#عقیده:
💢 آنگونه که بود
♦️ برشی از سیرت #خلیفه اول-رضی الله عنه-(19)
🔹 ماجراي نخستين هجرت ابوبكر-رضی الله عنه-هجرت به حبشه
عايشه رضي الله عنها ميگويد: از آن وقت كه به سن تشخيص رسيده و پدر و مادرم را به ياد ميآورم، آنها را مسلمان و بر دين اسلام، به خاطر دارم؛ هيچ روزي بر ما نميگذشت مگر آنكه رسولخدا-صلی الله علیه وعلی آله وسلم-، صبح و شام به خانهي ما ميآمدند. زماني كه اذيت و آزار كفار بر ضد مسلمانان، شدت گرفت، ابوبكر-رضی الله عنه- به قصد هجرت به حبشه از مكه بيرون شد، در محل (برك الغماد) با رييس قبيلهي (قاره) از بنيهون بن خزيمه يعني ابندغنه ملاقات كرد. ابندغنه كه ابوبكر-رضی الله عنه- را خوب ميشناخت، پرسيد: «كجا ميروي؟» ابوبكر-رضی الله عنه- فرمود: «قوم من، مرا بيرون كردهاند و ميخواهم در زمين، گشت و گذار نموده، در جايي سكونت كنم كه بتوانم پروردگارم را عبادت نمايم.» ابندغنه گفت: «اي ابوبكر! براي امثال تو، نه شايسته است كه خودشان بيرون شوند و نه زيبنده است كه كسي، آنها را بيرون كند؛ چراكه تو، دستِ ندار را ميگيري؛ صلهي رحم ميكني؛ يتيم و ضعيف را سرپرستي مينمايي؛ مهماننواز هستي و در سختيها، ياور مصيبتزدگاني؛ من، تو را پناه ميدهم و تحت امان و حمايت خود، اعلام ميكنم. پس بازگرد و خدايت را در شهر خودت عبادت كن.» ابوبكر-رضی الله عنه- به همراه ابندغنه به مكه بازگشت. ابندغنه، شبانگاه به ملاقات سران قريش رفت و گفت: «ابوبكر، كسي نيست كه امثال او، وطنشان را ترك كنند و يا آنها را از شهرشان بيرون برانند. مگر ميخواهيد كسي را از شهرش اخراج كنيد كه به بينوايان و مستمندان، ياري ميرساند و پيوند خويشاوندي را پاس ميدارد؛ سرپرستي يتيمان را عهدهدار ميشود و بار زندگيشان را بر دوش ميكشد و به بلازدگان كمك مينمايد؟»
سران قريش، پناهدهي ابندغنه را پذيرفتند و گفتند: «به ابوبكر بگو: خدايش را در خانهاش عبادت كند، همانجا نماز بگزارد و هرچه ميخواهد، قرآن بخواند؛ اما ما را با نماز و عبادتش نيازارد و اين كارها را آشكارا انجام ندهد. ما، از اين ميترسيم كه نماز و عبادت ابوبكر، زنان و فرزندانمان را در فتنه بيندازد و باعث شود كه آنها، از دين جديد متأثر شوند.» ابندغنه، خواستهي قريش را با ابوبكر صديق، درميان گذاشت. ابوبكر صديق-رضی الله عنه-، مدتي را به همين منوال، سپري نمود.......
ادامه دارد........
@tarbiytf