نویسندهی بیتربیت
روکش دندان خواهرم نسیم افتاده و قورتش داده رفته. رفته دکتر، دکتر گفته از این لحظه به بعد هر وقت ریدی اَنت را بگرد تا روکش را پیدا کنی و بیاوری دوباره بگذارم سر جاش.
مرا بگو، نشستهام یادداشت «تردیدار» را بنویسم و با خودم میگویم آیا میتوان از همین ماجرای نسیم برداشت خاصی داشت و ضمن نقل ماجرا به آن پرداخت؟ بله، اصرار بر هر روز نوشتن این فضاحتها را هم به بار میآورد.
حالا ممکن است دوست باتربیتی بگوید اَن و ریدن را چرا اینجوری میریزی تو نوشتهات؟ خجالت نمیکشی چنین چیزی را منتشر میکنی؟ چرا آبروی خواهرت را میبری؟ همه خیال میکنند آبجیت چنان به پیسی خورده که به جای روکش جدید به اَنگردی افتاده.
باری، ولی فرض کنید مینوشتم خواهرم نسیم روکش دندانش را قورت داده و رفته پیش دکتر و دکتر گفته طی ساعات آتی وقتی برای اجابت مزاج رفتی سرویس بهداشتی، مدفوعت را بهخوبی جستجو کن تا روکش از کف نرود. شاید بگویید ایوللا، این هم باتربیتانهتر است، هم کمتر حالبههمزن.
ولی باور کنید نوشتن یعنی راحت نوشتن. بیایید مثل خودمان بنویسم، عین زندگی. نوشتن ریابردار نیست، وگرنه میشود یکی دیگر از رفتارهای نکبتزده و دوگانه در فرهنگ ما.
حالا چند ساعتی گذشته و نمیدانم عملیات جستجو موفقیتآمیز بوده یا نه؛ ولی خوشحالم که ویزای نسیم ردیف شده و تیرماه میرود کانادا و تا مدتها دندانش را از نزدیک نخواهم دید.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@shahinkalantari