ۱۳۸۹، شیرین علمهولی همراه با علی حیدریان، فرهاد وکیلی، فرزاد کمانگر و مهدی اسلامیان به اتهام عضویت و همکاری با پژاک اعدام شدند. دیوان عالی کشور، هیچ رأیی مبنی بر تأیید حکم اعدام آنان به خانواده یا وکلایشان ابلاغ نکرد و حتی بر خلاف آییننامه اجرایی زندانها، آنان را بدون اطلاع خانواده و وکلایشان اعدام کردند.
▪️شیرین علمهولی، در مدتزمان حبس خود با نگارش نامههایی، پرده از انواع شکنجههای جسمی و روانی در بازداشتگاههای امنیتی، سلول زندانها، بیمارستان و بهداریها برداشت: «در يکی از دفعاتی که دکتر برای درمان زخمهايم و رسيدگی به وضعيتم مراجعه کرده بود، من در اثر کتکها در عالم خواب و بيداری بودم. دکتر از بازجو خواست که مرا به بيمارستان منتقل کنند. بازجو پرسيد: «چرا بايد به بيمارستان معالجه شود، مگر در اينجا معالجه نمیشود؟» دکتر گفت: «براي معالجه نمیگويم، من در بيمارستان برایتان کاری میکنم که دختره مثل بلبل شروع به حرف زدن بکند».
▪️شیرین علمهولی تنها شش روز قبل از اعدام خود در آخرین نامه از زندان اوین مینویسد:
«جناب قاضی محترم، آقای بازجو!
در آن زمان که من را بازجويی میکرديد حتی نمیتوانستم به زبان شما صحبت کنم و من در طی دو سال اخير در زندان زنان، زبان فارسی را از دوستانم آموختم، اما شما با زبان خود بازجوييم کردید و محاکمهام کرديد و حکم را برايم صادر کرديد. اين در حالی بود که من درست نمیفهميدم در اطرافم چه میگذرد و من نمیتوانستم از خود دفاع کنم.
میدانم که شما نه فقط اين کار را با من و خانوادهام نکرديد، بلکه اين شکنجهها را عليه تمام فرزندان کرد و از جمله با کسانی مانند
#زينب_جلاليان و «روناک صفارزاده» و...بهکار برديد. چشم مادران کرد هر روز در انتظار ديدن فرزندانشان اشکباران است، دائم نگرانند از اينکه چه اتفاقی در پيش است، با هر زنگ تلفنی وحشت شنيدن خبر اعدام فرزندانشان را دارند».
ادامهی متن را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/3xV3M2X#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم